اموالی که مالک شخصی ندارد و در همه نظامها در اختیار دولتها قرار دارد در فقه اسلامی انفال تلقی می شود.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، مقصود از اموال عمومی و دولتی: داراییهای متعلق به عموم مردم و دولت است، داراییهای عمومی مسلمانان است مانند: اراضی مفتوحالعنوه و ثروتهای بدون عنوان مالکیت که قابلیت بهرهبرداری همه مردم را دارد مانند: آب روخانهها،حیوانات صحرا، پرندگان هوا، ماهیان دریا و رودخانهها که به آنها مباحات عامه گفته میشود و داراییهای دولت اسلامی، شامل انفال و داراییهای دولت اسلامی است مانند: بناهای دولتی و سایر بانکهای دولتی و بیمه مرکزی و ...
که در اینجا به درآمدهایی که ناشی از انفال است اشاره میکنیم؛ انفال و فئ:
«یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ» آیه 1 انفال
از تو درباره انفال میپرسند، بگو: انفال از آن خدا و فرستاده اوست پس ، از خدا پروا کنید و روابط ما بین خودتان را اصلاح نمایید.
کلمه «انفال» جمع «نفل» به معنای «زیاده» است. از این رو به نمازهای مستحبی نافله گفته میشود و اصطلاحا به اموالی که مالک شخصی ندارد و در همه نظامها در اختیار دولتها قرار دارد انفال گفته میشود.
اموال بر دو نوع است: اموال شخصی که عرفا و شرعا به اشخاص تعلق دارد و اموال عمومی. نظام صحیح قانون گذاری نظامی است که منطبق بر نظام تکوین باشد و اساس آن تکوین باشد، شخص تکوینا مالک اعضای و جوارح و فکر و قوای خود است، به تبع آن، مالک افعال صادر از آنها و محصول افعال آنها است؛ بنابراین او مالک ساخت خود، احیاءخود و حیازت خود است و به تبع آن مالک مصنوع و آنچه احیاء و حیازت کرده میگردد. پس کسی که زمین مواتی را احیاء کند، از آن جهت که او احیا کرده است مال اوست و او حیثیت احیا و آثار حیات در زمین را مالک است، چرا که نتیجه کار و قوای اوست و او حق دارد آنچه را از جهت احیا و از جهت احیا و ساخت و مانند آن مالک شده است به دیگری در برابر عوض یا بلاعوض منتقل کند، همچنان که گاهی این آثار از او به وارثان او قهرا به حکم عرف و شرع منتقل میگردد و این تمام ملاک اموال شخصی و اساس آن است.
اما اموال عمومی (دولتی) مانند اراضی موات، کوهها، جنگلها که خداوند تعالی برای مردم آفریده و به اشخاص ارتباطی ندارد، زائد بر اموال و املاک شخصی متعلق به اشخاص است. ( منتظری، حسینعلی، دراسات 4/5)
«وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلَا رِکَابٍ وَلَکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (6)«مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ» آیه 6 و 7 حشر
آنچه خداوند از اهل آبادیها به پیامبر خود بازگردانید، شما براى تصاحب آن اسب بر آن نتاختید (با جنگ به دست نیاوردید) ولى خدا فرستادگانش را بر هر که بخواهد چیره مىگرداند(6) آنچه خداوند از اهل آبادیها به رسول خود بازگرداند از آن خدا و از آن پیامبر و ذی القربی و یتیمان و بینوایان و درراهماندگان است تا در میان توانگران شما دست به دست نگردد(7)
دو آیه بالا از سوره حشر با آیه اول سوره انفال تناسب دارد، حکایت از داراییهایی اهل آبادیهایی است که خداوند بدون جنگ آنها را به پیامبرش بازگردانده است، از این جهت برای دست یافتن مسلمانان در آن آبادی حقی قرار نداده، زیرا برای دست یافتن آنها سختی جنگ را تحمل نکردند تا سهمی از آن داشته باشند.
از مفهوم این آیه استفاده میشود که در صورت تحمل دشواریهای جنگ خدا به مسلمانان نیز سهمی از غنائم به دست آمده میدهد، همچنانکه در آیه خمس، غنائم منقول جنگ پس از کسر خمس و سایر موارد استثناء بین مسلمانان تقسیم میگردد و بنابر روایات معتبر زمینهایی که توسط بشر قبل از فتح آباد شده و پس از جنگ در اختیار مسلمانان قرار گرفته است متعلق به عموم مسلمانان است زیرا آنان در این فتوحات زحمت جنگ را متحمل شدهاند اما «فئ» شامل مواردی میشود که بدون نبرد به قلمرو حاکمیت اسلام افزوده شده است. در روایات انفال نیز به این معنا اشاره شده است که انفال مواردی است که مسلمانان آنها را با جنگ به دست نیاوردهاند.
