بانكداري ايراني - روزنامه اعتماد در گزارشی نوشت: مهاجرت دانشجویان نهتنها موجب نگرانی نیست، بلکه میتواند بستری برای توسعه و نوآوری در کشور باشد.
در ادامه این گزارش می خوانیم: علی شریعتی، صادق هدایت، مصطفی چمران، مهدی بازرگان، پروفسور سمیعی و مریم میرزاخانی و صدها نام دیگر اگر به اجبار یا اختیار خود تمام عمرشان را در ایران میماندند و به کشورهای توسعه یافته مهاجرت نمیکردند، حتما سرنوشت ادبیات، سیاست، توسعه، انقلاب و... در ایران به طور کلی عوض میشد. ناگفته معلوم است، لیست اسامی را میتوان تا صدها مورد دیگر ادامه داد اما در این گزارش صرفا با اشاره به مواردی به عنوان نمونه، به تاثیر مهاجران نخبه به توسعه فرهنگ و هنر کشورمان پرداختهایم.
مطالعه تاریخ ایران نشان میدهد کشورمان در هر دوره شاهد گونهای از مهاجرت بوده است. در دورانی افرادی به قصد تحصیل علوم دینی جلای وطن میکردند و در برههای برای توسعه و نوآوری به بلاد غرب میرفتند. هماکنون هم گروههای مختلف از محققان علوم انسانی و مهندسی و نظری راهی امریکا و کانادا و دیگر کشورهای توسعهیافته میشوند تا علوم جدیدی را بیاموزند و به کار بگیرند.
فرار مغزها (Brain Drain) عبارت است از مهاجرت افراد آموزشدیده و بااستعداد از کشور مبدا به کشور دیگر که به کاهش منابع مهارتها در کشور مبدا منجر میشود. این مساله سبب کاهش سرمایه انسانی و مهارتی یک کشور میشود. اقتصاددانان اما از این وضعیت به عنوان (Human Capital Flight) «فرار سرمایه انسانی» یاد میکنند، آنها معتقدند نیروی آموزش دیده همچون سرمایه و پول هستند و اطلاق تعبیر «فرار» بیانگر همه واقعیات این وضعیت نیست.
اما شواهدی دیگری نیز وجود دارد که نشان میدهند انگار باید در خصوص اطلاق تعبیر «فرار نخبگان» در مفهوم مهاجرت گروهی از جوانان به خارج از کشور با انگیزه ادامه تحصیل، احتیاط کنیم. در همین رابطه برخی دیگر از صاحبنظران تعابیری مانند مبادله مغزها (Brain Exchange) یا چرخش مغزها
(Brain Circulation) را به کار میبرند. کسانی که از تعابیر چرخش یا جابهجایی مغزها استفاده میکنند با بازگشت فرد مهاجر به کشورش عملا جابهجایی مغزها رخ داده است و به همین جهت اطلاق مفهوم فرار چندان موجه نخواهد بود.
**مهاجرت ایرانیان و روشنفکری تاریخی
اگر تاریخ را مرور کنیم، خواهیم دید بسیاری از دستاوردهای تاریخی و ملی ایران، محصول تحصیل و تجربه حضور برخی ایرانیان در خارج از کشور است. مرور سریع زندگی چهرههای شناخته شده دورههای قاجاریه، پهلوی و جمهوری اسلامی نشان میدهد، مهاجرت نخبگان در روند توسعه و دموکراتیزاسیون ایران موثر بوده است.
به نحوی که میتوان گفت سرآغاز ایده تعامل علمی با غرب با تصمیم اعزام دانشجویان ایرانی به کشورهای پیشرفته با هدف کشف رمز پیشرفت غرب در دوره قاجاریه آغاز شد. این هدف به قدری برای ایرانیان مهم شد که حتی وقتی عباسمیرزا برای تحصیل گروهی از جوانان منتخب ایرانی در فرانسه با ژنرال گاردان وارد مذاکره شد اما این مذاکرات به نتیجه عملی نرسید، وی برای نیل به مقصودش با سفیر انگلستان وارد مذاکره شد و در راستای همین تصمیم دو نفر از نخبگان نزدیک به دربار عازم لندن -اروپا- میشوند و نخستین مهاجرت برای کسب علوم مدرن کلید میخورد.
