کد خبر: ۱۱۴۶۵۶
تاریخ انتشار: ۱۸:۰۰ - ۱۶ مهر ۱۳۹۶ - 08 October 2017
متاسفانه ما در کشور احزاب قوی، فراگیر و قدر نداریم؛ شاید بتوان علت اصلی عدم فعالیت احزاب در مسائل سیاسی در طول زمان را همین مساله دانست.
 بانكداري ايراني - روزنامه اعتماد در گفت وگو با غلامرضا مصباحی مقدم نوشت: متاسفانه ما در کشور احزاب قوی، فراگیر و قدر نداریم؛ شاید بتوان علت اصلی عدم فعالیت احزاب در مسائل سیاسی در طول زمان را همین مساله دانست.

در ادامه در گزیده ای از این گفت وگو می خوانیم: نبود احزاب قدرتمند و فراگیر یکی از مشکلات اساسی است که فضای سیاسی کشور با آن مواجه است. این امر موجب می‌شود احزاب در آستانه انتخابات فعال شوند و بعد از انتخابات نیز به خواب زمستانی بروند. غلامرضا مصباحی مقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز معتقد است که در حال حاضر رسما بیش از 100 حزب کوچک وجود دارد که این احزاب از افراد کمی شکل گرفته است و در این شرایط تنها اسم حزب وجود دارد نه واقعیت احزاب.

در ادامه، مشروح گفت‌وگوی «اعتماد» با غلامرضا مصباحی مقدم، سیاستمدار اصولگرا، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و سخنگوی جامعه روحانیت مبارز را می‌خوانید: 


**ما شاهد هستیم که احزاب در زمان انتخابات فعالیت‌های خود را آغاز می‌کنند و پس از آن نیز فعالیت‌شان افول پیدا می‌کند؛ علت این موضوع را چه می‌دانید؟
متاسفانه ما در کشور احزاب قوی، فراگیر و قدر نداریم؛ شاید بتوان علت اصلی عدم فعالیت احزاب در مسائل سیاسی در طول زمان را همین مساله دانست. اگر حداقل دو حزب مقتدر در کشور با تجمیع مجموعه احزاب و شخصیت‌های سیاسی از دو جناح شکل بگیرد این احزاب دایما در حال فعالیت خواهند بود و نسبت به مسائل داخلی، خارجی و نسبت به مدیریت کشور اعلام موضع می‌کنند، بیانیه می‌دهند، همایش و جلسه می‌گذارند و موجب گسترده شدن فعالیت احزاب می‌شوند.

اما در حال حاضر بیش از 100 حزب کوچک رسما وجود دارد که این احزاب از تعداد اندکی افراد شکل گرفته است. در این شرایط تنها اسم حزب وجود دارد نه واقعیت احزاب. طبعا این احزاب به هنگام انتخابات به میدان می‌آیند و پیشنهاداتی دارند که آن پیشنهادها را مطرح می‌کنند و برای آن فعالیت می‌کنند و زمانی که انتخابات تمام می‌شود فعالیت اینها فروکش می‌کند. ریشه و مشکل اساسی در همین است که ما احزاب توانایی نداریم و ضمنا احزاب باید در میان مردم جایگاه و پایگاه داشته باشند و مردم لااقل آنهایی که علایق سیاسی دارند خودشان را منتسب به این حزب یا آن حزب بدانند.

