روزنامه اطلاعات با این پرسش که چرا مصرف کالای فرهنگی در جامعه ما کم، ولی مصرف کالاهای دیگر زیاد است، در گزارشی نوشت: نمایش(تئاتر) کم میرویم، کتاب کم میخریم، روزنامه و مطبوعات کم مطالعه میکنیم، ولی هزینهکرد ما برای تلفن همراه و اشیای دکوری و زینتی و خودرو و پوشاک و چیزهای تجملی، بیشمار است.
در ادامه این گزارش می خوانیم: اگر باور بیاوریم که جامعه ایرانی، ساختاری فرهنگی دارد، ما دچار مصرفزدگی معکوس شدهایم؛ مصرف کالای ما زیاد و مصرف فرهنگی ما اندک شده است.
در همان زمان که ما سرگرم تماشای کوتاهفیلم(ویدئوکلیپها) از گربههای خانگی در شبکههای اجتماعی هستیم، مردم روسیه به تئاتر(پرکششترین و دیدنیترین هنر در آن سرزمین)میروند. در حالی بلیت نمایش در ایران خریدار ندارد که در روسیه، تالارهای نو ساخته و راهاندازی میشود و سالنها در شبهای پایان هفته، سرریز تماشاگر است. شاید گفته شود که نمایش، نماد فرهنگ ایران نیست و ما نمایشنامهنویس آنچنانی نداریم، بلکه هویت ایرانی «کتاب» و «شعر» است؛ اگر این سخن را بپذیریم باید گفت که در ایرانزمین، کشوری با کتابخانههای افسانهای/تاریخی، کتاب نیز از رونق افتاده است.
سجاد مهرورز ـ کارشناس مدیریت هنری: «پیش از آمدن دولت یازدهم، در ایران یک برنامه اجرایی حتی برای یکی از تالارهای نمایش به خوبی فراهم نبود و مدیریت ناکارا نیز به چالشها دامن میزد و مدیر از راهرسیده به هنگام اجرا، به سببهایی وا میماند و فقط شعار(تئاتر نه برای خواص، بلکه برای همه) بر صحنه میماند.
**پیشتازان مصرف نافرهنگی
در جامعه ما پیشتاز کالاهای نافرهنگی چه کسانی هستند؟ دارامندان بر این باورند که پای من، گرانترین را میجوید. در جامعهای که بزرگفروشی با دانشمندی، شدنی نیست و دانایی خریدار ندارد، فقط زمانی بزرگتان میدارند که کوهی از ثروت زیر پای شما باشد؛ در چنین بستری، روشن است که درهای اندیشه و تولید دانش بسته خواهد شد و پاها گام بر میدارند که گرانترین را بجویند.
با آن که وضعیت اقتصادی مردم ایران چندان خوب نیست، ولی به جایش یک درصد افراد جامعه که با ندارکردن مردم، دارامند شدهاند، فقط یکی از خودروهای پارکینگ خانهشان(پورشه)1 میلیارد و 700 میلیون تومان ارزش دارد؛ که یکی از کاردکردهایش در خیابانهای شهر، خودنمایی(بزرگفروشی) است.
برخی از دارامندان شهرما(اروپا نه، همین ایران) برای از خانه تا به دفتر کار رفتن، به کمتر از مرسدسبنز به بهای10 میلیارد تومان خوشنود نیستند. برخی کسان، زیر پای فرزندان خود، خودروی فراری 8 میلیارد تومانی قرار میدهند. ردههای کمی پایینتر دارامندان نیز بر مکلارن 7 میلیارد تومانی، بوگاتی 6 میلیارد تومانی، ب.ام.دبلیو 2 میلیارد و500 میلیون تومانی، مازاراتی 1 میلیارد و800 میلیون تومانی و لکسوس 1 میلیارد و 200 میلیون تومانی سوارند.
**با کالاهایم تنهاییم
کوچک که بودیم، مادرم همیشه به خواهرم میگفت: «عروسکات را اینهمه به خود نچسبان!» اینک عروسک نوجوان ما موبایل و تبلت شده است. نوجوان حتی سر میز غذا نیز، نه در جهان غذا بلکه در جهان شبکههای اجتماعی سیر میکند و نه آن که به بالندگی اندیشگی نخواهد رسید، بلکه دچار بالندگی جنسی زودهنگام خواهد شد.