در دوره مشروطه، ایرانیان در رفتو آمدهای محدود خود به اروپا مسحور پیشرفت غرب و غمزده عقبماندگی کشورشان شدند و ذهن از صدر تا ذیل روشنفکران و دلسوزان مملکت درگیر فهم علل عقبماندگی ایران و پیشرفت اروپاییان بود. به همین خاطر گروههای کوچک نخبگان عازم اروپا شدند تا بلکه بتوانند از علل پیشرفت فرنگیان رمزگشایی کنند. این روند پس از عباس میرزا ادامه یافت و در دوره مشروطه نیز تکرار شد. ثمره این رفت و آمدها شکلگیری گروههای مختلفی از نخبگان و روشنفکران بود که مقدمات ورود ایران به عرصه مدرنیته را فراهم و ایدههای حکومت مدرن مانند نظام مشروطه را وارد ایران کردند.
**سنت مهاجرت در میان روحانیان
رفت وآمدهای نخبگان به سرزمینهای دیگر به قصد شناخت و کسب علوم جدید منحصر به دوران معاصر نیست و امری تاریخی است. بهترین شاهد مثال تایید این ادعا بررسی زندگی عالمان دینی است. مرور زندگی علمای برجسته نشان میدهد آنها در طول زندگی خود تجربه مهاجرت به کانونهای علوم دینی زمانه خود را داشتهاند. مهاجرتی که به قصد تحصیل علوم دینی در نزد عالیترین اساتید فقه و اصول صورت میگرفته است.
در همین رابطه میتوان گفت برای یک دوره تاریخی طولانی کانون مهاجرت علما نجف و عراق بود. رفت و آمد علمای ایران به حوزه نجف سبب توسعه علوم دینی در ایران نیز شد به طوریکه هنوز هم حوزه علمیه قم و نجف ارتباط عمیقی با یکدیگر دارند. به بیانی ساده میتوان گفت در دورانی از تاریخ حوزههای علمیه، عراق برای بسیاری از طلاب علوم دینی بهترین انتخاب تحصیلی و مطالعه بوده است.
در همین رابطه میتوان به زندگی آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی اشاره کرد؛ چهرهای که از او به عنوان موسس حوزه علمیه قم یاد میشود. حائری در دوره کودکی خود از میبد به عراق رفت و در محضر اساتید و علمای وقت آنجا به تحصیل علوم دینی مشغول شد. حائری پس از بازگشت به ایران، به دعوت دیگر علما، مقدمات احیای حوزه علمیه قم را کلید زد.
دیگر چهرههای برجسته حوزه علمیه نجف نیز حکایت از اهمیت مقوله مهاجرت نخبگان دارد. شیخ طوسی به عنوان یکی از فقهای برجسته تشیع در جوانی از خراسان به نجف میرود تا تحصیلات علوم دینی خود را کامل کند در نمونهای دیگر میتوان به زندگی شیخ مرتضی انصاری به عنوان فقیه بزرگ سده ١٣ قمری اشاره کرد. فردی که در دوران کودکی مقدمات علوم دینی و زبان عربی را در ایران و در شهر دزفول خواند و در نهایت برای ادامه دروس خود به آنجا مهاجرت کرد.
حوزه علمیه نجف یکی از کانونهای جدی مهاجرات طلاب علوم دینی بوده است. امام خمینی (ره) و رهبری و به همین ترتیب آیتالله خویی و آیتالله سیستانی از جمله تحصیلکردگان حوزه نجف هستند. امام خمینی(ره) و رهبری در دوران تبعید و مهاجرت اجباری خود به حوزه نجف رفتند و دروس دینی خود را در این حوزه پیگیری کردند. آیتالله خویی و سیستانی نیز به عنوان دو چهره موثر در علوم دینی و اسلامی هریک در این حوزه درس خواندهاند.