در حال حاضر بخش عظیمی از مردم ما نسبت به هیچ یک از احزاب علاقه‌ای نشان نمی‌دهند و خودشان را عضو هیچ حزبی نمی‌دانند و شاید به این موضوع افتخار هم می‌کنند که عضو هیچ حزبی نیستند. بعضی از شخصیت‌های سیاسی ما هم می‌گویند که من از سوی هیچ حزبی حمایت نشدم و رییس‌جمهور یا نماینده مجلس شدم. این اصلا افتخار نیست و یک اشتباه بزرگ است که تصور می‌شود غیرحزبی بودن منشأ افتخار است. حزبی بودن باید منشأ افتخار باشد و ورود در احزاب و شکل دادن احزاب باید انگیزه زیادی داشته باشد. چرا که احزاب باید به صورت گسترده، قوی و مقتدر به میدان بیایند و کادرسازی کنند و افراد برجسته‌ای را برای مدیریت کشور تربیت کنند. بعد هم چهره‌هایی که تربیت می‌کنند را در طول فاصله بین دو انتخابات می‌توانند به مردم معرفی کنند و برای اینها در میان مردم محبوبیت ایجاد کنند و توانایی‌های مجموعه خود را به رخ رقیب بکشند و رقیب هم سعی کند که همین کار را متقابلا انجام دهد و اعتبار کسب کند و هوادار جذب کنند.

اگر چنین اتفاقی بیفتد کشور به وسیله احزاب اداره می‌شود و رییس‌جمهور از طریق احزاب انتخاب می‌شود. همچنین نمایندگان مجلس نیز از طریق حزب وارد مجلس می‌شوند و در طول دوره، مدیریت و سازماندهی می‌شوند. بنابراین این نمایندگان در مجلس در مسائل سیاست داخلی و خارجی، اقتصادی، فرهنگی، مسائل بهداشت، درمان و ورزش سعی می‌کنند موضع، نظر، لیدر و شخصیت مطرح داشته باشند. اگر چنین اتفاقی بیفتد احزاب مسوولیت‌پذیر خواهند بود و برای مدیریت کشور برنامه خواهند داشت و براساس برنامه، مردم به آنها اقبال می‌کنند یا از آنها روی می‌گردانند. در حال حاضر وضعیت بل بشویی از نظر روی کار آمدن روسای جمهور وجود دارد. از حدود 20 سال قبل کدام یک از روسای جمهور ما پیش‌بینی شده روی کار آمدند؟

این برای نظام سیاسی ما بسیار زیان بار است بنابراین معتقدم که همه همت سیاستمداران ما به سمت شکل‌گیری احزاب فراگیر برود و از هر راهی که می‌توانند آن حزب فراگیر را به وجود بیاورند که مسوولیت‌پذیر هم باشد. اگر حزب مسوولیت‌پذیر شد چنانچه بعدا خطاهایی رخ داد کسی نمی‌گوید که به ما ارتباطی ندارد و ما این رییس‌جمهور را معرفی نکردیم و مسوولیتش بر عهده کسانی خواهد بود که آن فرد را انتخاب، معرفی، حمایت و در طول دوره با او همیاری کردند و به او مشاوره دادند. در این صورت است که انتخابات ما قابل پیش بینی می‌شود و اصولا رفتار سیاسی ما رفتار عقلایی می‌شود.

**راهکار ایجاد چنین شرایطی تنها در صورتی خواهد بود که احزاب و شخصیت‌های سیاسی همتی در این خصوص داشته باشند، اقدام دیگری برای تقویت احزاب نمی‌توان کرد؟
برای شکل‌گیری احزاب قانون داریم بنابراین مشکلی از این بابت وجود ندارد. یک جایگاهی هم داریم که آن جایگاه به منظور شکل‌گیری، احزاب را مورد بررسی قرار می‌دهد. بنابراین از نظر قانون ما خلأ نداریم اما آنچه خلأ واقعی است مساله همت و عزم لازم برای شکل‌گیری احزاب است.

**با توجه به نبود احزاب فراگیر نه مقبولیت‌ها حساب شده است و نه نفی و طردها و کنار نهادن‌ها
چه چیزی باعث می‌شود که مردم در انتخابات به یک رییس‌جمهور یا یک جریان سیاسی اقبال داشته باشند؟ به نظر شما چه مواردی از نظر مردم اهمیت دارد و باعث شده که در انتخابات‌های اخیر به اصلاح‌طلب روی بیاورند، دلیل مقبولیت را چه می‌دانید؟
با توجه به نبود احزاب فراگیر نه مقبولیت‌ها حساب شده است و نه نفی و طردها و کنار نهادن‌ها. غالبا نزدیک انتخابات اتفاقاتی می‌افتد که این اتفاقات افکار عمومی را تحت تاثیر قرار می‌دهد و حاصل این تاثیرگذاری بر افکار عمومی انتخاب یک رییس‌جمهور است؛ به عبارت دیگر انتخاباتی که صورت می‌گیرد و مقبولیت‌هایی که پدید می‌آید غیر سازماندهی شده، خام و ناپخته و نارس است. به همین جهت می‌بینید که انتخابات برگزار می‌شود و یک رییس‌جمهور انتخاب می‌شود اما چند روز بعد اگر نظر سنجی کنیم می‌بینیم که آن رییس‌جمهور منتخب با افت محبوبیت روبه‌رو است. بنابراین این محبوبیت ریشه‌دار و اساسی نبوده چرا که مقارن انتخابات تبلیغات صورت می‌گیرد و متاسفانه اثر‌گذاری تبلیغات خارجی را هم بر رای مردم داریم.

در داخل اصل اینکه چه کسانی در چه سطحی مشارکت کنند، چه تعدادی پای صندوق‌های رای بیایند تاحدود زیادی به فضای تبلیغاتی که پدید می‌آید، بستگی دارد. بنابراین افکار عمومی به این وسیله در یک برهه‌ای و به یک شخصی اقبال می‌کنند. در این شرایط اگر احیانا 10 روز قبل از این تبلیغات نظر سنجی شود نتیجه دیگری است و اگر 10 روز بعد از این تبلیغات نظرسنجی شود نتیجه چیز دیگری خواهد بود. در این شرایط مشخص است که افکار عمومی تحت تاثیر امواج قرار می‌گیرد. موج سیاسی می‌آید و یک عده‌ای بیشتر به میدان می‌آیند و یک نفر رای بیشتری می‌آورد. 

**جریان اصولگرایی که نتوانست در انتخابات نتیجه بگیرد در فضای پس از انتخابات ریاست‌جمهوری چه وضعیتی دارد؟ آیا به فکر بازنگری هستند؟
بله، اصولا در خصوص هر جریانی که چند دوره مدیریت سیاسی جامعه را به دست می‌گیرد یکی از عواملی که در افکار عمومی موثر است، همین موضوع است که جای این در بخش قبلی بود که پرسیدید چه می‌شود مردم به یک جریان اقبال می‌کنند یا از آن روی برمی‌گردانند. یکی از این دلایل همین است که دو دوره یا سه دوره ریاست‌جمهوری و مجلس در اختیار یک جریان قرار می‌گیرد و مردم از اینها به نحوی زده می‌شوند.

**دلیل زده شدن مردم چیست؟
علت زده شدن این است که وقتی به میدان عمل می‌رسیم دچار مسائل و مشکلات داخلی و خارجی می‌شویم و مردم این مسائل و مشکلات را غالبا از مدیریت سیاسی کشور می‌دانند و می‌گویند که به گروه رقیب روی بیاوریم که این مشکلات را دیگر نداشته باشیم حال آنکه لزوما چنین نیست و همین اتفاق برای جریان سیاسی اصولگرا رخ داد. اصولگرایان سه دوره مجلس، دو دوره ریاست‌جمهوری را داشتند و طبعا با یک نحو کاهش اقبال روبه‌رو شدند و مردم بیشتر به رقبا تمایل پیدا کردند و همین تمایل بیشتر به رقبا موجب شد که رقیب پیروز شود و کاندیدای این مجموعه در مجلس و ریاست‌جمهوری نتواند پیروز شود.