«موبایل» بر اندیشه نوجوانان سلطنت میکند و دیگر گجتها(نوتبوک، تبلت، ساعت هوشمند، سیستم خانگی، mp3 player) را پس زده و بر جای آنها خوش نشسته است؛ اینک جوانان ما همواره در حال گشتزدن در بازار تازههای موبایلاند و بیشترین پول خود را در این بازارها هزینه میکنند؛ بنابراین میتوان گفت که جوانان ما کاوشگرانی جدی شدهاند. آنان همچنین شبانه/روز با موبایلهایشان ور میروند و از اینرو میشود گفت که سرشان بدجور شلوغ است. سخنگفتن به زبان فارسی رسا، زیبنده انسان ایرانی است، اما نوجوانان و جوانان ما غرق در تنهایی و مغروق در کالاهای ارتباطی، نه نیازی بهSpeaking انگلیسی دارند و نه حتی نیازمند مهارت در سخنگفتنِ استوار به زبان فارسیاند.
**تولید نه، فقط مصرف فناوری
هنگامی که سخن از خرید کتاب میشود، میگویند کتاب گران است. اما به راستی، کتاب در کنار دیگر کالاهای خریداریشده از سوی ما چقدر گرانتر است؟
به کنار از مصرف سواری(خودرو)، گونهای دیگر از مصرف(البته کمی همگانیتر) وجود دارد که تکنولوژی سوار بر انسان است. فناوری که قرار بود ابزار دست انسان باشد، انسان را به مانند ابزار در دستان خود گرفته است و یک کارمند با حقوق ماهانه یک میلیون و500 هزارتومان، با داشتن یک گوشی گرانبها، گوشی دوم(با بازپسین فناوری) میخرد به بهای 2 میلیون تومان! این نامش دیگر گشایش تکنولوژی نیست، بلکه «فناوری تنگنا» است.
در «دوران فناوریزده» ما چیرگی دیگر فناوری بر زمانی است که انسان ایرانی در اختیار دارد(یا ندارد!) به دیگر سخن، فناوری «زمانخور» شده است؛ البته فناوری با انجام کارهای گروهی، زمان دربند زیادی از انسان را آزاد کرده است، ولی از دیگرسو همان زمان را به قربانگاه شبکههای اجتماعی برده است. فناوری نه فقط برای انسان و به جای انسان کار میکند، بلکه به جای او میاندیشد و زندگی و زیست و زمان او را نیز به پسند(سلیقه) خود دگردیس میسازد.
سجاد مهرورز: «از آنجاییکه تازش تکنولوژی بیمرز است، به آرامی وارد رویاهای انسان نیز شده است و با همانندسازی زندگی(آواتار)، انسان را به جهان رویا(مَجاز) برده است تا برای خویش، یک همگونه و همزاد برگزیند و با تناسخ در او، زیستی«ابری» را به آزمون بنشیند.»
**هُنایشِ فلسفهِ تکنولوژی
در این سالها، هُنایش(تاثیر) فلسفه فناوری به ویژه از گونهِ ارتباطی آن بر خوی و زیست و اندیشهِ انسان امروز شگرف بوده است؛ شگرف چون که هم بستگیها و ارتباطهای انسان را گسترش داده و هم میان انسانها گسست به وجود آورده است. هم موبایل را برای سخنگفتنِ تصویری با دوست، به چشم کاربر دوخته و هم ارتباط چهرهبهچهره انسانی را ناپدید کرده است. هم هویت نوینی به کاربر(به مانند عضو دهکده جهانی)بخشیده و هم نمادها و نشانههای هویتی بومی او را نیست کرده است.
روشن است که این آسیبها را فرهنگ اروپایی وآمریکایی نمیبیند، چون آنجاها خاستگاه همین تکنولوژی مدرن است و آنان پیش از دچارشدن به «سرماخوردگی فرهنگی»، با راهکارهایی در پیِ پیشگیری بر خواهند آمد.
آنان تاکنون به گونهای بسیار ممتاز از اینترنت و گجتها در قلمرو آموزشهای خود سود بردهاند و مهبانگی در پخش دادهها در جهان به وجود آوردهاند و بستگیِ دانشپژوه/استاد را دگریس ساختهاند و در کارزار(کمپینها) پیشتارند و در نمایش فردیت خود بسیار موفق پدیدار میشوند؛ ولی سهم ما چه بوده و چه شده است و چه خواهد شد؟ سهم ما تا کنون فقط مصرفزدگی است و دورافتادگی از خود یا الیناسیونAlienation.
**تئاتر؛ نماد فرهنگ
به سجاد مهرورز میگویم: «برخی میگویند ایرانیان به نمایش و دیدن نمایشنامه نمیروند، چون تئاتر در کشور ما هنوز پس از 150 سال، رنگ ایرانی به خود نگرفته است و یگانه نوآوری کارگردانان ما این است که نمایشنامههای غربی یا روسی را با بازیگران ایرانی به روی سن ببرند.»
سجاد مهرورز: «ایرانی یا خارجی، نمایش به هررو مهم است، زیرا در همه جهان، نماد «هنر فرهنگساز» است. در گذشته ایران، روشناندیشان با رفتن به گرجستان، روسیه، فرانسه و بلژیک، از نزدیک با تئاتر آشنا شدند و در بازگشت به کشور، به اندیشه ساخت تالار افتادند و نمونههای نمایش تکیهدولت و تئاتر دارالفنون را به وجود آوردند.»
«در دوران جنبش مشروطهخواهی، بر خواهندگان تئاتر در ایران افزوده شد، تا آن را ابزاری بگیرند برای آگاهیبخشی مردم! برای این کار محمد مقدم، پیشگام شد و نگارش جعفرخان از فرنگ برگشته را آغاز کرد و هویت ایرانی و فرهنگ غرب را مطرح کرد تا بلکه گامی در این راه بردارد. جعفرخان، دانشآموخته فرنگ، رهسپار ایران میشود که خود را در خدمت جامعه قرار دهد؛ اما او که دچار از خودبیگانگی شده است، نمیتواند خود را با جامعهاش سازگاری دهد و در راه پیشرفت کشور گامی موفق بردارد.»
«اینک نیز پس از150 سال، شاید نمایش در کشور ما چندان موفق نبوده است و از این پس نیز شاید نتواند هویتی یکسره ایرانی به بار آورد، ولی میتواند در راه آگاهیبخشی ایرانیان گام بردارد.»
«حقیقت این است که هر کوششی در راه ایرانیشدن تئاتر در ایران، بدون پرورش نمایشنامهنویسانی که ایرانی بنویسند و جهانی بیندیشند، شدنی نیست. تئاتر، بینمایشنامههای خارجی و غربی، بخشی از تماشاگرانش را از دست میدهد، بنابراین باید از نمایشنامههای خارجی نیز با بومیکردنشان استفاده کرد، چون به هر رو تئاتر از غرب آمده است و سایه و سرشت درونی آن همیشه پابرجا خواهد بود.»
**تئاتر در جهان
تئاتر ایران سالها در بحران اقتصادی است و چرخاش بیبودجه دولتی نمیگردد، ولی در امریکا، روسیه و آلمان با پرده دیگری از تئاتر رو به روییم؛ در آن کشورها تئاتر بسیار سودآور است و همزمان با اجرای یک نمایشنامه، بازیگران آن در حال تمرین نمایشنامه دیگرند.
سجاد مهرورز: «اینک تورهای مسافرتی، بیشترین تبلیغات خود را روی تئاتر در روسیه متمرکز کردهاند و با شعار «کشوری که زندگی در آن، همانند تئاتر است» میکوشند مسافران را به سوی آن کشور بکشانند و به درون سالنهای تئاتر مانند مارینسکی در شهر سن پترزبورگ(با میراث150 ساله) ببرند تا به تماشای نمایشنامههای مدرن یا اپرا و باله(بکت، چایکوفسکی، موسورگسکی، ریمسکی و کورساکف) بنشینند و بازارشان را گرمتر از پیش کنند.»
«هنگام گذر از کنار یک سالن تئاتر، آوای بازیگران به گوش میرسد و شما در مییابید که آنان سرگرم تمرین یک تراژدی از الکساندر پوشکین(سده 19 میلادی) هستند. عصر طلایی فرهنگ روسیه(سده 19)، هویت ملی این کشور را به زیر سایه خود کشیده و این سایبان تا امروز(2017) همچنان پاییده است.»
**شنیده میشود در روسیه تالارهای جدید تئاتر گشایش مییابد؟
سجاد مهرورز: «آری، چون مردم آنجا(فرزندان گوگول و چخوف) تئاتردوستاند و زیاد به تماشای نمایشنامه میروند و در این راه دست ـ و ـ دلبازانه هزینه میکنند. اینک سنتپترزبورگ، به سبب تئاترش، پایتخت فرهنگی روسیه شده است. اپرای روسی در همین شهر زاده شد و در همین شهر شکوفایی یافت و تا امروز نیز پیش تاخته است. روسیه دارای سازمانهای بسیار نیرومند در زمینه تئاتر است که به گونهای سامانمند در زمینه تولید نمایشنامه و ساخت تالارنمایش کنشورند.»
«در روسیه نمایشهای زیادی برای سبکهای گوناگون وجود دارد؛ تئاتر نمایشی بلشووی(BDT)، و تائبرتئاتر Chamber theatres تالار کوچک و تئاترهای کلاسیک. نخستین سازه تئاتر مدرن در روسیه در سده 18 میلادی به دست الیزابت(شاهبانو) گشایش یافت و اینک180 تالار نمایش فقط در شهر سن پترزبورگ وجود دارد.»
«تئاتر، موسیقی، اپرا و باله نماد روسیه است که اینک به پایبندی خود مردم روسیه، شاداب و سرزنده مانده است. از بنیاد، هنر زمانی میپژمرد که روح مردمان، بپژمرد و دیگر نبویند ـ اش.»
«در امریکا نیز تئاترهای زیادی برای پسندهای گوناگون تماشاگران وجود دارد، مانند بالبوآBalboa Theatre در شهر سندیگو یا فاکس Fox Theatre در شهر دیترویت با400 تن پرسنل.یوجین اونیل، تام استاپارد، لارنس الیویه، تنسی ویلیامز، ادوارد آلبی، پیتر بروک، ریچارد برتون، جرالدین فیتزجرالد، ویلیام سارویان، سام شپارد، هنری فوندا، الیا کازان و بسیاری دیگر از مشهوران تئاتر امریکا اینک الگوی نویسندگان جوان و بلندپروازی هستند که میکوشند از شانه این نویسندگان کلاسیک به جهان بنگرند و با نوآوری در نمایشنامهنویسی، جایگاهی فراتر بیابند.»
«سود تئاتر در آلمان، البته نه به باشکوهی امریکا، ولی بد نیست و تا اندازهای هست که آنان را بینیاز از پشتیبانی دولت کند. بیگمان سودآوری تئاتر در آن کشورها، دستاورد برنامههایی است که در گستره نمایش ایران بکار گرفته نشده است؛ برای همین از پولهای عظیمی که در تئاتر غرب در گردش است، در ایران نشانی نیست.»
«ساختار تئاتر در آلمان، خصوصی است و البته دولت از کنُشگری فرهنگی از شمار تئاتر پشتیبانی میکند. بلیتها هم گران و هم ارزان است و اجرای برخی نمایشنامهها گاه به ماه و سال میکشد و تماشاگران بیشتری را به سوی تالارهای نمایش روانه میکند. بازیگران پس از یکسال همان نمایشنامه را در شهر دیگری اجرا میکنند. تالارها به گونهای کامل مجهزند و بازیگران پس از تمرینهای سخت، نمایشنامهای را روی سن میبرند، از اینرو اجراها بسیار حرفهای و برخوردار از تکنیکهای روز است. هیچ شتابی نیز برای اجرای زودهنگام و برای بازگشت سرمایه وجود ندارد و برای همین، تئاتر سبک در آن کشور دیده نمیشود و تماشاگر ندارد.»
**تولید فرهنگ، هنر و دانش
سجاد مهرورز با این پرسش که چگونه میتوان از مصرفکننده فرهنگ، هنر و دانش به تولیدکننده رسید، خود پاسخ میدهد: «پایه هر تولیدی دانایی است؛ پس هدف به جای رسیدن به مدرک، باید رسیدن به دانایی و عقلانیت در دانشگاهها باشد. اگر نشان دانشآموختگی، فقط مدرک کاغذی نباشد و آموختن را محدود به آموزههای سرِ کلاس نکنیم و از رشته خود بسی فراتر رویم، دانایی رخ نشان خواهد داد.»
«در دوران نو کنونی(ارتباطات) همه جامعهها در پیِ جهانیشدن در همه زمینهها هستند؛ در این مسیر، جهانیشدنِ جهان سوم یا کشورهای رو به پیشرفت(برای بیشتر واپسنماندن) فقط مصرف دانش، هنر و فرهنگ است، ولی کشورهای پیشرفته با تولید هنر، فرهنگ و دانش هم پیش میتازند و هم با افزارهای خود بر جهان اربابی میکنند. جهانیشدن(یا همان همپاشدن با جهان پیشرفته) را بنیاد توسعهیافتگی خواندهاند که سرنوشت و سرگذشت انسان امروز و فردا و چشمانداز آینده را رقم خواهد زد.»
«بیگمان در این راه باید دانشگاهها پرونده پژوهشهای بنیادی را از بایگانی بر روی میز قرار دهند که پژوهش هم گذرگاه جهانی شدن است و هم ابزار دستیازی به پیشرفت پایدار و تولید فرهنگ و دانش و افزایش دانایی و زمینهساز فناوریهای نو و کارآفرینی و ثروت، که در نهایت به آسایش و ایمنی اجتماعی میانجامد.»
«7 کشور پیشرفته جهان، یکشبه به آن سکو پرتاپ نشدهاند، بلکه جایگاه کنونی آنان دستاورد دهها سال پژوهش است و سبب شده است که اینک در هسته مرکزی دانش جهانی باشند و با اقتصاد پویای خود، جهان را در اختیار گیرند.»
*منبع: روزنامه اطلاعات؛ 1396،5،4