آیتالله خویی در شهر خوی در آذربایجان غربی به دنیا آمد، پدر وی دوران نوجوانی وی به نجف مهاجرت کرد و زمانی که آیتالله تنها ١٣ سال داشت به همراه برادرش به نجف رفتند و آنجا به تحصیل علوم دینی مشغول شدند. وقتی که امام خمینی(ره) توسط محمدرضا پهلوی به ترکیه، عراق، کویت و فرانسه تبعید شد، حضور امام در این کشورها سبب شد ایشان فرصت بیشتری را برای ادامه مبارزاتشان پیدا کنند و به همین ترتیب این فرصت را در اختیار داشته باشند تا با رسانهها در فرانسه گفتوگو کنند و با علمای عراق برای همراهی آنها در مبارزه با شاه تعامل و گفتوگو داشته باشند. حضور امام در نجف برای ایشان فرصتی بود تا تدریس دروس حوزویشان را آغاز کنند.
مهدی حائری یزدی، فقیه و فیلسوف ایرانی و از شاگردان امام خمینی بعد از دریافت درجه اجتهاد راهی امریکا شد. وی با اینکه دارای درجه اجتهاد بود، در امریکا دکتری فلسفه غرب گرفت و در رشته فلسفه تحلیل در دانشگاه تورنتو رساله دکتری خود را نوشت.
**ایده چرخش و جابهجایی نخبگان به جای فرار
پی. جی. آلتباخ، تحرک دانشجویان و دانشوران را در شرایط جهانیشدن اجتناب ناپذیر میداند و آن را به شرایط بینالمللی شدن آموزش عالی و جهانیشدن دانشگاهی نسبت میدهد، هر چند او نیز پدیده فرار مغزها را در کنار کالایی شدن و تجاری شدن آموزش عالی از مخاطرات این شرایط میداند.
شواهد علمی نشان میدهد فرآیند جهانی شدن بر تعداد دانشجویان بینالمللی اثر گذاشته است. بر طبق آمار و اطلاعات موسسه مشاوره بینالمللی آموزش و قوانین، تعداد دانشجویان بینالمللی از یک میلیون و ٣٠٠ هزار نفر در سال ١٩٩٠ به ٥ میلیون دانشجو در سال ٢٠١٤ رسیده است و این آمارها نشان میدهند یک گرایش جهانی در این خصوص در حال ظهور است به طوریکه حکایت از رشد حدود چهار برابری آن طی کمتر از ٢٥ سال دارد.
به طوری که در دنیای امروز باید مهاجرت و جابهجایی انسانهای ماهر و غیرماهر را به عنوان واقعیتی غیرقابل انکار پذیرفت و تلاش کرد با سیاستگذاری درست این واقعیت انسانی را در راستای اهداف توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرار داد. بر اساس آمار سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، ایران جزو کشورهای با تعداد بالای ارسالکننده دانشجو به کشورهای پیشرفته محسوب نمیشود. چین، روسیه، کره جنوبی و هند چهار کشور اول ارسالکننده دانشجو به کشورهای توسعهیافته هستند.
حضور پژوهشگران و محققان در مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی مختلف برای پژوهشگران از آن حیث اهمیت دارد که فرصت بهرهمندی از سنتها و ایدههای مختلف علمی را پیشروی آنها قرار میدهد. اهمیت این موضوع به این دلیل است که دانشگاههای جهان هریک سنت علمی و آموزشی منحصر به فرد خودشان را دارند و این طور نیست که همه آنها درس واحدی را به شکلی یکسان ارایه دهند. به همین خاطر این امر بدیهی به نظر میرسد پژوهشگران به دنبال موقعیتی باشند تا محیطها و سنتهای جدید تحقیقاتی را تجربه کنند، به همین دلیل برخی معتقدند نباید جابهجایی محققان را میان مراکز تحقیقاتی-پژوهشی مختلف به فرار نخبگان تفسیر کرد.
**تاثیر مهاجرت دانشجویان و توسعه ملی
اعزام و تحصیل دانشجویان برای مقاطع تحصیلات تکمیلی در خارج از کشور سازوکاری منطقی برای آشناسازی پژوهشگران با دستاوردهای به روز دنیا در علوم مهندسی و انسانی است. به طوری که در قیاسی تاریخی میتوان این مهم را یادآور شد که یکی از مبادی ورود ایران به مسیر مدرنیته و توسعهیافتگی، اعزام تعدادی محصل به اروپا برای ادامه تحصیل و بازگشت آنان به کشور بوده است. دانشجویان در آن دوران تاریخی با بازگشت از فرنگ (اروپا)، الگوهای مدرن سیاسی و اجتماعی حاکم در اروپا را در کشور بازنویسی کردند و ایران را وارد دوران جدیدی کردند.
از دیگر دورههای تاریخ معاصر که شاهد رشد بورسیه دانشجویان ایرانی در دانشگاههای خارج از کشور هستیم به دوران پهلوی دوم بازمیگردد. دورانی که در حکومت وقت آن با اعزام دانشجو به خارج از کشور به دنبال تامین خلأ اعضای هیات علمی دانشگاه بودند. در همین راستا میتوان این نکته را نیز یادآور شد، حتی دو دهه اخیر معاصر ایران نشان میدهد بسیاری از اعضای کابینه دولتها در قبل و بعد از انقلاب، تجربه تحصیل در دانشگاهی خارجی را داشتهاند. این شواهد نشان میدهند که مهاجرت دانشجویان نهتنها موجب نگرانی نیست، بلکه میتواند بستری برای توسعه و نوآوری در کشور باشد.
به همین ترتیب بازگشت دانشجویانی که با انگیزه تحصیل به خارج از کشور مهاجرت کرده و در نهایت به ایران بازگشتهاند این فرصت را برای جامعه ایران فراهم آورد که جامعه ایران از محیطی بسته خارج شود و با دنیای بیرون از خود تعامل برقرار کند؛ چنین موقعیتی این امکان را برای ایران ایجاد کرد که با نوآوری و رویکردهای متفاوت آشنا شود و بتواند برحسب مقتضیات بومی در خصوص به کارگیری هریک از آنها تصمیمگیری کند.
**اعزام دانشجو به خارج یا جذب دانشجویان فارغالتحصیل خارجی؟
اغلب کشورهای در حال توسعه برای قرارگیری در مسیر توسعه و بهرهبرداری از پیشرفتهای فناورانه و علوم نظری دو روش پیشروی خود دارند. در رویکرد اول، دولت خود، به طور مستقیم دانشجویان منتخب را برای تحصیل به خارج از کشور اعزام میکند. گفتنی است در سالیان اخیر در میان کشورهای منطقه، عربستان به اجرای الگوی نخست تمایل پیدا کرده است و با سیر صعودی دانشجویان خود را برای ادامه تحصیل به دانشگاههای کشورهای توسعهیافته اعزام میکند اما در روش دوم، دانشجویانی که تحصیلات خود را در خارج از کشور به پایان رساندهاند را به کشور جذب میکند. این دو رویکرد هریک هزینههای متفاوتی را به نظام سیاستگذاری کشور تحمیل خواهد کرد و پیامدهای اجتماعی متفاوتی را نیز به همراه خواهد داشت. بر اساس گزارشهای محاسباتی موجود روش دوم ارزانتر و عقلانیتر است.
تحقیقات محاسباتی نشان میدهند اجرای الگوی دوم، یعنی جذب فارغالتحصیلان ایرانی در خارج از کشور در مقایسه با اعزام دانشجو از ایران به خارج از کشور توسط دولت مقرون به صرفه است. بر اساس گزارشی که روی پایگاه «شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی» قرار گرفته، هزینه اعزام دانشجو به خارج از کشور در مقایسه با جذب فارغالتحصیلان ایرانی در دانشگاههای خارجی به کشور بیشتر است. بر اساس این محاسبات وزارت علوم ماهانه بیش از ٦ میلیون تومان کمکهزینه به این دانشجویان پرداخت میکند که در صورت سپردهگذاری در یک حساب بانکی و با فرض نرخ سود سالانه ٢٢ درصد، این مبلغ نزدیک به ٥٠٠ میلیون تومان خواهد بود.
