به گزارش ایسنا، اردیبهشت سال ۱۳۴۶ نامهای از طرف وزیر فرهنگ و هنر وقت برای عدهای از صاحب نظران فرستاده شد تا به مناسبت افتتاح تالار بزرگی برای اجرای برنامههای شعر و موسیقی در تهران اسم مناسبی انتخاب شود. به اتفاق آرای محمود حسابی، مهدی برکشلی، رضازاده شفق، رعدی آذرخشی، ذبیحالله صفا، بدیعالزمان فروزانفر، محمد محیط طباطبائی، مجتبی مینوی، پرویز ناتل خانلری و عدهای دیگر، نام تالار رودکی انتخاب شد. این نام بعد از انقلاب اسلامی به تالار وحدت تغییر یافت.
تا پیش از این مردم تهران به این ساختمان نیمه کاره در خیابان ارفع که شروع کار آن از سال ۱۳۳۶ پایه ریزی شده بود، اُپرای تهران میگفتند اما فرایند سرعت بخشی به دوره سوم برنامهریزی عمرانی کشور به سرعت عمل یکساله آن منجر شد؛ تا در نهایت در روز چهارم آبان ۱۳۴۶ این مرکز فرهنگی با نمایش اُپرای «زال و رودابه» اثر ثمین باغچه بان و «جشن دهقان» ساخته حسین پژمان افتتاح شود.
هزینه تالار از محل بودجه عمومی تامین میشد و زیر نظر و تحت اختیار وزارت فرهنگ و هنر بود. این پروژه در یک سال آخر با عجله ساخته شد و به اتمام رسید. با استناد به اسناد و اخبار موجود از میانه آبان ۱۳۴۵ قراردادهایی بین دفتر فنی مهندسی آفتاندیلیان واقع در خیابان فرانسه تهران با وزارت فرهنگ و هنر بسته شد تا این مکان به هر صورت پیش از روز چهارم آبان ۱۳۴۶ افتتاح شود.
سال ۱۳۴۰ که تأسیس تالار اُپرا به فکر اهالی وزارت فرهنگ و هنر رسید، رشد جمعیت مردم تهران حدود ۲ میلیون نفر بود و مراکز تفریحی شهر را باشگاههای شبانه، سینماها، تئاترها و قهوه خانهها تشکیل میداد، در نتیجه ۶ سال بعد که درِ تالار رودکی به روی مردم باز شد با چالشهای اساسی مواجه و جمعیت پایتخت نشین افزایش پیدا کرده بود. از طرفی، بلیطهای افتخاری وزارت فرهنگ و هنر موجب میشد، تعداد زیادی از مخاطبان و مشتاقان در هر برنامه پشت درهای بسته بمانند با این همه تا انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ مکان دیگری به اندازه این تالار نزد روشنفکران و اهالی فرهنگ این همه محبوبیت نیافت.
هدف تالار رودکی آشنا ساختن عموم با هنر موسیقی و هنر نمایشی ایران و جهان بالا بردن سطح فرهنگ و هنر ملی و گسترش و تعمیم پدیدههای هنری جدید جهانی بود و از وظایف خود میدید تا اجراهایی از آثار آهنگسازان و نمایش نویسان جهان را در قالب اجرای موسیقی سمفونی، اُپرا، باله، تئاتر و رقصهای ملی و محلی به مخاطب ایرانی نشان دهد. اولین بار بود که در تهران این اهداف و وظایف در کنار هم و به صورت متمرکز در یکجا به ثمر میرسید و پیش از آن، این بار فرهنگی به شکل محدود به عهدهی اداره هنرهای دراماتیک وابسته به هنرهای زیبای کشور بود.
تالار رودکی و دیگر مراکز فرهنگی تهران که امروز به عنوان میراث فرهنگی میشناسیم ثمره ثروت فرهنگی بر آمده از دهه ۱۳۴۰ شمسی است. اگر به چند دهه قبلتر برگردیم و بخواهیم رنسانس فرهنگی ایران را از دوره مشروطه حساب کنیم، باز هم در دهه ۱۳۴۰ است که مجموعهای کم سابقه از اماکن و مراکز فرهنگی به ثمر رسید. به علت همزمانی تحولات هنری فرهنگی با مدرنیزاسیون برآمده از معماری و شهرسازی تقریبا غیر ممکن خواهد بود که تاریخ هنری ایران را بنویسیم، بدون آنکه به معماری شهرسازی و تاریخ فرهنگی آن دقت کنیم در واقع شناخت و درک هنر نوگرای ایران بدون بررسی تاریخی ماهیت فرهنگی حاکم بر جامعه دشوار است و هر بیانی بدون تحقیق تاریخی بی ربط خواهد بود.
سالی که تالار رودکی شروع به کار کرد، یک نحله تاریخی عجیب در جامعه حکمفرما بود. بی ثباتی سیاسی از نیمه دهه ۴۰ از ایران رخت بر بست و با تغییرات در مدیریت قسمت معماری در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران و تأسیس چند دفتر مهندسی، گسستی بنیادین با معماری و شهرسازی دردهههایی پیش به وجود آورد. ساختمانسازی دوره رضاشاه که گرفتار نوعی گفتمان ناسیونالیسم اقتدارگرا بود از میان رفت. مجموعههای کوچک و بزرگ فرهنگی هنری برای تاسیس به تصویب رسید. ساخت و ساز در دوره محمدرضا شاه در مقابل پدرش دوره تردیدها در گفتمان سنتی شد. با تأسیس سازمان هنری تالار رودکی و رویکرد آن به مدرنیسم وزارت فرهنگ و هنر میخواست تا مهمترین نماد عصر انقلاب سفید را مهیا کند در عین حال تلاش میشد تا افکار عمومی رویکرد دقیق و درستی به فرهنگ ملی و موسیقی و آواز ایران پیدا کند.
