- پایگاه خبری خبرآنلاین در یادداشتی نوشت: در خرداد ماه سال جاری نمایشگاهی از توانمندیهای کشور روسیه در زمینه مدیریت بحران در حومه مسکو برگزار گردید و از ایران هفتاد مدیر ارشد از سازمانها و مقامات دولتی در آن شرکت کردند، این بازدید نمایشگاهی، در کنار بازدید از مراکز مدیریت بحران کشور روسیه در طی سه روز برنامه ریزی شده بود تا مدیران محترم ما بتوانند از نزدیک با توانمندیهای مدیریتی و اجرایی کشور روسیه آشنا شوند.
در ادامه این یادداشت به قلم علیرضا سعیدی می خوانیم: بنده نیز به عنوان یک عضو تشکل های مردم نهاد ( جمعیت کاهش خطرات زلزله ایران ) با هزینه شخصی به صورت جدا گانه در این برنامه شرکت داشتم، همراهی با این تیم هفتاد نفره مدیران محترم که از عالی ترین سطوح مدیریت کشور بودند در طی سه روز مرا برآن داشت تا با نگاهی دوباره، اهداف اعزام متخصصین به خارج از کشور از زمان امیر کبیر تا کنون را طی بررسی کوتاهی اسیب شناسی کنم.
بی گمان دست یابی به دانش و تجارب کشورهای دیگر برای سرعت بخشیدن به رشد و توسعه هر کشوری امری ضروری و یک روش و راهکار اثبات شده است، در ایران این امر به طور شاخص در زمان مدیریت امیر کبیر به عنوان روشی برای انتقال دانش و مهارت کشورهای پیشرفته غربی ، سرعت بخشیدن به رشد و شکوفایی دانش و صنعت کشورمان مورد توجه و اهتمام قرار گرفت.
استفاده از تجارب و دانش فنی که با این روش از کشورهای توسعه یافته بدست می آمد در عمل نیازمند تغییراتی بود تا بتواند توسط جامعه میزبان، مورد قبول و استفاده صحیح قرار بگیرد که این امر مفهوم بومی سازی را در بحث دریافت دانش از ان سوی مرزها به فرهنگ لغات ما افزود، صرف دریافت دانش و مهارت بدون توجه به بستر و محیط کشور میزبان در طول سالهای طولانی به ما نشان داد که این امر تبعات و آسیب های جدی را در کنار رشد و تحول صنعتی و اقتصادی در بر داشته و دارد. لذا در طی سالهای پس از انقلاب اسلامی اهتمام و توجه بیشتر در خصوص شیوه های دریافت و استفاده از دانش غیر بومی به مراتب با اهمیت تر و حساس تر کرد، شاید در این میان توجه به هویت فردی و تخصصی فرد اعزامی و تسلط او بر آن دانش و تکنولوژی مورد نیاز را بتوان از مهمترین شاخصه های انتخاب افرادی دانست که باید برای انتقال دانش به ان سوی مرزها اعزام کنیم. چرا که از سویی، نیرویی که دچار ضعف شخصیتی و هویتی است اغلب در مقابل شکوه و توانمندی کشور مخاطب مغلوب شده و شیوه برخورد او با متخصصین میزبان دیگر دارای کیفیت مناسب نخواهد بود و از سوی دیگر نداشتن تخصص و تسلط بر آنچه نیاز واقعی کشور است می تواند موجب بروز خطا در انتخاب های او گردیده و ما را از دست یابی به مطلوب مورد نظر دور کند.
قطعا نماینده اعزامی ما باید علاوه بر آشنایی با شرایط کشور و نیازهای تخصصی در رشته ای که تخصص او است با شناخت قبلی از توانمندی و دانش کشور میزبان، برای داشتن یک برنامه از پیش تعیین شده و شفاف برای سفر به خارج از مرزهای کشور اعزام شود یا انتخاب شود تا نتیجه کار او دارای حد اکثر بهره وری در ارتقاء سطح کیفی دانش و تکنولوژی کشور باشد.
