بانکداری ایرانی ـدر حالی کشورهای غربی به پیشرفت اقتصادی دست پیدا کرده اند که بررسی چگونگی این پیشرفت حکایت از این دارد که الگوی آنها با سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی تطبیق بالایی دارد.
به گزارش تسنیم، موضوع توجه به ظرفیت های اقتصادی داخلی به همراه غافل نبودن از نگاه بیرونی از سال 89 با عنوان اقتصاد مقاومتی در کشور مطرح شد و رهبر معظم انقلاب نیز سیاست های کلی آن را در سال 92 به دولت وقت ابلاغ کردند. از آن زمان گاهی هم می شد که شعار سال را با کلیدواژه اقتصاد مقاومتی توسط ایشان انتخاب می شد.
رهبری در کنار استفاده از عبارت اقتصاد مقاومتی در شعار این سال ها برخی جنبه های مهم اقتصاد مقاومتی را نیز در غالب این شعارها برجسته می کردند. همچون شعار سال 95 با عنوان «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» و یا در سال 96 عنوان «اقتصاد مقاومتی؛ تولید- اشتغال» برگزیده شد.
به غیر از سال هایی که از سوی حضرت آیت الله خامنه ای عبارت اقتصاد مقاومتی به طور مستقیم وارد شعار سال می شد. سال هایی هم هستند که برای تحقق عینی شعار آنها باید نگاه ویژه ای به اقتصاد مقاومتی داشت. همچون سال جاری که شعار «حمایت از کالای ایرانی» برگزیده شد.
بدون شک حضور موثر رهبری در 40 سالی که از انقلاب می گذرد در بدنه مدیریتی کشور و همچنین سال هایی که ایشان پیش از انقلاب سوابق مبارزاتی داشتند، باعث شده است که با نحوه اداره امور کشورهای دیگر به خوبی آشنا باشند. از همین رو ابلاغ اصل های سیاست های اقتصاد مقاومتی را نیز در 5 سال گذشته می توان به همین نگاه رهبری نسبت داد.
در این خصوص می توان به تجربه کشورهای پیشرفته پیرامون حمایت از تولید و کالای داخلی شان اشاره کرد. نگاهی به سیاست های اقتصادی کشورهای پیشرفته همچون آمریکا، انگلیس، فرانسه و ... نشان می دهد که این کشورها در مسیر رشد اقتصادی شان تا چه حد سیاست های نزدیک به اقتصاد مقاومتی را پیاده سازی کردند.
به عنوان مثال آمریکا، کشوری که تولیداتش معدل 25 درصد کل جهان است و رتبه اول اقتصادی را دارد، برنامه ریزی ها برای رشد اقتصادی در این کشور پیش از جنگ جهانی اول و دوم صورت گرفت تا قدرت اقتصاد ملی خود را با اتکا به منابع داخلی تولید افزایش دهد.
آمریکا از همان زمان به گونه ای اقدام کرد که واردات در این کشور به گونه ای مدیریت شود که به تقویت تولید ختم شود. آمریکا در مقطعی از تاریخ خود در حالتی فرو رفت که بی شباهت به انزوا نبود. اما همین به اصطلاح انزوا که با هدف تقویت تولید ملی و خودداری از واردات کالاهای خارجی صورت میگرفت، بازار مصرف مناسبی را برای تقویت تولیدات آمریکایی فراهم کرد.
آمریکا در همه دوران تاریخ خود با نگاه به بازارهای داخلی و بزرگ خود به شکلی اقدام کرده است که ظرفیت بزرگی از تولیداتش در همین کشور به مصرف می رسد و با همین روند ضمن حمایت از کالای داخلی اش، توانسته ظرفیت اشتغال زایی مناسبی را ایجاد کند.
آمریک از جمله کشورهایی است که در حمایت از تولیدات داخلی اش قدمت 200 ساله دارد و به عنوان کشوری حامی صنایع نوزاد مطرح است.
نتیجه یک تحقیق از سوی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نشان میدهد حمایت دولتهای آمریکا از تولیدات داخلی کشورشان با سازوکارهای مختلفی همراه بوده است. این گزارش 9 محور را برای حمایتهای دولتی آمریکا از صنایع و تولیدات داخلی برمیشمارد که شامل «اعمال سیاستهای تجاری»، «اعطای یارانه به صنایع»، «سیاستهای مالیاتی»، «نجات شرکتهای بزرگ از ورشکستگی»، «هدایت پول (اعتبار) به کسبوکارها و طرحهای بزرگ»، «خریدهای دولتی»، «حمایتهای صادراتی»، «نوسازی بافت شهری آمریکا» و در نهایت «حمایت از کسبوکارهای کوچک» میشود.
بر اساس تحلیل صورتگرفته از سال 1812 تا اوایل دهه 1940 ایالات متحده آمریکا با وضع تعرفههای سنگین برای حمایت از صنایع نوزاد خود، یکی از حمایتگراترین کشورها از صنایع داخلیاش در طول تاریخ بود و سپس با به بلوغ رسیدن صنایع و گسترش مقیاس تولیدات آنها به گسترش آزادسازی تجاری و اعمال فشار بر دیگر کشورها برای تجارت آزاد روی آورد.
انگلستان هم در زمره کشورهایی است که شواهد تاریخی نشان می دهد دولت در حمایت از صنایع داخلی اش کوشش بسیار کرده است. این در حالی است که این کشور در قرن شانزدهم مهد اقتصاد سرمایه داری جهان شناخته می شد و دولت برای حمایت از تولید داخلی می بایست بر خلاف اصول سرمایه داری عمل می کرد.
بریتانیا در آن روزگار در جهان به عنوان کشوری مطرح بود که به آزادی تجارت و مبادله، تخصصگرایی و صنعتی شدن و پیگیری منافع شخصی و آزادیهای فعالیتهای اقتصادی و عدم مداخلهی دولت در اقتصاد پایبند است. اما اهمیت موضوع حمایت از تولید داخلی سبب شد تا در نهایت سیاستگذاران این کشور بدون توجه به قضاوت کشورهای دیگر در مورد سیاست های اتخاذی خود، با وضع تعرفههای بالای وارداتی بر محصولات کشاورزی، اجازهی رقابت محصولات کشاورزی خارجی با تولیدات داخلی خود را ندهند و به سیاست تقویت تولید داخلی روی بیاورند.
انگلستان با این رویکرد تاریخی اش به نفع اقتصاد ملی و تولید داخلی خود از ابتدایی ترین اصول علم اقتصاد سرمایهداری عدول کرد و آنها را با بیاعتنایی کنار گذاشتند. اتخاذ همین رویکرد حمایتگرایانه نسبت به تولید در گذشته تاریخی انگلیس سبب شده است که حتی مردم این کشور در دهه های بعد نیز شکوفایی اقتصادی کشورشان را مدیون حمایت همه جانبه دولت از تولیدات انگلیسی بدانند.
انگلیسی ها با وجودی که می دانستند خیلی از تولیدات شان از کیفیت پایین تری برخوردار است اما به سیاست حمایت از تولید خود ادامه دادند. این در حالی است که آنها برای رشد صنعت نساجی شان جلوی خام فروشی پشم را گرفتند. در مسیر اجرای این سیاست آنها کارگاه های نساجی کوچک زیادی در سراسر خاک این کشور راه اندازی کردند تا مجبور نباشند پشم خام را با ارزش کم صادرکنند.
فرانسوی هم بهترین سیاست برای حمایت از تولید داخلی شان را در فرهنگ سازی برای مردم شان دیده اند. به طوری که با راه اندازی کمپین و پخش فیلم مستند تلاش کردند تا شهروندان این کشور ترغیب به خرید کالای فرانسوی شوند. اجرای این سیاست در قالب کمپینی با عنوان «خرید کالای صد درصد فرانسوی» سبب شد تا در همان سال اول بخش زیادی از کارخانه های تولید کننده محصولات با دوام که در معرض فشار بودند مجدد خط تولیدی شان را احیا کنند.
اجرای سیاست های حمایت از تولید داخلی سبب شده است تا فرانسویها برای حمایت از تولید داخلی و اشتغال کشور خود حتی کالاهای فرانسوی را با قیمت بالاتر خریداری کنند. این در حالی است که پیش از این دولت هم اجازه واردات کالای مشابه تولید داخلی را به گمرکهای خود نمیدادند.
براساس گزارشی که نشریه بلومبرگ در سال 2011 منتشر کرده است، 50 درصد مردم فرانسه حاضرند برای خرید کالاهای ساخته شده فرانسه، پول بیشتری هم بپردازند. طبق این گزارش مردم فرانسه برای حمایت از تولید ملی و هم وطنان تولیدکنندهشان حاضرند 5 تا 10 درصد قیمت بالاتری را بپردازند.
آلمانی ها که در دنیا به مردمی منظم مشهورند، این رفتار خود را در کار و تولیدات شان نیز دخیل کرده اند. سیاستگذاران آلمانی با استفاده از همین شهرت ابزار آلات دقیقی را می سازند و این باعث شده است حتی با ظهور اقتصادهای پیشرفته ای همچون چین دغدغه ای نداشته باشند و راهی برای صادرات پیدا کنند.
آلمان یکی از کشورهای نمونه در موضوع صادرات است. نگاه صادرات محور در این کشور به همراه اهمیت دادن به ارتقای بهره وری، خلاقیت، نوآوری و دانش کارگران سبب شده است این کشور حتی زمانی که در اروپا بحران ها فراگیر می شوند این کشور قدرت ایستادگی داشته باشد. نمونه این وضعیت در بحران مالی سال 2008 دیده می شود که کشورهای اروپایی با بحران بیکاری مواجه شدند آلمان ها کارگران شان را نه تنها بیکار نکردند بلکه برای آنها دوره های آموزشی مهارتی به همراه حقوق تدارک دیدند.
آلمانی ها امروز با قریب به چهار هزار میلیارد دلار ارزش اقتصادی شان در جایگاه پنجم اقتصاد دنیا قرار گرفته اند. در حالی که رسیدن به این جایگاه برای آنها قدمتی تاریخی دارد. اوج آن تلاش در سال های بعد از جنگ جهانی دوم است. تلاش آلمان بعد از این جنگ و رسیدن آن به شکوفایی اقتصادی به معجزه اقتصاد آلمان معروف شد. در حالی که در این مسیر به مرور آنها سیاست مدیریت واردات و افزایش تعرفه را نیز به مرحله اجرا در آورند.
توانمند شدن صنایع آلمان در فاصله سال های 1949 تا 1966 صورت گرفت. در این مقطع دولت های "آدنائر" و "ارهارد" با سیاست افزایش صادرات و کنترل واردات کمک زیادی به شکل گیری و توانمند شدن صنایع داخلی آلمان کردند. کاهش وابستگی وارداتی کالاهای آلمانی، دگرگونی در ساخت اجتماعی و عادات مصرفی و قناعت مردم آلمان را از جمله دلایل موفقیت سیاست های اقتصادی این دوره دانسته اند.