با افتتاح این تالار هفت طبقه که سه طبقه آن گنجایش حدود هزار نفر را داشت، پادشاه یونان و ملکه، هیئت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی، رییس جمهور رومانی و بانو، رئیس جمهور چکسلواکی و بانو، امیر کویت، رئیس جمهور مجارستان و بانو، رئیس جمهور بلغارستان، خوانندهها، موسیقیدانها، خبرنگاران، عکاسان و کارگزار فرهنگی از نقاط جهان به تهران دعوت شدند. در طول این سالها و تاریخ تهران، مکانی مثل تالار رودکی نتوانسته بود این همه طراح، نقاش، روزنامهنگار، خواننده، نوازنده، عکاس، نور پرداز و بازیگر را دور هم جمع کند.
این مجموعه از دو بخش تالار بزرگ و کوچک تشکیل میشد و از ابتدا قصد بر این بود که برنامههای معمولی موسیقی را در تالار کوچک و برنامههای بزرگ را در تالار بزرگ به نمایش در بیاورند. اگر گنجایش تماشاچیان در تالار بزرگ را در حدود ۷۵۰ نفر در نظر بگیریم، گنجایش تالار کوچک حدود ۲۵۰ نفر بود و از ابتدای تأسیس، تالار کوچک به سخنرانیها، بحث و گفتوگو درباره موسیقی و اجرای برنامههای ایرانی اختصاص داشت. بخش اداری نیز در طبقات تالار کوچک بود و کار های وابسته به امور موسیقی را انجام میداد.
طی سالهای متمادی تعداد زیادی داوطلب به این واحد اداری میآمدند و آموزش میدیدند. افراد میتوانستند با داشتن برگ پایان خدمت یا معافیت غیر پزشکی، داشتن حداقل گواهینامه پایان پنجم متوسطه نظام قدیم یا معادل آن در نظام جدید و دانستن زبان خارجه (انگلیسی آلمانی فرانسه) در حد دیپلم متوسطه و داشتن سن بین ۱۸ تا ۲۶ سال، یک دوره آموزش آواز ببینید و در گروه کُر ارکستر سمفونیک تهران استخدام شوند. این داوطلبان مدت دورهای که زیر نظر استادان با تجربه ایرانی و خارجی میگذراندند با ادبیات موسیقی پرورش صدا، تاریخ موسیقی سلفژ و تئوری موسیقی آشنا میشدند. برای نخستین بار تئوریها و پراتیکهای گوناگون در بروشورها، برنامهها، کاتالوگها و اخبار به صورت روتین در یک مرکز هنری به وجود آمد.
همچنین برای آنکه اخبار بیشتری در اختیار تماشاگران قرار بگیرد، برنامه تالار رودکی در چهار برگ منتشر شد و با حضور محمود خوشنام در سمت مدیر روابط عمومی تالار این بولتن داخلی پس از ۹ شماره در تیر ماه ۱۳۵۰ تبدیل به نخستین جلد مجله با طرح صورت دکتر محمد معین کار صادق بریرانی درآمد و گرافیک شماره دوم به بعد را نیز مرتضی ممیز انجام میداد.
طبق اطلاعات موجود در کتاب «تالار رودکی، گرافیک، معماری و هرچه(۴۶.۵۷)» که توسط آریا کسایی گردآوری و تنظیم شده است، این اولین بار بود که یک مرکز فرهنگی در تهران مسئول روابط عمومی، تماس با مطبوعات و نشریات داشت و اولین بار بود که پیرو سنت غربی، مهم ترین جایگاه یک تالار به عنوان رزرو مطبوعات در اختیار مخبرین تلویزیون، رادیو و عکاسان مطبوعات اختصاص داده میشد.
بعد از شروع به کار تالار رودکی، سقوط امپراتوری موسیقی لاله زاری (مطربی) به وجود آمد و مدتی بعد ارتباط مستقیمی بین موسیقی تهران و موسیقی جهان برقرار شد. برنامههای اپرا، باله، ارکسترهای سمفونی، رقصهای محلی نسل دیگری از جوانان تهران را زیر یک سقف آورد.
تا پیش از آن فضای نمایشی در پایتخت بیشتر تئاترهای تخیلی و سینماهای لاله زاری بود، این برنامهها سلیقه تهرانیها را تغییر داد و حتی منجر به تغییر پوشش شهروندی نیز شد. در هیچ دوره از تاریخ تهران از مشروطه به بعد، به اندازه این ده سال یعنی از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ تغییر در شیوه زندگی و زیست مردمان ایران با این سرعت صورت نگرفته بود. مهندسی فرهنگی تهران در این دهه بر ۲۶ مرکز فرهنگی بود. هرچند که در چند جای دیگر نیز همزمان فعالیتهای فرهنگی انجام میشد اما با تالار رودکی بود که نوعی هنر مقایسهای به وجود آمد و ناگهان در تهران هنرهای تجسمی تئاتر رقص و موسیقی و ادبیات زیر یک سقف رفت.
با وجود تالار رودکی (وحدت)، تعداد زیادی از هنرمندان معروف جهان فراخوانده شدند تا تصویر جدیدی از ایران فرهنگی به نمایش دربیاید. عوامل دست اندرکار با الگوهای نوظهور پوستر سازی و عکاسی موسیقی را به هنرهای تجسمی پیوند دادند و نگرش تازهای در گرافیک مطرح کردند.