کد خبر: ۱۱۴۲۸۷
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۷ - ۱۲ مهر ۱۳۹۶ - 04 October 2017
در آستانه میزبانی تهران از «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهوری ترکیه، دو کشور همسایه روابط اعتلا یافته‌ای را تجربه می‌کنند
 بانكداري ايرانيروزنامه ایران با اشاره به تحول در روابط تهران و آنکارا در گفت‌و‌گو با جعفر حق پناه کارشناس مسایل منطقه، نوشت: در آستانه میزبانی تهران از «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهوری ترکیه، دو کشور همسایه روابط اعتلا یافته‌ای را تجربه می‌کنند

در ادامه این گزارش می خوانیم: سفرهای متقابل رؤسای ستادهای ارتش ایران و ترکیه که نشانگر اوج همکاری‌های نظامی است، تجربه همکاری موفق مسکو، تهران و آنکارا در مذاکرات آستانه و قرار دادن سوریه در ریل حرکت به سمت حل بحران، مواضع و اقدامات هماهنگ ایران و ترکیه در همکاری با بغداد در مواجهه با همه‌پرسی استقلال اقلیم کردستان عراق نشان از شکل‌گیری مناسبات ویژه‌ای در سطوح دوجانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی دارد. از زمان روی کار آمدن دولت حسن روحانی این دومین باری است که اردوغان به ایران سفر می‌کند. سفر نخستین او تا حدود زیادی تحت تأثیر اظهارات انتقاد برانگیز او درباره سیاست خارجی ایران قرار داشت، تا آنجا که معدودی از جریان‌های سیاسی خواستار جلوگیری از آن سفر بودند. اما کاهش معنادار اختلافات آشکار دو کشور سبب شده است که اردوغان در دومین سفر خود به ایران استقبال گرمتری را تجربه کند. با همین مقدمه درباره چرایی و چگونگی تحول در روابط تهران و آنکارا با جعفر حق پناه، کارشناس مسائل منطقه و از استادان صاحب نظر دانشگاه گفت‌و‌گو کرده‌ایم.

** کمتر از یک سال پیش گفت‌و‌گویی درباره مسائل منطقه داشتیم و در بخشی از آن به روابط بین ایران و ترکیه پرداختیم که آن روزها بشدت رقابت‌آمیز بود و درگیر اختلافات کمابیش جدی. امروز در آستانه سفر رئیس جمهوری ترکیه و رئیس ستاد مشترک ارتش این کشور به تهران، ایران و ترکیه روابط کاملاً متفاوتی را تجربه می‌کنند. سال گذشته در آغاز مذاکرات آستانه، آنکارا حتی با حضور ایران در آن مذاکرات مخالفت جدی داشت و امروز زمینه‌های همکاری رو به گسترش‌اند. در این فاصله زمانی چه اتفاقاتی این تغییر رویکرد را ایجاب کرده است؟
در تحولی که طی یک سال اخیر در روابط ایران و ترکیه ایجاد شده است عوامل متعددی دخیلند. یک عامل اساسی با در نظر داشتن پیوست تاریخی 400 ساله دو کشور قابل فهم است. ایران و ترکیه باور دارند که همسایگان دائمی هم هستند و برخلاف بقیه موارد، گذشته برایشان چراغ راه آینده است. مرور افت و خیز روابط دو کشور نشان می‌دهد که دو طرف امکان داشته‌اند که بسرعت از مراحل فرود رابطه عبور کنند و این نوعی بلوغ، پختگی به مقامات تصمیم گیرنده و بینش آنها نسبت به طرف مقابل داده است. کمتر دیده شده است که ایران و ترکیه حتی در یک موضوع خاص خواستار حذف و معادله با حاصل جمع صفر باشند و یکی بخواهد به تنهایی منافعش را به شیوه حداکثری پیش ببرد و زیان مطلق را برای طرف مقابل رقم بزند.