**جمنا با توجه به اینکه در ایام انتخابات وارد میدان شد به نظر می‌رسد که عملکردش خیلی مطالعه شده نبود؛ به نظر شما با توجه به نواقصی که جمنا داشت می‌تواند چتری باشد که همه اصولگرایان زیر آن جمع شوند؟ یا باید سازو کار جدیدی ایجاد شود؟
با توجه به بحثی که در آغاز گفت‌وگو داشتم به نظر بنده ترجیح بر این است که اگر جمنا می‌تواند، ما را به یک حزب فراگیر و مقتدر برساند. اگر این کار را انجام دهد خلأ مهم نبود یک حزب مقتدر را پر می‌کند. پیشنهاد من این بود که جمنا در این دوره با وجود دوره قبل که از احزاب استفاده نکرد از سران احزاب بخواهد که حضور داشته باشند و با آنها گفت‌وگو کند تا از ظرفیت و توان اینها کمک بگیرد. در این شرایط می‌تواند با قدرت بیشتری برای دور بعد وارد میدان شود.

**ما در حال حاضر شاهد هستیم که برخی اصولگرایان پیشنهادهایی را مطرح می‌کنند و راه خود را از اصولگرایان جدا می‌کنند، برای مثال آقای قالیباف بحث نو اصولگرایی را مطرح کردند. البته تفرق دیدگاه‌های دیگری نیز در این جریان وجود دارد و آقای جلیلی نیز دولت در سایه را تشکیل دادند... 
این دو منافاتی با هم ندارند. می‌تواند هم دیدگاهی که آقای قالیباف مطرح کردند، دنبال و هم دولت در سایه تشکیل شود. حرف‌هایی که افراد مطرح مجموعه اصولگرا می‌گویند گاهی مکمل هم است و گاهی بدون نظر به یکدیگر است. یعنی حرف این فرد ناظر به حرف فرد دیگر نیست. اصل اختلاف نظر هم در هر جریان سیاسی طبیعی است اما آنچه مهم است اینکه این اختلاف نظرها در یک حرکت جمعی به یک دیدگاه قابل قبول مجموعه برسد. ما فاقد تشکیلاتی هستیم که این حرف‌ها در آنجا زده شود و اگر چنین تشکیلاتی وجود داشت به این شکل نبود که این حرف‌ها به صورت جدا جدا و جزیره‌ای رسانه‌ای شود که احیانا برداشت اختلافات عمیق و تعارض در دیدگاه‌ها شود. گرچه من هیچ اختلاف عمیقی بین این دیدگاه‌ها نمی‌بینم.

**اما آقای باهنر چندی پیش اعلام کردند که جریان اصولگرایی شقه شقه شده... 
این یک واقعیتی است منتها چه باید کرد؟ و آنچه مهم است پاسخ به این سوال است که چرا چنین شده است که چرا چنین شده است.

**به نظر شما چه باید کرد؟
من پیشنهادم این است که همین احزاب متکثر و متعدد و گاهی هم شخصیت‌های ذی‌نفوذ و موثر اینها باید گردهم بیایند و یک مجموعه متشکل بزرگ‌تری را پدید بیاورند.

** ما شاهد بودیم حتی زمانی که مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی و مرحوم آقای عسگراولادی هم در قید حیات بودند در سال 92 به هر جهت همه کاندیداها از حرف‌شان پیروی نکردند و در نهایت اصولگرایان با چند کاندیدا وارد عرصه رقابت انتخاباتی شدند؛ در حال حاضر پدر معنوی جریان اصولگرا را چه کسی می‌توان دانست که در بزنگاه‌ها که مشکلاتی وجود دارد، راهگشا باشد؟
دو نکته وجود دارد؛ یک نکته اینکه اگر در زمان حیات مرحوم آقای مهدوی‌کنی و مرحوم آقای عسگراولادی نتوانستیم به جمع‌بندی برسیم و حمایت از یک فرد واحد را دنبال کنیم، معلول، نبود تشکیلات منسجمی است که مجموعه را دور هم جمع کند. یعنی حاصل نبود چنین تشکیلات منسجمی این بود که شخصیت‌هایی مانند آیت‌الله مهدوی‌کنی و مرحوم آقای عسگراولادی هم نتوانند نقش‌آفرینی کنند و کاری انجام دهند. الان هم در غیاب شخصیت‌هایی مانند این دو بزرگوار، ما به دنبال محوریت لیدر واحد نیستیم و همان دوره هم معتقد به لیدر واحد نبودیم. 

شاید این برداشت رقبای اصولگرا بود که روی افراد زوم و خیال می‌کردند که برای ما این افراد هستند که لیدر هستند در حالی که برای ما اینچنین نبود و اثر، آن چیزی شد که دیدیم. بنده خاطرم هست که مرحوم آقای مهدوی‌کنی در انتخابات مجلس ششم بود گمان می‌کنم که از دوستان اصولگرا گلایه داشتند و می‌گفتند که می‌روند پخت‌و‌پزها و بحث‌های‌شان را می‌کنند و دست آخر که می‌خواهند لیست را معرفی کنند از ما تاییدیه می‌خواهند، خب اینکه نشد. بنابراین مشخص می‌شود که لیدری در جریان اصولگرا در گذشته هم مبنا نبود.

شما از مجلس ششم در نظر بگیرند، الان مجلس دهم هستیم و در 16 سال پیش هم جریان ما چنین موقعیتی را برای شخصیتی مانند آیت‌الله مهدوی‌کنی قایل نبودیم بلکه آنچه را احیانا هم همان زمان پذیرفتیم و امروز هم باید مبنا قرار بگیرد، تشکل‌ها است. دایما در مصاحبه‌هایی که با من شده گفته‌ام که فقدان مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی ضایعه بزرگی برای ما بود اما اصلا به معنای این نبود که ما فردمحور بوده‌ایم و الان فاقد پدر شده‌ایم. ما هیچ‌وقت فرد محور نبوده‌ایم. الان هم آیت‌الله موحدی کرمانی همان جایگاه را برای ما دارند که مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی داشتند. ایشان دبیرکل هستند و آن مرحوم هم دبیرکل بودند.

ما روی ساختار و تشکیلات حساب باز می‌کنیم و تشکیلات‌محور هستیم نه فرد محور. البته جریان رقیب ما به طور عمده فردمحور است و این را عیب می‌دانیم. در این صورت اگر آن فرد بایکوت شد جریان رقیب ما با مشکل مواجه می‌شود اگر آن فرد از دنیا رفت هم با مشکل مواجه خواهند شد و تا یک فرد دیگری بیاید و جایگاه و موقعیت کاریزماتیک پیدا کند کلی زمان می‌برد. تشکیلات برای ما مبنا است و در حال حاضر نیز جامعه روحانیت و جامعه مدرسین این ظرفیت و جایگاه را دارند که مجموعه احزاب اصولگرا را دور هم جمع کنند. چون ما درصدد به دست گرفتن قدرت نیستیم بلکه معتقدیم قدرت را زیر مجموعه دنبال کنند و به دست بگیرند. ما در جایگاهی قرار داریم که می‌تواند مشکلات داخلی مجموعه را احیانا با ارایه دیدگاه‌ها و مشورت‌های خودش برطرف کند. بنابراین رقیب مجموعه نیستیم و نمی‌گوییم که باید کسی از ما باشد. 

**برخی معتقدند که در میان اصولگرایان هر طیف به اندازه وزنی که دارد تاثیرگذار نیست و جبهه پایداری را در این خصوص مثال می‌زنند که تاثیرگذاری آن بیشتر از وزنی است که دارد، اشکال کار کجاست؟
برداشت ما این نیست. اینکه پایداری‌ها توانسته‌اند چنین موقعیت ویژه‌ای را به دست بیاورند چنین برداشتی را نداریم.

**یعنی در جریان اصولگرا هر طیف یا حزبی یا جبهه‌ای به اندازه وزنی که دارد تاثیرگذار است؟ 
ممکن است که کم و بیش باشد اما این مساله در برهه‌های مختلف متفاوت است. در یک وقتی فلان مجموعه تاثیرگذار‌تر است و در یک موضوع دیگر یک مجموعه دیگر تاثیر‌گذاری بیشتری دارد. برای مثال در حرکت جمنا پایداری کلا کنار کشید و رهپویان و ایثارگران بیشتر میدان‌دار بودند. موتلفه در جمنا نبود و پیروان خط امام و رهبری هم خیلی میدان‌دار نیست. بنابراین به شرایط برمی‌گردد و این طور نیست که دایما یک گروه از این مجموعه بخواهد موقعیت برتر و اعمال تاثیر بیشتری داشته باشد.

**ریشه اینکه اصولگرایان به راحتی دور هم جمع نمی‌شوند را چه می‌دانید؟ برای مثال پایداری‌ها همان طور که شما هم اشاره داشتید در جمنا حاضر نشدند. مشکل کجاست؟ 
تفاوت دیدگاه‌ها.

**چه کار باید کرد؟
کار تشکیلاتی باید انجام داد. یعنی اگر کاری کنیم که یک تشکیلات فراگیر به وجود بیاید که شامل همه این مجموعه‌ها باشد مساله حل می‌شود.

**یعنی پایداری‌ها هم می‌آیند؟
پیشنهاد ما این است.

**اعتدالیون دو جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب در مجلس با هم به یک همکاری و به نوعی ائتلافی رسیده‌اند و حتی در انتخابات مجلس شاهد بودیم که برخی از اعتدالیون اصولگرا در لیست اصلاح‌طلبان قرار گرفتند. این موضوع را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا امکان گسترده شدن این همکاری میان این دو جناح وجود دارد؟
این عنوانی که می‌گویید به نظر من گمراه‌کننده است و معنای آن این است که ما یک عدد کوچکی از اصولگرایان را داریم که اعتدالی هستند و به جز اینها همه طیف افراطی هستند. بنده عضو جامعه روحانیت مبارز هستم. سوال، جامعه روحانیت مبارز جزو اعتدالیون است یا جزو افراطیون؟ اینها اسم‌گذاری‌هایی است که شاید در زمان انتخابات اثرگذار و برای جریان رقیب ما خوب بود اما الان که دوره انتخابات نیست...

**در مجلس چطور؟ 
در انتخابات مجلس دهم دو نفر از مجموعه اصولگرایان وارد لیست امید شدند چیز دیگری که نبود؟ اتفاق دیگری هم که نیفتاد؟

**اما همکاری‌های میان این دو مجموعه در مجلس هم ادامه داشت... 
اسم این دو نفر را بگذاریم نماد اعتدالگرایی و سایر اصولگرایانی که به مجلس راه یافتند را متهم به تندروی و افراط‌‌گرایی کنیم؟ اتفاقا ذات اصولگرایی، اعتدالگرایی است. آیت‌الله مهدوی کنی مکرر فرمودند که ما اعتدالگرا هستیم. البته با توجه به محوریت اعتدال و عدم اعتدال مشخص می‌شود آن کسی که محور خود را ولایت فقیه قرار داده و در چارچوب رهنمودهای او حرکت می‌کند اعتدالی است. با رهبر بودن اعتدالی است و هرجا که مواضعی گرفتیم که این مواضع متفاوت از مواضع رهبری بود این می‌شود افراطی یا تفریطی. 

بنابراین ذات اصولگرایی اعتدالی است و اعتدال نقطه وسط بین حق و باطل، درست و نادرست، عدل و ظلم نیست؛ عدل و حق همان اعتدال است بنابراین ما اعتدالی هستیم و افراط گرایی را هرگز نه در جریان خودمان و نه در جریان رقبا نمی‌پسندیم. اتفاقا دو مجموعه اعتدالگرا می‌توانند با هم بهتر کار کنند اما به شرطها و شروطها و شرط آن هم این است که یک اصول مشترکی میان خود تعریف کنند و موارد اختلاف‌شان را هم بیان و در آن اصول مشترک با هم همکاری و در موارد اختلاف سعی کنند آنها را کاهش دهند؛ این یک حرکت قابل قبول می‌شود.

*منبع: روزنامه اعتماد، 1396.7.16 
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: