بانکداری ایرانی - اینستاگرام، تلگرام، توییتر و حتی کتابها و بسیاری از مجریهای تلویزیونی و رادیویی به این بلا دچار شدهاند. گاهی نه تنها دو بار، بلکه باید چندین بار از روی گفته یا شنیدهای منتشرشده بخوانید، عقب و جلو بروید، علامتهای نگارشی را در جاهای مختلف جمله جا به جا کنید اما باز هم سر از معنی جمله در نمیآورید.
با این حال، حجم پسندها و اشتراکگذاریها و کف و سوتهایی که برای چنین جملههایی ابراز میشود، آدم را به شک میاندازد: «مگر میشود این همه آدم چیزی که من از معنیاش سر در نمیآورم را پسندیده باشند؟ حتما سوادم نم کشیده است!»
دوباره فکر کنید! درست است که آدمها عموما تمایل دارند در مسیر اکثریت حرکت کنند و احساس میکنند اگر چنین نکنند دچار قضاوت و محرومیت میشوند اما اگر همه تصمیم بگیرند خودشان را از صخره پایین بیندازند تکلیف چیست؟
نتایج یک تحقیق جدید نشان میدهد کسانی که علاقهمند هستند جملاتی که به نظر پرمعنا میآید را بدون بازاندیشی در مورد اینکه آیا این جملات معنی دارند یا نه، پسند و نقل کنند، احتمالا ضریب هوشی و توانایی زبانی کمتری دارند، علاقهمند یا معتقد به انواعی از تئوری توطئه هستند و در مورد توصیههای پزشکی بیشتر از آنکه به پزشکی مدرن مراجعه کنند به درمانهای شبه علمی مراجعه میکنند.
تحقیقی که در ژورنال «قضاوت و تصمیمگیری» منتشر شده نشان میدهد که بین «تصور کردن معنی برای جملاتی که با کلمات قلمبه سلمبه نوشته شدهاند اما در واقع کاملا چرند هستند» و «ضریب هوشی و توانایی زبانی پایین»، رابطه وجود دارد.
پژهشگران برای اینکه به این نتیجه برسند، با استفاده از نرمافزار، ترکیبهایی بیمعنی از کلمات قلمبه سلمبه درست کردند و آنها را در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشتند. محققان به این نتیجه رسیدند که توییتر با توجه به محدودیت کاراکتری که برای نویسندگان وضع کرده است، مناسبترین شبکه برای منتشر کردن چرندیات است. پژوهشگران برای کشف اینکه چطور آدمها در جملاتی کاملا بیمعنی، معنی کشف میکنند، مجموعهای از آزمونها و مطالعات را طراحی و اجرا کردند که نشان میداد تفکر تحلیلی در کسانی که از چنین جملاتی استقبال میکنند پایینتر از دیگرانی است که آنها را بیمعنی مییابند. کسانی که از این جملات استقبال میکنند علاقهمند هستند مسائل را از جنبه معنوی و غیرمادی تفسیر کنند و تئوری توطئه را چارچوبی قابل قبول برای تفسیر مسائل جهان و دنیای اطراف خودشان میدانند.
طرحهای پژوهشی ثانویه در مورد اینکه چرا برخی از افراد بیش از اندازه به جملات چرند و بیمعنی حساس هستند به این نتیجه رسیدند که افرادی که سبک شناختی تحلیلی دارند و عموما نسبت به شبه افسانهها و پدیدههای غیرنرمال با شک و تردید نگاه میکنند، معمولا در مورد جملاتی که به نظر خردمندانه میرسد از مسیر اکثریت پیروی نمیکنند و آنها را زیر سوال میبرند.
پژوهشگران همچنین متوجه شدند بین نوعی از روشنفکری و واکنش به جملات چرند رابطه وجود دارد. بنابراین در هر دو طیف فکری ممکن است افرادی باشند که جملات چرند را معنیدار بدانند و ممکن است کسانی باشند که به این جملات با دیده شک و تردید نگاه کنند. افرادی که تلاش میکنند به اطلاعات و جملههایی که عرضه میشود به صورت انتقادی نگاه کنند و از دل آنها اطلاعاتی برای بررسی اطلاعات دیگر استخراج کنند، ممکن است جملات چرند را به اشترا ک بگذارند تا نظر دیگران را در مورد آنها بررسی کنند.
این تحقیق تا حدود زیادی همان چیزی را تایید میکند که بسیاری از کسانی که در «تجارت تولید محتوا» کار میکنند از قبل میدانستند؛ این اصل کلی که جملاتی که خردمندانه به نظر میرسند یعنی واژههای قلمبه سلمبه که به نظر عمیق و علمی میرسند، بیشتر از اطلاعات واقعی برای مخاطبان معمولی جذابیت دارند!
اما آسیب مهمتر قبول کردن چرندیات به جای اطلاعات واقعی توسط مردم و مخاطبان معمولی این است که باعث میشود برای همه چیز از اوتیسم گرفته تا سرطان، شادی و ناکامی و افسوس و اضطراب و ... به دنبال «درمان» بگردند. پیامبران دروغین امروز، همان کسانی هستند که میخواهند با این جنس جملات «خردمندانه» تصویری غیرواقعی از چیزها بسازند و این تصویر را به تمام دنیا و مسائل آن تعمیم بدهند. باور به اینکه یک راه حل جادویی برای مشکلات یا یک اصل طلایی برای بهبود شرایط و دستیابی به یک هدف وجود دارد، به همان اندازه که رایج است، خطرناک هم هست.
منبع ایسنا - فاطمه کریمخان