به عبارت دیگر حداقل تا سقف این مبلغ میتوان برای جذب فارغالتحصیلان در خارج از کشور هزینه کرد که در این صورت با هزینهای که به طور مستقیم برای اعزام یک دانشجو به خارج از کشور میشود، برابر میشود. آن طور که در این گزارش آمده است، اگر به این رقم، تفاوت هزینه کشورها، هزینه بورسیه برای متاهلان و صاحب فرزند و شهریه دانشگاه، کیفیت تحصیل و انگیزههای هریک از آنها برای موفقیت تحصیلی را اضافه کنیم، این هزینه تا رقم بیش از یک میلیارد و ٢٠٠ میلیون تومان افزایش خواهد یافت.
بر اساس گزارش پژوهشکده مطالعات فناوری با عنوان «بررسی تطبیقی وضعیت کشور در مهاجرت و جابهجایی بینالمللی افراد تحصیلکرده» که در اسفند ١٣٩٥ منتشر شده است، کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) به عنوان کشورهای توسعهیافته، تاکنون میزبان بیش از ٩٠ درصد مهاجران متخصص و تحصیلکرده دنیا بودهاند؛ در همین گزارش آمده است، این کشورها اصلیترین مقصد مهاجرت ایرانیان هستند، هرچند نام ایران در میان ٢٠ کشور مبدا اول مهاجران جدید به کشورهای OECD در سال ٢٠١١ نیست.
تاثیر دیگری که مهاجرت دانشجویان به خارج از کشور در توسعه ملی دارد، در کاهش میزان فساد اداری است چراکه نحوه تخصیص بورسیههای اعزام به خارج همواره در مظان اتهام سیاسی بودن قرار داشتهاند، این در حالی است که به کارگیری فارغالتحصیلان خارج از کشور در داخل میتوانند همانند سایر فارغالتحصیلان کمتر مبهم باشد و از طریق مکانیسمهای متداولی مانند آزمونهای استخدامی و نظایر آن باشد.
آمار کشورهای اصلی مقصد و مبدا دانشجویان در سال ٢٠١٢ و نرخ تغییرات آن نسبت به سال ٢٠٠٨- بر اساس دادههای OECD- نشان میدهد ایران در جمع ١٠ کشور پذیرنده و صادرکننده دانشجوی بینالمللی قرار ندارد؛ هرچند ایران در زمره کشورهایی است که نرخ افراد تحصیلکرده نسبت به کل جمعیت در آن بالاست و در حال حاضر نیز بالغ بر ٥ میلیون دانشجو در کشور مشغول به تحصیل هستند اما خروج سالانه کمتر از ١٠ هزار دانشجو برای ادامه تحصیل، در مقایسه با کشورهای مشابه، میزان کمتری دارد.
مساله اصلی معرفی بسترهای مورد نیاز کشور به فارغالتحصیلان دانشگاههای خارجی به منظور بازگشت به کشور احساس میشود و شواهد نشان میدهد آمار مهاجرت دانشجویان نهتنها به خودی خود نگرانکننده نیست بلکه گرایش به تجربه تحصیل در محیطهای متفاوت علمی به صورت بالقوه میتواند یک فرصت برای توسعه کشور باشد، هرچند باید بسترهای جذب فارغالتحصیلان خارجی بر حسب نیازهای داخلی فراهم شود. بسترسازیای که از نظر منطقی و ریالی نیز مقرون به صرفه است در مقایسه با شرایطی که دولت بخواهد بر حسب نیازهای فعلی تخصصی و مهارتی خود، گروهی را به خارج از کشور اعزام کند تا تخصص مورد نظر را به دست بیاورند.
*منبع: روزنامه اعتماد، 1396.7.29