امام صادق (ع) «الْأَنْفَالُ مَا لَمْ یُوجَفْ عَلَیْهِ بِخَیْلٍ وَ لَا رِکَابٍ أَوْ قَوْمٌ صَالَحُوا أَوْ قَوْمٌ أَعْطَوْا بِأَیْدِیهِمْ وَ کُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ وَ بُطُونُ الْأَوْدِیَةِ فَهُوَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ لِلْإِمَامِ مِنْ بَعْدِهِ یَضَعُهُ حَیْثُ یَشَاءُ » (وسائل الشیعة، شیخ حرّ عاملی، ج9، ص: 523، ابواب الانفال و ما یختص بالامام)
امام صادق علیه السلام چنین نقل میکند که: انفال چیزى است که اسب و شترى بر آن تاخته نشده است، یا گروهی آن را مصالحه کردهاند، یا به دست خویش آن را واگذار کردهاند، و نیز هر زمین مخروبه و کف درّهها است، اینها براى پیامبر خداست و نیز براى امام پس از او است، پس هرکجا بخواهد آن را قرار مىدهد.
از این رو انفال و فئ رسول الله قرین هم قرار میگیرند و حکم واحد دارند.
ملاک انفال
برای انفال در کلمات فقها تعریفی که ملاک و معیار بدهد ارائه نشده است تا بر اساس آن بتوان موارد انفال را تشخیص داد، بلکه فقها غالبا به ذکر موارد و مصادیق انفال که در روایات به آنها اشاره شده است پرداختهاند بعضی از فقها برای انفال از عنوان «ما یختص بالنبی و الامام» استفاده کردهاند.
شیخ مفید در «مقنعه» مینویسد: «الانفال کانت لرسول الله خاصة فی حیاته، وهی للامام القائم مقامه من بعده خالصه کمن کانت له فی حیاته؛ در زمان حیات رسول خدا، انفال، اختصاص به آن حضرت داشت، و پس از پیامبر، در اختیار کسی است که جانشین او به طور خالص است. «المقنعه ، مفید 278، نشر اسلامی»
شیخ طوسی در «نهایه» مینویسد: «الانفال کانت لرسول الله خاصة فی حیاته، وهی لمن قام مقامه بعده فی امور المسلمین؛در زمان حیات رسول خدا، انفال، اختصاص به آن حضرت داشت، و پس از پیامبر، در اختیار کسی است که جانشین او در اداره امور مسلمانان باشد.» «النهایه »، شیخ طوسی 199/، دارالکتاب العربی، بیروت.
محقق حلی در شرایع می نویسد: «و هی ما یستحقه الامام من الاموال علی جهة الخصوص کما کان للنبی(ص)؛ انفال عبارت است از اموالی که امام بر وجه خاصی مستحق است، همان گونه که برای رسول خدا(ص) نیز این استحقاق بوده است.»(محقق حلی، شرائع الاسلام، منشورات اعلمی، ج1، ص183.)
ولی عنوان « ما یختص بالنبی و الامام» نمیتواند به عنوان ملاک برای انفال شناخته شود، زیرا نه بیان معیاری است که بتواند مصادیق بیشتری از انفال را شامل شود که در روایات به آنها اشاره نشده است و نه از مانعیت برخوردار است مثلا همه خمس بنابر یک نظر و نیمی از خمس بنابر نظر دیگر اختصاص به پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) دارد ولی از انفال شمرده نمیشود.
امام خمینی (ره) با استفاده از روایات انفال ملاکی را استخراج کرده اند که جامع و مانع است و آن «ما لا رب لها» است. ایشان فرمودهاند: هر مال بی صاحب که به طور معمول در همه سرزمینها، دولتها مالک آن شمرده میشوند.(موسوی خمینی روح الله کتاب البیع ص؟؟)
در یکی از روایات انفال آمده است که «کل ما لا رب لها فهو من الانفال»
این ملاک،شامل منابع طبیعی که دست بشر در ایجاد آنها نقشی نداشته میشود. مانند: زمین موات، جنگلها و مراتع طبیعی، کوهها، رودها، دریاها و دریاچهها و چشمههای طبیعی، معادن و.... نیز انفال شامل منابع استفاده شده توسط بشر که بدون جنگ در اختیار مسلمانان قرار گرفتهاند میشود، مانند شهرها و روستاهایی که دیگر کسی در آنها زندگی نمیکند یا با صلح به امام مسلمین تقدیم کردهاند و یا از طریق دیگر به امام رسیده است و اکنون بدون صاحب هستند.
همچنانکه انفال شامل منابعی میشود که با جنگ در اختیار مسلمانان قرار گرفته است، اما مالک آن با پادشاهان کفر و بستگان او بودهاند نه اشخاص دیگر و در اثر فتح به مسلمانان تغلق نگرفته است و بدون صاحب مانده است.
ولی عنوان «ما یختص بالنبی والامام» نمیتواند به عنوان مالک برای انفال شناخته شود، زیرا نه بیان معیاری است که بتواند مصادیق بیشتری از انفال را شامل شود که در روایات به آَنها اشاره نشده و نه از مانعیت برخوردار است، مثلا همه خمس بنابر یک نظر و نیمی از خمس بنابر نظر دیگری اختصاص به پیامبر (ص) و امام دارد، ولی از انفال شمرده نمیشود.
امام خمینی (ره) با استفاده از روایات انفال ملاکی را استخراج کردهاند که جامع مانع است و آَن (ما لا رب لها) است. ایشان فرمودهاند هر مال بی صاحبی که به طور معمول در همه سرزمینها، دولتها مالک آن شمرده میشوند (موسوی خمینی،سید روح الله، کتابالبیع، ج 2 ص 25، بی تا، قم انتشارات مهر)
در یکی از روایات انفال آمده است «کل ما لا رب لها فهو من الانفال» این ملاک شامل همه موارد انفال میشود و هرچه از انفال نیست از ذیل این عنوان خارج است
انفال شامل منابع طبیعی که دست بشر در ایجاد آنها نقشی نداشته میشود مانند: زمینهای موات، جنگلها و مراتع طبیعی، کوهها، رودها، دریاها و دریاچهها و چشمههای طبیعی معادن و ...
نیز انفال شامل منابع استفاده شده توسط بشر که بدون جنگ در اختیار مسلمانان قرار گرفته میشود، مانند شهرها و روستاهایی که اهالی آَن نابود شده یا از آنجا کوچ کردهاند و رهات ساختهاند یا با صلح در به امام مسلمانان تقدیم کردهاند و... اکنون بدون صاحبند همچنانکه انفال شامل منابعی میشود که با جنگ در اختیار مسلمانان قرار گرفته است اما مالک آن پادشاهان کفر بوده و وابستگان او بودهاند نه اشخاص تعلق نگرفته است و بدون صاحب مانده است.
همچنین انفال، شامل غنائم جنگ بدون اذن امام میشود و در نتیجه جنگجویان مالک این غنائم شدهاند، پس بدون صاحب مانده است. علاوه بر این انفال شامل ارث بدون وارث میشود.
ممکن است گفته شود انفال شامل ثروتهای طبیعی منقول مانند پرندگان هوا،حیوانات صحرا و ماهیان دریاها و ... نمیشود، حال آنکه آنها نیز بدون صاحباند.
باید گفت: موارد یاد شده از مباحات عامه است و از داراییهایی به شمار نمیآید که شأن آن داشتن مالک است، بنابراین تخصصا خارج از عنوان دارایی های بدون مالک است
در تقسیم بندی داراییها اینگونه منابع نه ملک عموم مردماند نه ملک دولتاند و نه ملک اشخاص و افراد،واژه مباح در اینجا به معنای «لاملک» است.
با داشتن چنین ملاکی میتوان موارد جدیدی از انفال را شناسایی کرد مواردی که در اثر شرایط تاریخی عصر جدید مالیت و مالکیت یا حاکمیت در مورد آنها معنا یافته است.
مانند فضای خارج از قلمرو حقوق و مالکیت اشخاص که هواپیما ها و هلی کپترها در آن فضا پرواز میکنند یا توانیر برای انتقال برق کابلهای فشار قوی خود را از آن عبور میدهد نیز عمق زمین خارج از قلمرو حقوق و مالکیت اشخاص که شهرداریها تونل متروها را در آن احداث میکنند.
همچنین علاوه بر سطح دریاها و اقیانوسها عمق دریاها و اقیانوسها که در عصر حاضر قابلیت بهره برداری برای انتقال خطوط لوله نفت و گاز پیدا کرده یا مورد استفاده زیر دریاییهای و اکتشافات زیر دریا قرار میگیرد نیز معادن زیر دریاها و اقیانوسها بر اساس ملاک یاد شده این موارد نیز از انفال محسوب میشود.