** اما در مورد بحران سوریه در ابتدا اختلافات جدی وجود داشت که هرگونه تعامل و همکاری را منتفی جلوه می‌داد.
کاری که ترکیه در سوریه دنبال می‌کرد، استثنا بود و به همین دلیل خیلی زود ترمیم شد. پیرو همان فهم تاریخی، دو طرف به فراست دریافته‌اند که سطح دو جانبه روابط لزوماً ربطی به سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی مناسبات‌شان ندارد. بنابراین همیشه سطح کم و بیش قابل قبولی از روابط دوجانبه میان ایران و ترکیه وجود داشته است که مبتنی بر نیاز متقابل و اصل همسایگی است. همین امر موجب می‌شود که بلافاصله امکان اینکه این تعاملات به سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی برسد ایجاد شود. بواقع شاهد آن هستیم که هیچ گاه باوجود برخی سردی‌ها، روابط به مرحله تنش نرسیده است. هرچند سابقه دو مرحله اخراج سفرا و چند بار اخراج دیپلمات‌ها در روابط دیپلماتیک ایران و ترکیه وجود دارد و دو کشور بارها جنگ لفظی و رسانه‌ای را تجربه کرده‌اند؛ اما چون اصل نیاز متقابل و درهم تنیدگی اقتصاد، فرهنگ و سیاست در روابط دوجانبه وجود داشته است، این اصل به سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی روابط دو کشور تسری یافته است.

واکنش ایران به کودتای جولای 2016، نگاه ترکیه به ایران پس از تحریم و تلاش برای بازاریابی و گسترش مناسبات اقتصادی و پاسخ مثبت ایران به تعامل اقتصادی با ترکیه، همکاری‌های امنیتی درباره موضوعات بسیار جدی مانند قاچاق انسان، قاچاق مواد مخدر و ناامنی مرزی از جمله موضوعاتی بودند که بر تقویت روابط دوجانبه اثر گذاشتند. این رابطه هم سطح امنیتی دارد، هم سطوح اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی؛ هم سطح دولتی دارد و هم سطح غیر دولتی. به همین دلیل به نظرم اگر بخش خصوصی در ایران قوی‌تر بود حتی ممکن بود که وضعیت رابطه از این هم بیشتر و پیشتر جلو برود.

عامل دیگر تغییر در روابط دو کشور را باید در تحولات منطقه‌ای جست‌و‌جو کرد. ایران و ترکیه از جمله قدرت‌های کنشگر منطقه هستند و البته فعال‌مایشاء نیستند؛ در بحران‌های سوریه، عراق و مبارزه با داعش و در ادامه بحران کشورهای عربی و قطر. ایران و ترکیه به مثابه دو قدرت منطقه‌ای در فرآیند این فعل و انفعالات بتدریج منافع مشترکی پیدا کرده‌اند که موجب شد سطح رقابت استراتژیک آنها بواسطه همکاری‌های تاکتیکی‌شان کاهش یابد. البته رقابت بین دو کشور همچنان راهبردی است و هر دو کشور سعی می‌کنند که حوزه‌های نفوذ بیشتری داشته باشند و همچنان ممکن است که در نقطه‌ای شرایط به گونه‌ای شود که اختلاف جدی و تعارض منافع پیش بیاید.

در قضیه قطر ایران به خاطر رقابت با عربستان و ترکیه به خاطر دوستی با قطر با یکدیگر موضع مشترک پیدا کردند. در سوریه تهدید مشترک داعش ما را به همکاری مشترک رساند و در عراق کاهش تنش بین بغداد و آنکارا و نقشی که ایران در این میان توانست ایفا کند باعث تغییر رویکرد و کاهش اختلاف شد.

** در مورد عراق به نظر می‌رسد که نوعی مفاهمه و همکاری جدی میان آنکارا، بغداد و تهران در حال شکل‌گیری است، تا چه حد با این ایده موافقید؟
به هر حال ترکیه موقعیت حضور اقتصادی در عراق را تقویت می‌کند اما در عین حال در حوزه امنیتی با احترام به حق حاکمیت ملی عراق عمل کرده است و از همین مسیر بود که مسأله حضور ترکیه در «بعشقه» و مداخله‌اش در آزادسازی موصل منتفی شد. در این سو ایران هم با واقعیت تلاش بغداد برای بازتعریف روابطش با همسایگان از جمله عربستان و ترکیه مواجه شد.

حتی گروه‌های شیعی عراق هم نشان دادند که دیگر همه مناسبات‌شان با تهران تعریف نمی‌شود. روابط جدیدی در دوران پسا داعش شکل گرفت. در این شرایط اگرچه ایران همچنان اهرم‌های بیشتری برای تأثیرگذاری دارد، اما ترکیه هم دست بسته نیست.

** درباره سوریه گفتید که تهدید مشترک داعش موجب همگرایی دو کشور شد اما دوره‌ای بود که با وجود همین تهدید اختلافات از یکدیگر پیشی می‌گرفتند؟
بالاخره در سوریه بیش از عراق بازیگران متعدد و قدرت‌های بزرگ حضور داشتند و نقش ایران و ترکیه در چنین فضایی کانالیزه می‌شد. همان‌طور که شما گفتید ترکیه در مقطعی تمایلی به حضور ایران نداشت. احتمالاً ایران هم خیلی به ایفای نقش ترکیه مایل نبوده است، اما به هر حال چون مدیریت کلان پرونده یک مدیریت بین‌المللی بود و روسیه و امریکا هم در آن نقش داشتند این اختلاف را مدیریت کردند. به هر حال در این مدت اصطکاک منافع جدی نداشته‌ایم چون حوزه‌های نفوذ تقریباً تعریف شده است. اما این به آن معنی نیست که در آینده نیز همه چیز اینقدر روان باشد؛ چون صحنه سوریه صحنه‌ای پیچیده است. کنشگران متعددند، موضوعات برهم عمود‌ند و حل یک مسأله منوط به حل مسأله دیگر است یا حل یک مشکل می‌تواند به ایجاد مشکل در بخش دیگری منجر شود. اما در مجموع بحران سوریه دارد مدیریت می‌شود. تحول دیگری هم که به نظر من در تغییر مثبت روابط ایران و ترکیه بسیار تأثیرگذار است، مسأله کردها است که این روزها به نحو بارزی پیگیری می‌شود.

** سفر بی‌سابقه سردار باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح کشور تا حدود زیادی در رسانه‌های جمعی مرتبط با مسأله کردها تفسیر شد. اصولاً ضرورت سفر مقامات عالی نظامی، آن هم نه وزیر دفاع که جایگاه سیاسی توأمان دارد؛ چیست؟ در حالی که می‌شود همکاری‌های نظامی را در خلال حضور مقامات دیپلماتیک سیاسی با حضور مشاوران و کارشناسان نظامی دو طرف به مذاکره گذاشت؟
باید متذکر شوم که سفر مقامات عالی رتبه نظامی اگرچه بعد از انقلاب سابقه نداشته، اما در سال‌های قبل از انقلاب اتفاقاً خیلی جدی پیگیری می‌شده است. ایران و ترکیه در قالب پیمان‌های «بغداد»، «ار سی دی» و بعد «سنتو» همکاری‌های جدی نظامی داشتند و مقامات عالی رتبه نظامی دو کشور دیدارهای متعددی انجام می‌دادند. به‌طور مثال می‌توان به سفر سپهبد باتمان‌قلیچ اشاره کرد که نماینده نظامی ایران در «آر سی دی» و «سنتو» بود. در ماجرای جنگ پاکستان و بنگلادش و در واقع جدایی پاکستان شرقی و غربی حتی درخواست‌هایی برای اعزام نیرو از سوی ایران و ترکیه براساس تعهدات‌شان در پیمان سنتو مطرح بود. بعد از انقلاب نیز ما سفر مقامات اطلاعاتی و امنیتی را داشته‌ایم؛ هیأت‌های امنیتی دو کشور اجلاس نوبه‌ای سالانه داشتند. منتها معمولاً این بخش علنی نمی‌شود و در رسانه‌ها نمی‌آید.

** اما در سفرهای متقابل مقامات عالی ارتش‌های ایران و ترکیه نوعی تمایل ویژه به آشکارسازی روابط ویژه نظامی دو کشور دیده می‌شود.
اتفاقاً به نظرم یکی از نقش‌های ریاست کل نیروهای مسلح و رئیس ستاد مشترک ارتش همین پیگیری دیپلماسی دفاعی است. منتهی ما برای مقابله با پروژه ایران هراسی با کمی تأخیر وارد این فاز شده‌ایم، اما در مورد آنچه شما با عنوان تمایل به آشکارسازی مطرح می‌کنید باید بگویم که اتفاقاً الان ارتش‌ها و سازمان‌های اطلاعاتی تلاش می‌کنند که امر پنهانی باقی نماند تا سوء‌تفاهم‌های بیشتری ایجاد نکنند. الان می‌بینیم که وقتی روس‌ها می‌خواهند مواضع داعش را مورد هدف قرار بدهند از خبرنگاران دعوت می‌کنند که از روی ناوهای جنگی روسیه گزارش کنند و نشان دهند که چگونه موشک‌ها از زیردریایی‌های روسی مواضع داعش را در حوالی دیرالزور هدف قرار می‌دهند. این درست که رقبای ما دست بالای رسانه‌ای را دارند و این نگرانی وجود دارد که به فضای ایران هراسی دامن بزنند، منتها باید امیدوار بود که این موضوع بتدریج عادی و عادی‌تر شود.

از این جهت به نظر تعمدی هست که کمک می‌کند به ترسیم سیمای دیگر از کشور و به نظر من با تأخیر ولی بدرستی انجام می‌شود تا ما بتوانیم یک اعتماد‌سازی کنیم و این حتی می‌تواند در مورد رزمایش‌های دفاعی ایران که در جاهای مختلف برگزار می‌شود باز تعریف شود. بنابر این نفس سفر مقامات عالی نظامی ایران و ترکیه حرکتی مثبت است که به نوعی با آن فضای ایران هراسی مقابله می‌کند و انزوا را از بین می‌برد. علاوه بر اینکه با توجه به حضور مقامات نظامی، انتظامی و دیپلماتیک در سفر سردار باقری به ترکیه ارتقای سطح روابط دو کشور به نحو بارزی نمود پیدا کرد. اما به لحاظ محتوایی آنچه در تعیین زمان سفر تأثیر گذاشت و توجه رسانه‌ای به آن را تشدید کرد تحولات منطقه‌ای بود،زیرا تحولات اقلیم کردستان عراق، بحث مبارزه با داعش و همین طور تحولات سوریه در دستور کار بود.

** همه پرسی اقلیم کردستان اگر چه از سوی بغداد غیرقانونی اعلام شده بود اما در نهایت به رأی اکثریت ساکنان اقلیم به استقلال منجر شد. پیش‌بینی‌تان از رویکرد ایران و ترکیه و همکاری احتمالی آنها در این باره چیست؟
مفروض اصلی این است که ترکیه سیاست عملگرایانه‌ای دارد و به نسبت ما با انعطاف بیشتر و بعضاً چرخش‌های قابل توجه در منطقه رفتار کرده است. حال آنکه به هر دلیل سیاست مبتنی بر اصول ایران باعث می‌شود چرخش قابل توجهی در رفتار سیاست خارجی خود نداشته باشد. اما مرور روابط ترکیه با ایران در سوریه و در مورد اسرائیل، عراق، کردها، روسیه و حتی امریکا و اتحادیه اروپا رویکرد متفاوتی را نشان می‌دهد. آن اصول خاصی که در سیاست خارجی ایران وجود دارد شاید در ترکیه وجود نداشته باشد و برای همین همیشه تردید‌هایی هست که واقعاً ترکیه چقدر قابل اتکا و اطمینان است. اما در مورد مسأله اقلیم کردستان عراق نخستین نکته‌ای که باید یادمان باشد این است که سیاست‌های ترکیه در مورد اقلیم و کلیت عراق بشدت تابع ملاحظات اقتصاد، بخش خصوصی و سیاست خارجی اقتصاد محور ترکیه است. به همین دلیل نمی‌توان انتظار داشت که حتی اگر آنکارا بخواهد، بتواند همه مناسبات اقتصادی خودش را با عراق و اقلیم قطع کند. بویژه که اقلیم دروازه ورود به عراق هم است. یعنی شاید قطع رابطه ترکیه با اقلیم برای خود عراق هم مشکل ایجاد کند. این است که دیدیم آقای چاووش اوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه در سفر به اربیل گفت که به هر حال مخالفت کامل ترکیه به این معنی نیست که ما به لحاظ اقتصادی هم بخواهیم همه مراودات‌مان را با اقلیم قطع کنیم.

جنس دغدغه‌های ترکیه در مورد اقلیم با ایران متفاوت است. برای ترکیه این مخالفت مقداری جنبه ایجابی و تهاجمی دارد، زیرا آنها هیچ گاه ولو در شعار از نگاه ویژه به کرکوک و موصل دست نکشیدند. حتی اگر قابلیت اجرای سیاست اعلامی را نداشته باشند ولی ژست‌شان تهاجمی است و از منظر حفظ منافع خودشان در عراق هم به موضوع نگاه می‌کنند. اما در مورد ایران مسأله کردستان بما هو استقلال کردستان یک امر سلبی است. یعنی ما از منظر دفع تهدیدی که فکر می‌کنیم اینجا به اسرائیل دوم تبدیل می‌شود و پروژه را اسرائیلی محور و امریکا محور می‌بینیم با اصل موضوع مخالف هستیم. این نگاه در ترکیه کمتر وجود دارد. حال آنکه از بعد مسائل داخلی در ترکیه حساسیت‌ها و دغدغه‌های به مراتب بیشتری نسبت به مسأله احتمال استقلال اقلیم کردستان عراق وجود دارد.

** اما بر عکس ما واکنش‌مان شدید‌تر است...
اتفاقاً همین است. ترکیه سعی می‌کند از استقلال احتمالی اقلیم کردستان عراق با ایجاد رقابت، تنش و حتی جنگ بین «پ. ک. ک» و حزب دموکرات کردستان برای دفع تهدید داخلی خودش استفاده کند. یعنی ایجاد و تقویت دوگانه بین اوجالان و بارزانی و حزب بارزانی بتواند بالاتر باشد و گفتمان هویت‌گرایی «پ. ک. ک» را تحت‌الشعاع قرار دهد نقطه مطلوبی برای ترکیه است. به لحاظ عملیاتی هم این امر به دفع تهدید نظامی و امنیتی «پ. ک. ک» کمک می‌کند؛ زیرا به هر حال بخش مهمی از این نیروها در کردستان عراق از قندیل تا مخمور و سنجار مستقر هستند و از این جهت ترکیه به مراتب آسیب پذیرتر است. اپوزیسیون کرد ایرانی که در شمال عراق مستقر است به لحاظ تأثیرگذاری، عِده و عُده و قدرت رسانه‌ای و سیاسی اصلاً قابل مقایسه با اپوزیسیون کرد ترکی که در آنجا مستقر هستند، نیست. اما علت اینکه واکنش ما شدیدتر است به نظر من برمی گردد به اینکه ما مفروض را این گرفته‌ایم که این پروژه یک پروژه کاملاً امریکایی اسرائیلی است. در این شرایط قابل پیش‌بینی است که رویکرد ما با امریکا به‌عنوان بخش تأثیرگذار نظام بین‌الملل دیالوگی نداریم با رویکرد ترکیه که این دیالوگ را دارد متفاوت باشد. به هر حال آنجا هم منطق‌اش منطق چانه زنی و تبادل است، ولی ما با امریکا اساساً چنین نسبتی را تعریف نمی‌کنیم. به همین خاطر از همان ابتدا سخت‌ترین موضع را ما گرفتیم. حتی جور ترکیه را هم داریم می‌کشیم کاری که باید ترکیه انجام دهد به خاطر اینکه تهدید بیشتری دارد الان به دوش ما افتاده و این مسأله خیلی قابل تأمل است.

** رابطه ایران و ترکیه را در سطح بین‌المللی چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به نظر می‌رسد که کار ویژه‌ای که ما در گذشته نسبت به ترکیه از منظر بین‌المللی داشتیم متفاوت بود. ترکیه در سال‌های گذشته یک کشور خاورمیانه‌ای نزدیک به اتحادیه اروپا حساب می‌شد. مراودات قوی‌تری داشت. الان این کارویژه تغییر کرده، تبدیل به چه شده است؟
ترکیه خاورمیانه‌ای‌تر شده است و از آن قدرت حائلی که بین اروپا و خاورمیانه بود فاصله گرفته است. این نکته رقابت‌های ایران و ترکیه را بیشتر کرده است. قبلاً خیلی از مسائل خاورمیانه برای ترکیه بلاموضوع بود و در مقابل ما فعال جدی بودیم. اما الان چون ترکیه ورود پیدا کرده است طبیعتاً بحث رقابتی شده و این در موضوعات بین‌المللی مانند موضوع مبارزه با داعش اثر‌گذار بوده است. مسأله دیگر بر می‌گردد به موضوع پرونده هسته‌ای و بحث تحریم‌ها که بر روابط ایران و ترکیه سایه می‌انداخت. خب وقتی ایران در حل و فصل پرونده هسته‌ای مستقیم با قدرت‌های اصلی به مذاکره پرداخت جایگاه ترکیه در حد میزبان یکی دو تا از این نشست‌ها تقلیل پیدا کرد و از موضع واسط و میانجی خارج شد. در مورد تحریم‌ها نیز به تبع این طور شد که ایران باید لغو تحریم‌ها را در حوزه دیگری دنبال می‌کرد، البته در ادامه رفع نسبی تحریم‌ها گشایش‌هایی هم در سطح دوجانبه برقرار شد.

** منتها با موازنه‌ای مثبت تر...
بله در مجموع آن اتکایی که ایران در مورد این دو پرونده یعنی هسته‌ای و تحریم‌ها به ترکیه داشت کمتر شد. آن انزوایی که تلاش می‌شد به ایران تحمیل شود و در یک دوره‌ای موجب می‌شد که نقش ترکیه بالاتر برود، طبیعتاً الان بلاموضوع است.

** چنان که اشاره کردید فضای حاکم بر منطقه بر روابط ایران و ترکیه بی‌تأثیر نیست. در این شرایط به نظر می‌رسد که تحولاتی مثلاً در فضای حاکم بر مسأله امارات و عربستان با قطر در جریان است و گویا خط مقدم حمله به دوحه از ریاض به ابوظبی منتقل شده است. چه اتفاقی در حال وقوع است؟
این اتفاقات را باید در یک سطح منطقه‌ای تحلیل کرد. در رقابت و تنش بین عربستان و قطر این بعد منطقه‌ای خیلی برجسته بود. منتها به نظر می‌آید که عربستان پس از تضمین‌هایی که از قبال سفر ترامپ به ریاض گرفت الان آرامش خاطر بیشتری در منطقه حس می‌کند و پیدا کرده است و به همین دلیل بعد از یک دوره تلاطم و تقلای تنش آفرین حالا احساس می‌کند به یک موقعیت تثبیت شده رسیده است. حل و فصل بحران سوریه اگرچه مطلوب ریاض نبود اما نامطلوب هم نبود. به هر حال از هزینه‌های سعودی کم کرد.

** برای همین در مورد مذاکرات آستانه سکوت پیشه کرد؟
دقیقاً، یک سکوت توأم با رضا بود و در عمل هم کارشکنی شایان توجهی از سوی ریاض دیده نشد. در مورد عراق هم می‌بینیم که عربستان یک گام رو به پیش انجام داد. توانست در روندی که از دو سال پیش با افتتاح سفارت عربستان در بغداد آغاز شد حالا با سفرهای مقام‌های عالی عراق و حتی با برقراری ارتباط با گروه‌های شیعه پیش برود. این امر خیلی مثبتی از نظر سعودی‌ها هست که احساس کنند که در عراق در قالب رویه جدید که باز کم‌هزینه‌تر و واقع بینانه‌تر است، می‌توانند نقش ایجابی ایفا کنند. در گذشته نقش عربستان در عراق سلبی بود و کمک به ایجاد ثبات سیاسی نمی‌کرد. اما الان ریاض احساس می‌کند که می‌تواند به‌صورت ایجابی با دیالوگ با بغداد و گروه‌های اصلی از کردها و شیعیان منافعش را تضمین کند. در مورد ایران هم همین طور، به هر حال تضمین‌های امنیتی که از امریکا گرفته شد و در واقع بازگشت امریکا به قدرت موازنه ساز و مهار‌کننده ایران در منطقه باعث شد که سعودی‌ها یک آرامش خاطری داشته باشند که ایران را می‌توانند مهار شده ببینند. اینها همه باعث می‌ شود که در نهایت بعد از یک دوره تلاطم وضعیت رو به آرامش برود. من فکر می‌کنم که نگاه جدید به منطقه تا حدودی واقع بینانه‌تر است. این به معنای آن نیست که عربستان همیشه رو به پیش بوده است، بلکه به معنای آن است که واقعیت بحران سوریه را درک کرده است. آنها دیدند که نمی‌توانند به همه اهداف‌شان برسند، دیدند که پاکستان خیلی قدرت قابل اتکایی نیست. اگرچه بحث ائتلاف عربی در حوزه دیپلماتیک دستاورد قابل توجهی برای سعودی‌ها برای مهار ایران محسوب می‌شود اما آنها دیدند که به لحاظ مالی و نظامی باید بار را خودشان به دوش بکشند و معلوم هم نیست که چقدر بتوانند. سعودی‌ها در خیلی جاها سعی کردند بر سیادت و راهبری منطقه‌ای خود صحه بزنند. آنها جمع کردن 50کشور مسلمان در ریاض یا ایجاد ناتوی عربی به بهانه جنگ یمن را دستاورد بزرگی می‌دانستند.

اما شکل رفتار آنها در بحران قطر به آن موقعیت ضربه می‌زند. تحریم اگرچه به قطر لطمه زد اما به اعتبار عربستان لطمه بیشتری زد. آنها متوجه شدند که اگرچه در تشدید صحنه ایران هراسی موفق هستند اما در صحنه و عمل اتفاق مهمی رخ نمی‌دهد. ایران در سوریه به بخش مهمی از خواسته‌هایش دست پیدا کرد؛ در عراق همچنان ایران نقش مؤثری دارد، در لبنان هم. اگر عربستان بیش از این با قطر سرشاخ می‌شد همکاری تهران - دوحه بیشتر می‌شد چنان که شد.

در مورد ارتباط گرفتن ریاض با مقتدی صدر هم اگرچه هدف جداسازی شیعه عراق از ایران است اما به نوعی پذیرش واقعیت قدرت شیعه هم هست و اذعان و اعتراف به اینکه شیعه بلوکی است که هژمون نیست اما مسلط است. فکر می‌کنم این متغیر را هم می‌شود دخالت داد که تغییر قدرت در عربستان به صورت تدریجی در حال انجام شدن است. بنابر این در دل این مسائل است که تغییر رفتار نسبی سعودی‌ها معنا پیدا می‌کند.

*منبع: روزنامه ایران؛ 1396،7،11 
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: