کد خبر: ۱۰۸۵۷۴
تاریخ انتشار: ۲۰:۲۵ - ۰۴ مرداد ۱۳۹۶ - 26 July 2017
نمایش(تئاتر) کم می‎رویم، کتاب کم می‎خریم، روزنامه و مطبوعات کم مطالعه می‎کنیم، ولی هزینه‌کرد ما برای تلفن همراه و اشیای دکوری و زینتی و خودرو و پوشاک و چیزهای تجملی، بی‎شمار است.
 روزنامه اطلاعات با این پرسش که چرا مصرف کالای فرهنگی در جامعه ما کم، ولی مصرف کالاهای دیگر زیاد است، در گزارشی نوشت: نمایش(تئاتر) کم می‎رویم، کتاب کم می‎خریم، روزنامه و مطبوعات کم مطالعه می‎کنیم، ولی هزینه‌کرد ما برای تلفن همراه و اشیای دکوری و زینتی و خودرو و پوشاک و چیزهای تجملی، بی‎شمار است.

در ادامه این گزارش می خوانیم: اگر باور بیاوریم که جامعه ایرانی، ساختاری فرهنگی دارد، ما دچار مصرف‌زدگی معکوس شده‌ایم؛ مصرف کالای ما زیاد و مصرف فرهنگی ما اندک شده است.‏

در همان زمان که ما سرگرم تماشای کوتاه‌فیلم(ویدئوکلیپ‌ها) از گربه‎های خانگی در شبکه‌های اجتماعی هستیم، مردم روسیه به تئاتر(پرکشش‎ترین و دیدنی‎ترین هنر در آن سرزمین)می‌روند. در حالی بلیت نمایش در ایران خریدار ندارد که در روسیه، تالارهای نو ساخته و راه‏اندازی می‌شود و سالن‎ها در شب‎های پایان هفته، سرریز تماشاگر است. شاید گفته شود که نمایش، نماد فرهنگ ایران نیست و ما نمایشنامه‎نویس آنچنانی نداریم، بلکه هویت ایرانی «کتاب» و «شعر» است؛ اگر این سخن را بپذیریم باید گفت که در ایران‌زمین، کشوری با کتابخانه‎های افسانه‌ای/تاریخی، کتاب نیز از رونق افتاده است.

سجاد مهرورز ـ کارشناس مدیریت هنری: «پیش از آمدن دولت یازدهم، در ایران یک برنامه اجرایی حتی برای یکی از تالارهای نمایش به خوبی فراهم نبود و مدیریت ناکارا نیز به چالش‎ها دامن می‎زد و مدیر از راه‎رسیده به هنگام اجرا، به سبب‎هایی وا می‌ماند و فقط شعار(تئاتر نه برای خواص، بلکه برای همه) بر صحنه می‎ماند.‏

**پیشتازان مصرف نافرهنگی
در جامعه ما پیشتاز کالاهای نافرهنگی چه کسانی هستند؟ دارامندان بر این باورند که پای من، گرانترین را می‎جوید. در جامعه‌ای که بزرگ‌فروشی با دانشمندی، شدنی نیست و دانایی خریدار ندارد، فقط زمانی بزرگ‌تان می‌دارند که کوهی از ثروت زیر پای شما باشد؛ در چنین بستری، روشن است که درهای اندیشه و تولید دانش بسته خواهد شد و پاها گام بر می‌دارند که گران‌ترین را بجویند.‏

با آن که وضعیت اقتصادی مردم ایران چندان خوب نیست، ولی به جایش یک درصد افراد جامعه که با ندارکردن مردم، دارامند شده‎اند، فقط یکی از خودروهای پارکینگ خانه‌شان(پورشه)1 میلیارد و 700 میلیون تومان ارزش دارد؛ که یکی از کاردکردهایش در خیابان‎های شهر، خودنمایی(بزرگ‌فروشی) است.‏

