بانكداري ايراني -روزنامه اعتماد در گفت وگویی با جواد یارجانی رییس پیشین امور اوپک در وزارت نفت، نوشت: پرداختن به مقوله دیپلماسی انرژی بدون در نظر گرفتن نقش نفت در سیاست و اقتصاد ما امکانپذیر نیست. در شرایط کنونی نمیتوان منکر تحولاتی بود که با پیدایش نفت بر کشور ما رفته است.
در ادامه این گفت وگو آمده است: «برای ترسیم دیپلماسی انرژی ایران نخست لازم است سری به تاریخ نفت بزنیم. راه طولانی و پرمخاطرهای که موجب شده، ایران برخلاف سایر دارندگان نفت و گاز همسایه خود از دستیابی به سود کامل این ثروت عظیم بازماند. در این بین گرچه کشورهای همسایه مخاطرات صنعت نفت ایران را تجربه نکردهاند اما تفاوت شرکتهای فعال در صنعت نفت این کشورها در دستیابی آنها به هدفگذاریهای مورد نظر هم بیتاثیر نبوده است.»
اینها بخشی از گفتوگوی «اعتماد» با جواد یارجانی، رییس پیشین امور اوپک در وزارت نفت در خصوص دیپلماسی نفتی ایران است. وی معتقد است «ایران برای بازیابی توان بالقوه تولید نفت و گاز خود و بهکارگیری این ثروت برای تسریع برنامههای توسعه اقتصادی از همه فرصتها باید استفاده کند. بنابراین نباید نگاه تکبعدی به صنعت نفت داشت و علاوهبر توسعه اقتصادی کشور، باید از آن به عنوان اهرمی برای توسعه سیاسی و ایجاد روابط استراتژیک با دیگر کشورها استفاده کرد. الگویی که روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آن را دنبال کرد و موفقیتهای قابل توجهی را به دست آورد.»
ردپای نفت، این ماده سیاه در همه وقایع تاریخ معاصر ایران قابل مشاهده است بنابراین نمیتوان تاثیر آن بر فرهنگ، سیاست و اقتصاد ایران را نادیده گرفت. بررسی تاریخ نفت نشان میدهد گرچه نفت، استعمار انگلیس را در ایران قدرت بخشید اما در عین حال نقش کلیدی در توسعه اقتصادی و سیاسی ایران داشته است. از اینرو یارجانی بر این باور است که در بسیاری از مسائل مربوط به صنعت نفت باید در سطوحی فراتر از وزارت نفت تصمیمگیری شود. در گفتوگوی «اعتماد» علاوه بر اینکه با نگاهی تاریخی، صنعت نفت کشور بررسی شده، به موضوعات دیگری از جمله اوپک و نقش این سازمان در تنظیم بازار هم پرداخته شده است.
**سالهاست که کارشناسان در مورد دیپلماسی انرژی صحبت میکنند، اما تاکنون هیچ یک از منتقدان یا حتی مدافعان عملکرد بخش انرژی ایران در این خصوص اظهارنظر قابل استنادی نکردهاند. جنابعالی در گفتوگویی دیپلماسی انرژی ایران را تک بعدی خواندید، چه عواملی در این نگرش دخیل است و چرا ایران برای رسیدن به اهدافش در این بخش دیپلماسی مشخصی ندارد؟
پرداختن به مقوله دیپلماسی انرژی بدون در نظر گرفتن نقش نفت در سیاست و اقتصاد ما امکانپذیر نیست. در شرایط کنونی نمیتوان منکر تحولاتی بود که با پیدایش نفت بر کشور ما رفته است. بیش از ١٠٠سال است که از پیدایش نفت در ایران میگذرد. در زمانی که نفت در ایران پیدا شد اقتصاد ایران در وضعیت نابسامانی به سر میبرد، کشور با مسائل داخلی بیشماری مانند حاکمیت ملوکالطوایفی کشور روبهرو بود. با این شرایط اهمیت نفت برای همگان آشکار نبود.
این مساله موجب شد که در زمان امضای قرارداد رویترز به بندهایی توجه نشود که در سالهای آینده تاثیرات خود را نشان داد. این تاثیر خود را در جنگ جهانی اول نشان داد و موجب سهمخواهی نفتی دولت انگلیس از ایران شد. به این صورت ایران با یکی از قدرتهای بزرگ جهانی روبهرو شد در شرایطی که ایران وضعیت نابسامان اقتصادی داشت. این موضوع و موضوعات دیگر درکنار هم تا زمان ملی شدن صنعت نفت ادامه پیدا میکند. قرارداد دارسی در برههای تمدید میشود اما منافع کامل مارا تامین نمیکند، اندکی جلوتر به ملی شدن صنعت نفت میرسیم که نقش قدرتهای بزرگ بیشتر آشکار میشود. پس از ملی شدن صنعت نفت که راهبردهای مصدق کشور را به سمت استقلال سیاسی و اقتصاد بدون نفت هدایت میکرد، توطئه سرنگونی دولت مصدق چیده شد.
**آیا بهتر نبود صنعت نفت ایران ملی نمیشد چرا که برخی معتقدند اگر صنعت نفت ایران ملی نمیشد صنعت نفت مسیر توسعه را سریعتر میپیمود.
من چنین اعتقادی ندارم چرا که برای این منظور باید پیشینه و منافعی که ایران از این ثروت ملی منتفع میشد نیز در نظر گرفته شود.
به طور مثال عربستان در شرایط بهتری بود چرا که ٥٠ درصد منافع برای عربستان از منظر شرکتهای فعال امریکایی در این کشور مساله عادی بود اما این مساله برای شرکت ایران- انگلیس اصلا قابل قبول نبود که ایران چنین منافعی را طلب کند. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که ملی شدن صنعت نفت یک حرکت تفننی برای ایران محسوب نمیشد بلکه تنهاراه چارهای بود که ایران برای رسیدن به منافع ملیاش میتوانست از آن استفاده کند. شاید اگر این احساس نبود ایران به سمت ملی کردن صنعت نفت حرکت نمیکرد. با راهبرد اقتصادی خاص مصدق، اقتصاد به سمت وضعیتی که بدون بودجه نفت اداره شود حرکت میکرد که متاسفانه کودتای ١٩٥٣ مانع از ادامه این راهبرد شد.
بعد از کودتا، شرکت ایران - انگلیس مجبور میشود که پای رقبای دیگر را به صنعت نفت ایران بازکند چرا که در سرنگونی دولت مصدق رقبا کمک حال انگلیس بودند در نتیجه کنسرسیوم پا به عرصه میگذارد. بعد از تشکیل این کنسرسیوم و فعالیت آن در ایران بعد از مدت کوتاهی شاهد تشکیل سازمان اوپک در سال ١٩٦٠میلادی هستیم. اما در نظر داشته باشید که حتی تاسیس سازمان کشورهای صادرکننده نفت هم محصول زیادهخواهی شرکتهای نفتی آن زمان بود. این شرکتها در آن زمان از صفر تا صد پروژههای نفتی را در اختیار داشتند و در دو مرحله در سال ١٩٥٩ قیمت نفت خاورمیانه را بدون در جریان گذاشتن کشورهای صاحب نفت کاهش دادند و چون این کشورها بر اساس قیمت نفت اعلام شده درآمدشان تعیین میشد، توانستند سازمان اوپک را تاسیس کنند. سالها اوپک تلاش کرد که خود را به عنوان یک سازمان تاثیرگذار نشان دهد که البته تا ١٠ سال بعد از تشکیل هم خیلی در بازار نفت تاثیرگذار نبود. بعد از ١٠ سال عمدتا به دلایل ژئوپولتیک تاثیرگذاری سازمان اوپک در بازار نفت خود را نشان میدهد.
در شرایط کنونی دریافت قدرت شرکتهای نفتی آن زمان و تاثیری که در روابط کشورها داشتند قابل درک نیست. در نتیجه با داشتن این تاریخچه و مسیر طی شده میتوان دریافت که صنعت نفت با چه مشکلاتی دست به گریبان بوده است. البته بعد از تشکیل کنسرسیوم و فعالیت آن در ایران به مرور روابط با شرکتهای مستقل نفت هم به وجود آمد و صنعت نفت ایران در حال رونق گرفتن بود که اعتصابات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی صنعت نفت را با چالشهای بزرگی روبهرو کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر دولتمردان انقلابی بر این باور بودند که ایران نباید تولید خود را افزایش دهد چرا که این ثروتی ملی است و باید برای آیندگان ذخیره شود. این تصور ناشی از شور انقلابی موجب شد که سهم ایران از بازار جهانی نفت بهشدت کاهش یابد. در حالی که ایران میتوانست تولید خود را افزایش داده و قدرت استراتژیک خود را از طریق ایجاد زنجیره ارزش گسترش دهد. این مساله میتوانست به رفاه عمومی جامعه هم کمک شایانی کند. البته آغاز جنگ تحمیلی خسارات بزرگی را نهتنها به صنعت نفت بلکه به کل زیر ساختهای موجود زد که نهایتا بعد از هشت سال پس از آن و مشخص شدن عمق صدمات وارد شده به صنعت نفت ایران تلاش برای ارتباط شرکتهای صاحب تکنولوژی آغاز شد تا روند بازسازی صنعت نفت تسریع شود.
جالب اینجاست که در زمان وزارت آقای آقازاده نخستین شرکتی که برای توسعه صنعت نفت در نظر گرفته شد یک شرکت امریکایی به نام کونکو بود. این موضوع نشان میدهد که ایران در آن زمان هم مشکلی برای برقراری ارتباط با شرکتهای نفتی امریکایی نداشت. البته تا آن زمان شرکتهای نفتی امریکایی از مهمترین مشتریهای نفت ایران بودند تا زمان رونالد ریگان که واردات نفت از ایران را موجب شد.
برای همین است که مقایسه صنعت نفت ایران و روند توسعه آن با کشورهایی چون امارات، کویت و عربستان غیرمنطقی است چرا که این کشورها به دلیل اینکه هنوز هم جزو کشورهای تحت حمایت قدرتهای بزرگ هستند هر نوع تکنولوژی که نیاز داشتند را در اختیارشان گرفتهاند. نکته مهم این است که آنها جنگی را که ٨ سال فرصت توسعه را از صنعت نفت ایران گرفت، تجربه نکردهاند. اما این گفتهها به این معنی نیست که این کشورها خود کاری برای توسعه صنعت نفت خویش انجام ندادهاند.
در زمان تحصیل که در امریکا بودم، میدیدم که شرکت آرامکو در حال تربیت نیروی کار مورد نیاز خود در رشتههای مرتبط با نفت در دانشگاههای بزرگ امریکا بود که اکنون جزو مسوولان بزرگ این شرکت هستند. همچنین از زمان ملک عبدالله به این طرف که بسیاری آن را شروع دوره طلایی توسعه صنعت نفت عربستان میدانند هیاتهای بزرگی در سطح بالاترین مقامات سیاسی را به کشورهای نظیر چین، ژاپن و دیگر مصرفکنندگان نفت اعزام میکنند که علاوه بر بازاریابی نفت موجب تقویت روابط دوجانبه میشود.
در نتیجه این سیاستها که حمایت قدرتهای بزرگ را نیز به همراه دارد عربستان در حال حاضر به بزرگترین صادرکننده نفت به بازارهای آسیایی از جمله چین تبدیل شده است، این در حالی است که با وجود مشاهده اهمیت نفت در ایجاد روابط گسترده با کشورهای جهان، هنوز هم برخی معتقدند که ما به تنهایی قادریم صنایع نفت وگاز خودمان را توسعه دهیم. شکی نیست ما تواناییهای بالقوه فراوانی داریم اما ورود تکنولوژی پیشرفته میتواند به توسعه صنعت نفت و گاز ما سرعت بخشد.
**در این شرایط چه تشابهی بین ایران و روسیه موجب شده تا شما استفاده از الگوی روسیه را پیشنهاد کنید؟
وضعیت روسیه از این جهت با ایران مقایسه شد که از نظر تجربه تاریخی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و مشکلاتی که صنعت نفت آن کشور با آن روبهرو شد مشابهتهایی با ایران دارد، با وجود اینکه این کشور جزو صاحبان تکنولوژی بوده و هست اما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که تولید نفت این کشور تقریبا به نصف تقلیل یافت موجب شد تا روسیه در تنگنای مالی قرار گیرد اما ترتیباتی اتخاذ شد که ورود تکنولوژی از طریق شرکتهای صاحب آن به این کشور تسریع شد، توسعه صنعت نفت و گاز روسیه حتی به پیوندهای استراتژیک هم منجر شد.
بیتردید بر اساس همین اهداف استراتژیک است که امروز نمایندگان شرکت بیپی را میتوان در هیاتمدیره و آقای شرودر صدر اعظم سابق آلمان را در ریاست هیاتمدیره شرکت روسنفت بزرگترین شرکت دولتی روسیه دید. اینهاست که موجب میشود روسیه امروز به بزرگترین صادرکننده گاز اروپا تبدیل شود. منظور از بیان این مطالب این نیست که ما هر آنچه روسیه انجام داد را دنبال کنیم، بلکه به این سبب است که از تجربیات مثبت این کشور برای توسعه صنعت نفت و گاز خود بهرهگیریم و در نهایت راه را برای توسعه آن تسهیل کنیم. بخشی از مشکلاتی که صنعت نفت و گاز در راستای توسعه با آن مواجه است از نوع عملکرد داخلی ما نشات میگیرد. به این معنی که ما راه توسعه این صنعت را تسهیل نمیکنیم چیزی که در نحوه اجرای IPC به شکل واضح خود را نشان داد.
نباید فراموش کرد که در اجرای قراردادها زمان نقش کلیدی دارد و به اصطلاح تا تنورداغ است باید نان را چسباند اگر همان زمان بعد از اجرایی شدن برجام تعدادی قرارداد نفت وگاز به امضا میرسید، ما هم میتوانستیم از فرصت ایجاد شده بهترین استفاده را ببریم. اما چنین نشد و تایید قراردادهای IPC بیشتر از انتظارات به طول انجامید که موجب شد امروز با کارشکنیهای دولت امریکا روبهرو بشویم و مسیر جذب سرمایه و تکنولوژی برایمان سختتر شود. استفاده نکردن از فرصتها و سخت کردن راه وزارت نفت در تحقق اهداف توسعهای ثمرهای جز عقب ماندگی نخواهد داشت.
ما نیروی جوان تحصیلکرده داریم که باید در عرصه کار عملی در تعامل با شرکتهای صاحب تکنولوژی روز کارآزموده شوند. تجربه روسیه نشان میدهد که بازگذاشتن دست شرکت ملی نفت برای جذب همتایان نفتی که صاحب تکنولوژی هستند تا چه اندازه توسعه صنعت نفت را سرعت میبخشد. در این میان نباید فراموش کرد که در شرایط کنونی ما برای توسعه نیاز به تکنولوژی داریم بنابراین برای جذب سرمایهگذار نمیتوان با قراردادهایی که دیگر جذابیتی ندارند انتظار حضور آنها را داشت برای رسیدن به توسعه باید دست وزارت نفت در جذب همتایان نفتی و گازی بازگذاشته شود تا به شکل پروژهای یا قراردادهای بلندمدت توسعه نفت به سرانجام رسد. حال اگر قرارداد به امضا برسد و در زمان مقرر پایان نیابد میتوان وزارت نفت را مورد مواخذه قرار داد که چرا تمهیدات لازم را در نظر نگرفته است.
**گفته میشود که عربستان قصد دارد با کاهش سطح تولید ١٠ درصدی قیمت بازار نفت را تا ٧٠ دلار افزایش دهد. عربستان با این حربه به دنبال چیست؟
فرض کاهش ١٠ درصدی کاهش تولید عربستان برای افزایش قیمت نفت تا ٧٠ دلار را من محتمل نمیبینم و تحرکی هم در این راستا مشاهده نمیشود. در سیاست عربستان نفت نقش کلیدی دارد. پس از آنکه در سال ٢٠١٤ نفت شیل امریکا با رشد تولید میانگین روزانه یک میلیون بشکه از عوامل افزایش عرضه نفت شده بود، قیمتهای نفت رو به افول گذاشت در اجلاس اوپک که برخی کشورهای عضو غیراوپک هم حضور داشتند بحث باز پسگیری سهم از بازار نفت مطرح شد چرا که بنا به خاطرات آقای نعیمی، روسیه و بسیاری از اعضای اوپک برای کاهش سطح تولید جهت افزایش قیمت نفت آمادگی خود را نشان ندادند.
سیاست بازپسگیری سهم بازار تحت رهبری عربستان ادامه داشت تا اینکه در ژانویه ٢٠١٦ قیمت نفت به زیر ٣٠ دلار رسید. این مساله موجب عزم جدی اعضای اوپک و غیراوپک شد تا با اتخاذ سیاست مشترک از سقوط بیشتر نفت جلوگیری کنند. در آن زمان اغلب تولیدکنندگان و صادرکنندگان نفت با مشکلات فراوانی مواجه شدند. عربستان طی سال ٢٠١٥ نزدیک به صد میلیارد دلار از ذخایر ارزی خود را برای جبران کسری بودجه ناشی از کاهش شدید قیمت نفت مصرف کرد که اگر به همان منوال پیش میرفت طبق گفته MIF ذخایر ارزی عربستان در عرض ٥ سال به اتمام میرسید.
این موضوع موجب شد که تولیدکنندگان نفت در پی تغییر سیاستهای تولیدی برآیند. در نتیجه طرح فریز نفتی مطرح شد و زمانی که در آوریل ٢٠١٦ در جلسه اوپک مذاکرات کاهش سطح تولید در حال به ثمر رسیدن بود، محمد بن سلمان، معاون ولیعهد وقت، که فرد کلیدی در اقتصاد عربستان بود از آقای نعیمی خواست که ایران هم با کاهش سطح تولید موافقت کند اما ایران به دلیل تحریمهایی که پیشتر با آن روبهرو بود، کاهش سطح تولید را نپذیرفت در نتیجه طرح فریز نفتی در آن زمان معلق ماند تا اینکه در نوامبر سال ٢٠١٦ مذاکرات به نتیجه رسید و همه اعضای اوپک و غیر اوپک موظف به کاهش سطح تولید شدند به استثنای ایران، لیبی و نیجریه که افزایش کمی هم برای ایران در نظر گرفته شد.
این تصمیم که تولیدکنندگان غیراوپک نیز به آن پیوستند موجب بهبود تدریجی قیمتهای نفت شد. اما نباید فراموش کرد که بخش بزرگ افزایش قیمت کنونی به سبب کاهش تدریجی مازاد ذخایر نفتی بود. پیشگامی دو تولیدکننده بزرگ نفت در کاهش سطح تولید (عربستان و روسیه) -که البته هردو به افزایش قیمت نفت بیش از سایرین نیاز داشتند- موجب شد سایر اعضای اوپک و غیر اوپک هم با کاهش سطح تولید موافقت کنند و به این توافق تاکنون پایبند بمانند.
اما مساله کنونی ادامه توافق فعلی پس از مارچ ٢٠١٨ است. نباید فراموش کرد که آنچه موجب افزایش قیمتها شده است تنها مولفههای اصلی بازار یعنی میزان عرضه و تقاضا نیست؛ بحرانهای سیاسی که البته عربستان بیشترین نقش را در ایجاد آنها دارد عامل افزایش قیمت نفت در روزهای اخیر است.
اما دلیل این بحرانها را میتوان به وجود بحرانهای داخلی کشورها مربوط دانست. نمونههای بارز این فرافکنیها را در تاریخ امریکا به وفور میتوان مشاهده کرد. بنابراین با توجه به اینکه رهبران فعلی عربستان و امریکا با چنین بحرانهایی در داخل روبهرو هستند، برای تغییر افکار عمومی از این حربه استفاده میکنند.
**با همه این اوضاع اما گاه عنوان میشود که سازمان اوپک کارایی سابق خود در تنظیم بازار را از دست داده و وضعیت بازار تا زمانی که شیل اویل با اوپک همراهی نکند بر همین روال باقی خواهد ماند. حتی برخی حضور آقای بارکیندو برای مذاکره با شرکتهای شیل اویل را بر همین اساس عنوان میکنند؛ شما وضعیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
برای بررسی عملکرد اوپک لازم است که هدفگذاریهای این سازمان با اساسنامه آن سنجیده شود. هدف اوپک این بوده که برای اعضای خود درآمد معقولی را رقم زند با ایجاد نظم در بازار بیآنکه قیمت خاصی را هدفگذاری کند. این سازمان در هدفهای خود حتی برای کسانی که در این صنعت سرمایهگذاری میکنند هم برنامههایی در نظر گرفته تا آنها هم به سود عادلانه دست یابند. در نظر داشته باشید که اوپک نمیتواند در مصاف شیل اویل کاری انجام دهد چرا که دلیل تولد شیل اویل قیمتهای بالای ١٠٠دلار بازار نفت بود. اکنون هم که قیمتها پایین آمده با استفاده از تکنولوژی پیشرفته بهرهوری را بالا بردهاند و به نوعی در مقابل کاهش قیمتها هم مصون شدهاند.
زمانی استخراج نفت از دریای شمال قابل تصور نبود اما وضعیت ژئوپولتیکی وضعیت را به گونهای رقم زد که قیمتها بالا رفت. در نتیجه تولید دریای شمال توجیه اقتصادی یافت که در ادامه، بهکارگیری تکنولوژیها و افزایش بهره وری موجب تداوم تولید از این منطقه شد. در این بین انتظار اینکه اوپک با برنامههایی بتواند مانع از عملکرد شیل اویل شود تا به این صورت بازار را تثبیت کند، امکان ناپذیر است. از طرفی همکاری شیل اویل در این مقطع زمانی با اوپک هم بعید به نظر میرسد چرا که اوپک در واقع با دهها شرکت تولیدکننده مواجه است که هدف آنها سودآوری و دستیابی به منافع است. بنابراین بعید است که این شرکتها در چارچوب اوپک قرارگیرند. نکته قابل توجه که میتواند بر بازارآینده نفت موثر باشد میزان تولید شیل اویل است که آیا به همان میزان یک میلیون در بشکه در روز به رشد تولید خود ادامه خواهد داد یا شاهد کاهش تولید آن هستیم؟
برخی کارشناسان معتقدند که رشد تولید شیل اویل به حدود ٦٠٠ هزار بشکه در روز کاهش خواهد داشت. آنها دلیل این کاهش تولید را به کمبود نیروی کار ماهر، بدهیهای آنها و نیز میزان ذخایر برجای مانده مربوط میدانند. از این رو افزایش بازیگران تولیدکننده نفت گرچه موجب افزایش تولید از این ذخایر غیر متعارف و در نتیجه کاهش قیمت شده است اما باید در نظر داشت که این افزایش تولید نمیتواند تداوم در بلندمدت داشته باشد.
**پس باید به سراغ پیشبینی شما از قیمت نفت در سال آینده برویم، به افزایش قیمت امیدوارید ؟
در شرایط کنونی که عوامل ژئوپولتیک بر بازار سایه افکنده و توانسته طی هفته گذشته ٥ دلار قیمت نفت را افزایش دهد، امکان پیش بینی دقیق قیمتها وجود ندارد چرا که این افزایش مطابق مولفههای اصلی بازار یعنی عرضه و تقاضا یا کاهش ذخایر وجود ندارد. در نتیجه پیشبینی قیمت بسیار مشکل است. در صورت عادی شدن شرایط کنونی قیمتهای بین ٥٠ تا ٦٠ دلار برای سال آینده قیمت قابل انتظار خواهد بود.
**بسیاری براین باورند که سهم نفت از برجام بسیار اندک بوده است. در این بین برخی عملکرد ضعیف آقای زنگنه را نشانه میروند به خصوص با برکنار شدن خلع الساعه ٥ تن از افراد باسابقه نفت این انتقادات به اوج خود رسیده است. نظر شما در این باره چیست؟
من با این گفته که وزارت نفت از برجام کمترین بهره را برده است، موافق نیستم چرا که ایران توانست در زمانی کمتر از یک سال به دو برابر صادرات نفت در زمان تحریم دست یابد. حال آنچه گفته میشود ما از برجام استفاده نکردهایم در واقع فرصت سوزیهایی است که عمدتا از طولانی شدن بحث وجدلهای داخل ناشی شده است. قضاوت درباره عملکرد مسوولان باید بر مبنای امکانات آنها باشد. من از جزییات و دلایل آنچه شما گفتید اطلاعی ندارم ودر نتیجه نمیتوانم قضاوتی داشته باشم. ولی شکی ندارم تغییرات در وزارت نفت از جنس شخم زدنهای مرسوم دوره قبلی نیست.
اما باید در نظر داشت که وزارت نفت گرچه به نیروهای با سابقه خود نیاز دارد اما باید بستری برای نیروهای جوان و متخصص هم فراهم شود که بتوانند در سیستم رشد کنند. با این حال نمیتوان باز نبودن دست وزارت نفت را فراموش کرد. ما در بستری هستیم که نمیتوانیم آزادانه با توجه به نرمهای بینالمللی فعالیت کنیم تا بتوانیم راه را برای توسعه صنعت نفت وگاز با هدف محقق کردن اقتصاد پویا، تبدیل کردن ثروت زیرزمین به روی زمینی را به سرعت طی کنیم. این نقصی است که همه دستاندرکاران در رفع آن باید تلاش کنند.
**ملیشدن نفت تفننی نبود
پرداختن به مقوله دیپلماسی انرژی بدون در نظر گرفتن نقش نفت در سیاست و اقتصاد ما امکانپذیر نیست. ملی شدن صنعت نفت یک حرکت تفننی برای ایران محسوب نمیشد بلکه تنها راه چارهای بود که ایران برای رسیدن به منافع ملیاش میتوانست از آن استفاده کند.
بعد از تشکیل این کنسرسیوم و فعالیت آن در ایران بعد از مدت کوتاهی شاهد تشکیل سازمان اوپک در سال ١٩٦٠میلادی هستیم. شرکتهای نفتی آن زمان در دو مرحله در سال ١٩٥٩ قیمت نفت خاورمیانه را بدون در جریان گذاشتن کشورهای صاحب نفت کاهش دادند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر دولتمردان انقلابی بر این باور بودند که ایران نباید تولید خود را افزایش دهد چرا که این ثروتی ملی است و باید برای آیندگان ذخیره شود. مقایسه صنعت نفت ایران و روند توسعه آن با کشورهایی چون امارات، کویت و عربستان غیرمنطقی است چرا که این کشورها به دلیل اینکه هنوز هم جزو کشورهای تحت حمایت قدرتهای بزرگ هستند هر نوع تکنولوژی که نیاز داشتند را در اختیارشان گرفتهاند.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، روسیه در تنگنای مالی قرار گرفت اما ترتیباتی اتخاذ شد که ورود تکنولوژی از طریق شرکتهای صاحب آن به این کشور تسریع شود، توسعه صنعت نفت و گاز روسیه حتی به پیوندهای استراتژیک هم منجر شد. نباید فراموش کرد که آنچه موجب افزایش قیمتها شده است تنها مولفههای اصلی بازار یعنی میزان عرضه و تقاضا نیست.
از سالها قبل شرکت آرامکو در حال تربیت نیروی کار مورد نیاز خود در رشتههای مرتبط با نفت در دانشگاههای بزرگ امریکا بود که اکنون جزو مسوولان بزرگ این شرکت هستند. نباید فراموش کرد که در اجرای قراردادها زمان نقش کلیدی دارد و به اصطلاح تا تنورداغ است باید نان را چسباند اگر همان زمان بعد از اجرایی شدن برجام تعدادی قرارداد نفت وگاز به امضا میرسید ما هم میتوانستیم از فرصت ایجاد شده بهترین استفاده را ببریم.
پس از آنکه در سال ٢٠١٤ نفت شیل امریکا با رشد تولید میانگین روزانه یک میلیون بشکه از عوامل افزایش عرضه نفت شده بود، قیمتهای نفت رو به افول گذاشت در اجلاس اوپک که برخی کشورهای عضو غیراوپک هم حضور داشتند بحث باز پسگیری سهم از بازار نفت مطرح شد. عربستان طی سال ٢٠١٥ نزدیک به صد میلیارد دلار از ذخایر ارزی خود را برای جبران کسری بودجه ناشی از کاهش شدید قیمت نفت مصرف کرد که اگر به همان منوال پیش میرفت طبق گفته MIF ذخایر ارزی عربستان در عرض ٥ سال به اتمام میرسید.
هدف اوپک این بوده که برای اعضای خود درآمد معقولی را رقم زند با ایجاد نظم در بازار بیآنکه قیمت خاصی را هدفگذاری کند. این سازمان در هدفهای خود حتی برای کسانی که در این صنعت سرمایهگذاری میکنند هم برنامههایی در نظر گرفته تا آنها هم به سود عادلانه دست یابند. وزارت نفت گرچه به نیروهای با سابقه خود نیاز دارد اما باید بستری برای نیروهای جوان و متخصص هم فراهم شود که بتوانند در سیستم رشد کنند.
*منبع: روزنامه اعتماد؛ 1396،8،24