شاید مهمترین سئوالی که ما باید در پی یافتن پاسخ آن برای تعریف درستی از روند اعزام متخصصین خود به خارج از کشور در کشور به ان پاسخ بدهیم این سئوال باشد که درسیستم مدیریتی کشور ما چه الگویی برای انتخاب مدیران برای اعزام به خارج کشور وجود دارد؟ یا به تعبیری معیارها و استاندارد های این انتخابها چیست؟ آیا صرف اینکه سازمان و شرکت متبوع دوستان، توان پرداخت هزینه 6 تا 9 میلیون تومانی این سفر را داشته باشد برای اعزام یک مدیر کفایت می کند؟ یا انتخاب این مدیران، به جهت تخصص و یا تجارت خاص کشور همچون کشور روسیه در حوزه تخصصی انها و نیاز کشور برای جذب و انتقال این دانش به داخل کشور موجب شده است که این مدیران انتخاب شوند ولو اینکه سازمان متبوعشان بودجه لازم برای اعزام را نداشته و معاونت مدیریت بحران دولت محترم به جهت نیاز این عزیزان به حضور در چنین نمایشگاهی، هزینه اعزام را بر عهده گرفته است.
نکته بعدی بعد از پاسخ به شیوه انتخاب مدیران به ان باید بپردازیم قطعا چرایی انجام چنین سفرهایی است، بطور مثال اگر سفر اخیر مدیران بحران را نمونه ای برای یافتن این پاسخ در نظر بگیریم، اعزام هفتاد مدیر به صورت هم زمان برای دیدار از یک نمایشگاه تابع چه سیاستگذاری بوده است؟ تلاش برای انتقال تکنولوژی یا آشنایی با تجهیزات و امکانات کشور میزبان و یا شاید انتقال مهارتهای اجرایی؟ که اگر چنین اهدافی در این سفر دنبال شده است، بی گمان ما نیازمند اعزام کارشناس به این نمایشگاه بودیم نه اعزام مدیران ارشد کشور خود و اگر هدف، عقد تفاهم نامه هایی جهت همکاری بوده است، آیا برای چنین هدفی یک بازدید چند ساعته از یک نمایشگاه ظرفیت مناسبی برای چنین اهداف را تامین میکند ؟
یکی از ابهاماتی که در خصوص اعزام هفتاد مدیر بحران آنهم در عالی ترین سطوح از مدیر و معاون مدیریت بحران شهر تهران تا مدیر عامل اتش نشانی تهران و مدیران ارشد هلال احمر و ... به ذهن مخاطبی هم چون من می رسد، خالی شدن یکباره کلانشهر بزرگی همچون تهران از یک سو و کشور از سوی دیگر، از مدیران ارشد خود بود، که به معنای واقعی میزان توان پاسخگویی ما را نسبت به حوادث غیر مترقبه را به شدت کاهش می دهد و قطعا هزینه ریسک ما را بالا می برد. جالب است بدانید که متاسفانه این خلا، از بد حادثه دقیقا در زمانی ایجاد می شود که تروریست های داعش به مجلس و حرم مطهر حمله می کنند و مدیران ما روز دوم حضور خود را در روسیه سپری میکنند. لذا شایسته است تا در این خصوص تامل بیشتری بکنیم که تصمیم گیری در خصوص خروج همزمان هفتاد مدیر بحران، چگونه و با چه معیاری و توسط چه کسی گرفته شده است.
در دید دیگر، تجمیع هفتاد نفر از مدیران ارشد یک حوزه در یک سفر و سفرهمه آنها با یک هواپیما، قطعا یک خطای مسلم تلقی می شود، چرا که در صورتی که خدای ناکرده این هواپیما دچار حادثه ای میشد، لطمه و آسیب جبران نشدنی به بدنه مدیریت بحران کشور ما وارد می امد که قطعا تا سالها جبران ناپذیر به نظر می رسد، لذا سئوال دیگر ما باید این باشد که چه کسی مسئول رصد چنین نکات مهمی است؟ نکاتی که می تواند به ما آسیب هایی بزند که به راحتی ها قابل جبران نیست.
موضوع مهم بعدی در خصوص عدم آشنایی تیم اعزامی با اطلاعات پایه کشور مقصد است؛ چرا تیم های اعزامی حتی یک صفحه در خصوص توانمندیها و شاکله مدیریتی کشور مورد بازدید، اطلاعات در اختیار نداشتند؟ این بی اطلاعی از توانمندی و ساختار کشور میزبان موجب شده بود که تیم بازدید کننده با سالها تجربه و دانش، در تعامل با میزبان دچار ضعف شده و حتی سئوالات مطرح شده، سئوالاتی عمیق و مفهومی نباشد و در سطح رفع ابهامات و شفاف شدن موضوعات پیش پا افتاده مطرح شود آنهم به جهت انکه تنها یک مترجم به زبان تاجیکی ترجمه ها را به سختی و پر ابهام انجام می داد اغلب چه از سوی میزبان چه از سوی سئوال کننده فاقد کیفیت ارزیابی می شد.
از جمله نکاتی که در این بازید بسیار جلب توجه می کرد ضعف در برنامه ریزی و ارائه خدمات از سویی و بی توجهی به فرصت ایجاد شده برای ایجاد تعامل در میان تیم اعزامی با هدف شبکه سازی افراد اعزامی برای تعاملات آتی بود، اغلب شرکت کنندگان در این سفر از ظرفیت ها و توانمندیهای دیگر هم سفران خود هیچگاه مطلع نشدند و تعداد قلیلی خود جوش، فرمی را برای تبادل شماره تماس و ایمیل تهیه کردند که با گذشت چند هفته از سفر هنوز اطلاعات این برگه در اختیار کسی قرار نگرفته است.
و شاید آخرین نکته قابل اهمیت را بتوان در تحلیل و بررسی خروجی نهایی این گونه سفرها دانست؛ این سفر چه اهدافی اعلام شده ای را دنبال می کرده است و میزان دستیابی به این اهداف تا چه اندازه ای بوده است، که اگر این سفر فاقد چنین اهدافی بوده و یا به آن اهداف تبیین شده دست نیافته باشیم، اعزام چنین تیمهای بزرگ و فاقد کارایی باعث ارائه چهره ضعیفی از کشور در عرصه بین المللی و به تبع آن فرصت سوزی در زمینه همکاریهای بین المللی میشود.
در پایان برای آنکه نقد ما نقدی مشفقانه و در جهت بهبود باشد چند نکته و پیشنهاد ساده، با توجه به انچه گفته شده به نظر میرسد عزیزان متولی با رعایت چند نکته ساده بتوانند تا حدود زیادی از تکرار چنین خطاهایی در سفرهای آتی پیشگیری نموده و بر ارتقاء سطح اینگونه سفرها بیافزایند.
نکاتی از قبیل:
- تشکیل یک کمیته علمی جهت انتخاب اعضای هیاتهای اعزامی به خارج از کشور که با توجه به توانمندی افراد و تخصص آنها و نیاز کشور بتوانند بیشترین دستاورد را برای کشور به ارمغان بیاورند.
- ایجاد یک ارتباط مناسب بین اعضای اعزامی، جهت تبادل اطلاعات و مشارکت در برنامه ریزی در راستای ارتقاء کیفیت سفر با تبیین اهداف اولویت دار پیش روی مدیران، آنهم قبل از اعزام به خارج از کشور.
- ادامه دادن ارتباط و برگزاری جلسات مشترک پس از انجام سفر جهت تبادل اطلاعات بدست آمده و نیز مستند سازی و یک دست کردن دانش بدست امده از سفر.
- برنامه ریزی جهت ارائه دستاوردهای سفر برای حوزه های مدیریتی مرتبط از طریق برگزاری کارگاه و جلسات آموزشی در سطح مدیران.
*منبع: پایگاه خبری خبرآنلاین/23تیر96