برخی از دارامندان شهرما(اروپا نه، همین ایران) برای از خانه تا به دفتر کار رفتن، به کمتر از مرسدس‎بنز به بهای10 میلیارد تومان خوشنود نیستند. برخی کسان، زیر پای فرزندان خود، خودروی فراری 8 میلیارد تومانی قرار می‎دهند. رده‎های کمی پایین‌‎تر دارامندان نیز بر مک‎لارن 7 میلیارد تومانی، بوگاتی 6 میلیارد تومانی، ب‌.ام.دبلیو 2 میلیارد و500 میلیون تومانی، مازاراتی 1 میلیارد و800 میلیون تومانی و ‌لکسوس 1 میلیارد و 200 میلیون تومانی سوارند.‏

**با کالاهایم تنهاییم
کوچک که بودیم، مادرم همیشه به خواهرم می‌گفت: «عروسک‌ات را این‌همه به خود نچسبان!» اینک عروسک نوجوان ما موبایل و تبلت شده است. نوجوان حتی سر میز غذا نیز، نه در جهان غذا بلکه در جهان شبکه‌های اجتماعی سیر می‌کند و نه آن که به بالندگی اندیشگی نخواهد ‌رسید، بلکه دچار بالندگی جنسی زودهنگام خواهد شد.

«موبایل» بر اندیشه نوجوانان سلطنت می‌کند و دیگر گجت‎ها(نوت‎بوک، تبلت، ساعت هوشمند، سیستم خانگی، ‏mp3 player‏) را پس زده و بر جای آن‌ها خوش نشسته است؛ اینک جوانان ما همواره در حال گشت‎زدن در بازار تازه‌های موبایل‌اند و بیشترین پول خود را در این بازارها هزینه می‎کنند؛ بنابراین می‎توان گفت که جوانان ما کاوشگرانی جدی شده‌اند. آنان همچنین شبانه/روز با موبایل‌هایشان ور می‎روند و از اینرو می‌شود گفت که سرشان بدجور شلوغ است. سخن‎گفتن به زبان فارسی رسا، زیبنده انسان ایرانی است، اما نوجوانان و جوانان ما غرق در تنهایی و مغروق در کالاهای ارتباطی، نه نیازی بهSpeaking ‎‏ انگلیسی دارند و نه حتی نیازمند مهارت در سخن‌گفتنِ استوار به زبان فارسی‌اند.

**تولید نه، فقط مصرف فناوری
هنگامی که سخن از خرید کتاب می‎شود، می‏گویند کتاب گران است. اما به راستی، کتاب در کنار دیگر کالاهای خریداری‎شده از سوی ما چقدر گران‌تر است؟
به کنار از مصرف سواری(خودرو)، گونه‌ای دیگر از مصرف(البته کمی همگانی‌تر) وجود دارد که تکنولوژی سوار بر انسان است. فناوری که قرار بود ابزار دست انسان باشد، انسان را به مانند ابزار در دستان خود گرفته است و یک کارمند با حقوق ماهانه یک میلیون و500 هزارتومان، با داشتن یک گوشی گرانبها، گوشی دوم(با بازپسین فناوری) می‌خرد به بهای 2 میلیون تومان! این نامش دیگر گشایش تکنولوژی نیست، بلکه «فناوری تنگنا» است.

در «دوران فناوری‎زده» ما چیرگی دیگر فناوری بر زمانی است که انسان ایرانی در اختیار دارد(یا ندارد!) به دیگر سخن، فناوری «زمان‎خور» شده است؛ البته فناوری با انجام کارهای گروهی، زمان دربند زیادی از انسان را آزاد کرده است، ولی از دیگرسو همان زمان را به قربانگاه شبکه‎های اجتماعی برده است. فناوری نه فقط برای انسان و به جای انسان کار می‎کند، ‌بلکه به جای او می‌اندیشد و زندگی و زیست‎ و زمان او را نیز به پسند(سلیقه) خود دگردیس می‎سازد.
سجاد مهرورز: «از آنجایی‎که تازش تکنولوژی بی‎مرز است، به آرامی وارد رویاهای انسان نیز شده است و با همانندسازی زندگی(آواتار)، انسان را به جهان رویا(مَجاز) برده است تا برای خویش، یک همگونه و همزاد برگزیند و با تناسخ در او، زیستی«ابری» را به آزمون بنشیند.»‏

**هُنایشِ فلسفهِ تکنولوژی ‏
در این سال‌ها، هُنایش(تاثیر) فلسفه فناوری به ویژه از گونهِ ارتباطی آن بر خوی ‎و زیست و اندیشهِ انسان امروز شگرف بوده است؛ شگرف چون‌ که هم بستگی‎ها و ارتباط‎های انسان را گسترش داده و هم میان انسان‌ها گسست به وجود آورده است. هم موبایل را برای سخن‎گفتنِ تصویری با دوست، به چشم کاربر دوخته و هم ارتباط چهره‎به‎چهره انسانی را ناپدید کرده است. هم هویت نوینی به کاربر(به مانند عضو دهکده جهانی)بخشیده و هم نمادها و نشانه‌های هویتی بومی او را نیست کرده است.‏

روشن است که این آسیب‌ها را فرهنگ اروپایی وآمریکایی نمی‎بیند، چون آنجاها خاستگاه همین تکنولوژی مدرن است و آنان پیش از دچارشدن به «سرماخوردگی فرهنگی»، با راهکارهایی در پیِ پیشگیری بر خواهند آمد.

آنان تاکنون به گونه‏ای بسیار ممتاز از اینترنت و گجت‎ها در قلمرو آموزش‌های خود سود برده‌اند و مهبانگی در پخش داده‎ها در جهان به وجود آورده‎اند و بستگیِ دانش‎پژوه/استاد را دگریس ساخته‎اند و در کارزار(کمپین‎ها) پیشتارند و در نمایش فردیت خود بسیار موفق پدیدار می‌شوند؛ ولی سهم ما چه بوده و چه شده است و چه خواهد شد؟ سهم ما تا کنون فقط مصرف‌زدگی است و دورافتادگی از خود یا الیناسیونAlienation‏. ‏

**تئاتر؛ نماد فرهنگ‏
به سجاد مهرورز می‎گویم: «برخی می‎گویند ایرانیان به نمایش و دیدن نمایشنامه نمی‎روند، چون تئاتر در کشور ما هنوز پس از 150 سال، رنگ ایرانی به خود نگرفته است و یگانه نوآوری کارگردانان ما این است که نمایشنامه‌های غربی یا روسی را با بازیگران ایرانی به روی سن ببرند.»

سجاد مهرورز: «ایرانی یا خارجی، نمایش به هررو مهم است، زیرا در همه جهان، نماد «هنر فرهنگ‌ساز» است. در گذشته ایران، روشن‎اندیشان با رفتن به گرجستان، روسیه، فرانسه و بلژیک، از نزدیک با تئاتر آشنا شدند و در بازگشت به کشور، به اندیشه ساخت تالار افتادند و نمونه‎های نمایش تکیه‎دولت و تئاتر دارالفنون را به وجود آوردند.» ‏

‏«در دوران جنبش مشروطه‌خواهی، بر خواهندگان تئاتر در ایران افزوده شد، تا آن ‎را ابزاری بگیرند برای آگاهی‌بخشی مردم! برای این کار محمد مقدم، پیشگام شد و نگارش جعفرخان از فرنگ برگشته را آغاز کرد و هویت ایرانی و فرهنگ غرب را مطرح کرد تا بلکه گامی در این راه بردارد. جعفرخان، دانش‌آموخته فرنگ، رهسپار ایران می‌شود که خود را در خدمت جامعه‌ قرار دهد؛ اما او که دچار از خودبیگانگی شده است، نمی‌تواند خود را با جامعه‌اش سازگاری دهد و در راه پیشرفت کشور گامی موفق بردارد.»

«اینک نیز پس از150 سال، شاید نمایش در کشور ما چندان موفق نبوده است و از این پس نیز شاید نتواند هویتی یکسره ایرانی به بار آورد، ولی می‎تواند در راه آگاهی‌بخشی ایرانیان گام بردارد.»

«حقیقت این است که هر کوششی در راه ایرانی‎شدن تئاتر در ایران، بدون پرورش نمایشنامه‎نویسانی که ایرانی بنویسند و جهانی بیندیشند، شدنی نیست. تئاتر، بی‎نمایشنامه‎های خارجی و غربی، بخشی از تماشاگرانش را از دست می‌دهد، بنابراین باید از نمایشنامه‌های خارجی نیز با بومی‎کردن‎شان استفاده کرد، چون به هر رو تئاتر از غرب آمده است و سایه و سرشت درونی آن همیشه پابرجا خواهد بود.»‏

**تئاتر در جهان
تئاتر ایران سال‌ها در بحران اقتصادی است و چرخ‌‎اش بی‎بودجه دولتی نمی‎گردد، ولی در امریکا، روسیه و آلمان با پرده دیگری از تئاتر رو به روییم؛ در آن کشورها تئاتر بسیار سودآور است و همزمان با اجرای یک نمایشنامه، بازیگران آن در حال تمرین نمایشنامه دیگرند.‏

سجاد مهرورز: «اینک تورهای مسافرتی، بیشترین تبلیغات خود را روی تئاتر در روسیه متمرکز کرده‎اند و با شعار «کشوری که زندگی در آن، همانند تئاتر است» می‎کوشند مسافران را به سوی آن کشور بکشانند و به درون سالن‌های تئاتر مانند مارینسکی در شهر سن پترزبورگ(با میراث150 ساله) ببرند تا به تماشای نمایشنامه‎های مدرن یا اپرا و باله(بکت، چایکوفسکی، موسورگسکی، ریمسکی و کورساکف) بنشینند و بازارشان را گرم‎تر از پیش کنند.»
«هنگام گذر از کنار یک سالن تئاتر، آوای بازیگران به گوش می‌رسد و شما در می‌یابید که آنان سرگرم تمرین یک تراژدی از الکساندر پوشکین(سده 19 میلادی) هستند. عصر طلایی فرهنگ روسیه(سده 19)، هویت ملی این کشور را به زیر سایه خود کشیده و این سایبان تا امروز(2017) همچنان پاییده است.»‏

**شنیده می‌شود در روسیه تالارهای جدید تئاتر گشایش می‎یابد؟ ‏
سجاد مهرورز: «آری، چون مردم آن‌جا(فرزندان گوگول و چخوف) تئاتردوست‌اند و زیاد به تماشای نمایشنامه می‎روند و در این راه دست ـ ‌و ـ دل‌بازانه هزینه می‌کنند. اینک سنت‎پترزبورگ، به سبب تئاترش، پایتخت فرهنگی روسیه شده است. اپرای روسی در همین شهر زاده شد و در همین شهر شکوفایی یافت و تا امروز نیز پیش تاخته است. روسیه دارای سازمان‎های بسیار نیرومند در زمینه تئاتر است که به گونه‎ای سامان‎مند در زمینه تولید نمایشنامه و ساخت تالارنمایش کنش‏ورند.» ‏

‏«در روسیه نمایش‎های زیادی برای سبک‎های گوناگون وجود دارد؛ تئاتر نمایشی بلشووی(‏BDT‏)، و تائبرتئاتر ‏Chamber theatres‏ تالار کوچک و تئاترهای کلاسیک. نخستین سازه تئاتر مدرن در روسیه در سده 18 میلادی به دست الیزابت(شاه‌بانو) گشایش یافت و اینک180 تالار نمایش فقط در شهر سن پترزبورگ وجود دارد.» ‏

‏«تئاتر، موسیقی، اپرا و باله نماد روسیه است که اینک به پایبندی خود مردم روسیه، شاداب و سرزنده مانده است. از بنیاد، هنر زمانی می‎پژمرد که روح مردمان، بپژمرد و دیگر نبویند ـ اش.»

‏«در امریکا نیز تئاترهای زیادی برای پسندهای گوناگون تماشاگران وجود دارد، مانند بالبوآBalboa Theatre‏ در شهر سن‌دیگو یا فاکس ‏Fox Theatre‏ در شهر دیترویت با400 تن پرسنل.یوجین اونیل، تام استاپارد، لارنس الیویه، تنسی ویلیامز، ادوارد آلبی، پیتر بروک، ریچارد برتون، جرالدین فیتزجرالد، ویلیام سارویان، سام شپارد، هنری فوندا، الیا کازان و بسیاری دیگر از مشهوران تئاتر امریکا اینک الگوی نویسندگان جوان و بلندپروازی هستند که می‎کوشند از شانه این نویسندگان کلاسیک به جهان بنگرند و با نوآوری در نمایشنامه‌نویسی، جایگاهی فراتر بیابند.»

«سود تئاتر در آلمان، البته نه به باشکوهی امریکا، ولی بد نیست و تا اندازه‎ای هست که آنان را بی‎نیاز از پشتیبانی دولت کند. بی‎گمان سودآوری تئاتر در آن کشورها، دستاورد برنامه‎هایی است که در گستره نمایش ایران بکار گرفته نشده است؛ برای همین از پول‎های عظیمی که در تئاتر غرب در گردش است، در ایران نشانی نیست.»

‏«ساختار تئاتر در آلمان، خصوصی است و البته دولت از کنُشگری فرهنگی از شمار تئاتر پشتیبانی می‎کند. بلیت‏ها هم گران و هم ارزان است و اجرای برخی نمایشنامه‎ها گاه به ماه و سال می‎کشد و تماشاگران بیشتری را به سوی تالارهای نمایش روانه می‌کند. بازیگران پس از یک‎سال همان نمایشنامه را در شهر دیگری اجرا می‏کنند. تالارها به گونه‌ای کامل مجهزند و بازیگران پس از تمرین‏های سخت، نمایشنامه‌ای را روی سن می‌برند، از اینرو اجراها بسیار حرفه‎ای و برخوردار از تکنیک‎های روز است. هیچ شتابی نیز برای اجرای زودهنگام و برای بازگشت سرمایه وجود ندارد و برای همین، تئاتر سبک در آن کشور دیده نمی‎شود و تماشاگر ندارد.»

**تولید فرهنگ، هنر و دانش ‏
سجاد مهرورز با این پرسش که چگونه می‎توان از مصرف‎کننده فرهنگ، هنر و دانش به تولیدکننده رسید، خود پاسخ می‌دهد: «پایه هر تولیدی دانایی است؛ پس هدف به جای رسیدن به مدرک، باید رسیدن به دانایی و عقلانیت در دانشگاه‌ها باشد. اگر نشان دانش‎آموختگی، فقط مدرک کاغذی نباشد و آموختن را محدود به آموزه‌های سرِ کلاس نکنیم و از رشته خود بسی فراتر رویم، دانایی رخ نشان خواهد داد.»

«در دوران نو کنونی(ارتباطات) همه جامعه‎ها در پیِ جهانی‌شدن در همه زمینه‌ها هستند؛ در این مسیر، جهانی‎شدنِ جهان سوم یا کشورهای رو به پیشرفت(برای بیشتر واپس‌نماندن) فقط مصرف دانش، هنر و فرهنگ است، ولی کشورهای پیشرفته با تولید هنر، فرهنگ و دانش هم پیش می‎تازند و هم با افزارهای خود بر جهان اربابی می‎کنند. جهانی‎شدن(یا همان همپاشدن با جهان پیشرفته) را بنیاد توسعه‌یافتگی خوانده‌اند که سرنوشت و سرگذشت انسان امروز و فردا و چشم‌انداز آینده را رقم خواهد زد.» ‏

‏«بی‎گمان در این راه باید دانشگاه‎ها پرونده پژوهش‎های بنیادی را از بایگانی بر روی میز قرار دهند که پژوهش هم گذرگاه جهانی شدن است و هم ابزار دست‌یازی به پیشرفت پایدار و تولید فرهنگ و دانش و افزایش دانایی و زمینه‌ساز فناوری‌های نو و کارآفرینی و ثروت، که در نهایت به آسایش و ایمنی اجتماعی می‌انجامد.»‏

‏«7 کشور پیشرفته جهان، یکشبه به آن سکو پرتاپ نشده‎اند، بلکه جایگاه کنونی آنان دستاورد ده‌ها سال پژوهش است و سبب شده است که اینک در هسته مرکزی دانش جهانی باشند و با اقتصاد پویای خود، جهان را در اختیار گیرند.»

*منبع: روزنامه اطلاعات؛ 1396،5،4 
برچسب ها: کالای فرهنگی
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: