کار در لغت به معنای فعالیت و رفتار و کردار و حرکت و عمل و مشغولیت و مسوولیت و صنعت و هنر و حرفه و مشکل و گرفتاری و دشواری و وضعیت و اوضاع و احوال و امر و فعل است؛work & actio- & actuality است.
محمدعلی نویدی در یادداشتی در روزنامه ابتکار می نویسد: کار چیست؟
کار و اثر چه نسبتی دارند؟
کار و اندیشه ورزی چه رابطه ای دارند ؟
کارآمدی یعنی چه؟
کارآمدی و اثربخشی چه ارتباطی می توانند داشته باشند؟
کارآمدی و کارآفرینی چه قرابتی دارند؟
زندگی و تفکر و کارآمدی چه نسبتی دارند؟
کار همان حرکت و فعالیت هر چیزی را گویند، کار بدین معنا، یک معنای مطلق و کلی است که هم شامل افعال و اعمال و کارهای امور و پدیده های طبیعی می شود و هم شامل شامل امور و افعال ارادی و آگاهانه و اختیاری می گردد. لیکن، کار در اصل و حقیقت خود با انسان و زندگی بشری قابل تعریف و تبیین و توصیف است؛ یعنی، کار منسوب و معطوف به انسان و اندیشه و خرد و عمل انسانی است؛ کار از منظر تفکراثربخش، جوهر وجود و ریشه و غرض فعالیت و تحرک و تجلی تفکر و عمل و فعل انسان است؛ کار بنیان تغییر و تحول و تطور و توسعه و ترقی آدمی است.
** ریشه کار های انسان در کجا است؟
کار هم ریشه است و هم تنه و هم میوه، مثل درخت، ریشه کار همانا، اندیشه ورزی و تفکر و عقلانیت و حقیقت است؛ حقیقتی که هم در معنا و مضمون و غرض ناپیدای امور و پدیده ها و واقعیات نهفته است؛ و هم در امور و پدیدارهای ظاهری و مادی و شرایط عینی زندگی تجلی و تظاهر دارد؛ کار اثر وجودی انسان است؛ یعنی کار همان اثر است و اثر کار است؛ ریشه ها و آغازین گاههای فعالیت و حرکت و عمل و مسوولیت انسان با کار نسبت دارد؛ میوه های وجود آدمیان نیز محصول کار آنها است؛ مثلا، یک کشاورز با کار خود باغ و بوستان ایجاد می کند، درخت پرورش می دهد و میوه برداشت می کند و از حاصل کار خود لذت می برد؛ یک هنرمند با کار خود یک تابلوی زیبا طراحی می کند و با جان و دل و خیال خود از این زیبایی لذت می برد و دیگران نیز؛ یک دانشمند با کار خود مساله و مشکل علمی و تجربی را حل و فصل می کند و راه حل ارایه می دهد تا اثری در حیات انسانی و جامعه داشته باشد؛ نیک نگری و ژرف بینی و دیدگاه تفکراثربخش به ما می آموزد، هر چیزی کاری و اثری و پیامدی و نتیجه ای و عرضی و غرضی دارد؛ از یک سنگ و معدنیات گرفته تا یک حشره و موجودات زنده و پدیده های طبیعی تا انسان و موجود متفکر و مختار و با اراده و با هدف.
در واقع، کار اثر موثر و نقش فاعل و نشان در قابل است؛ کار آگاهانه با فاعل مختار و خردمند نسبت دارد؛ یعنی، کار حرکت و جنبش و کوشش و جوشش فاعل است تا از حالت قوه به حالت فعل در آید و یک روند و فرایند را پیوسته استمرار بخشد؛ پس، در هر خروج و بیرون شدگی از قوه به فعل و از خفتگی و نهفتگی به تجلی یافتگی و ظهور پیدا کردگی، کاری صورت می گیرد و اثری تولید می شود و نقشی در صحنه و ساحت و سپهر و صحیفه عالم منتقش می گردد؛ این انتقاش، همان اثر و کار است.
کار بی اندیشه و بی فکر و اراده و اختیار و آگاهی، کار میان تهی و فعل غیر بشری و غیر ارادی است؛ یعنی، اندیشه ورزی اساس و بنیان کارهای آدمی است، چون اندیشه عصاره جان و گوهر هستی و مرکز فهم و درک و قسمت مجرد وجود انسان است؛ یعنی، اندیشه و عقل و تفکر و تعقل، بدان صورت که سایر قوا و نیروهای آدمی به ماده و محسوس وابسته هستند؛ وابستگی و تعلق ندارد؛ در واقع، اندیشه و عقل، کار خالص و فعل غیر مشوب هستی انسان هستند؛ لذا، نسبت اندیشه و کار، نسبت ریشه و میوه است.
کارآمدی 'efficient' یعنی، انجام نیک و دقیق و صحیح و نیکوی و از روی خردمندی و عقلانیت کارها؛ کارآمدی، همانا، اثربخشی و موثریت و کفایت و لیاقت و شایستگی و خبرویت کارها است؛ کارآمدی، کاری است که یک کاردان و کارآزموده و کاربلد و کارآگاه و شخص حاذق و کارکشته و متفکر و مجرب انجام می دهد؛ کارآمدی، با دانایی و تدبیر نسبت ماهوی و وجودی و اثری دارد؛ یعنی، صفت کارآمدی، از اثرمندی و موثریت و نافع بودن و مفید گشتن و کارساز بودن استنباط می گردد؛ پس کارآمدی، متضاد بی تدبیری و بی فکری و بی اثری و بی خردی و عدم کارایی است؛ کارآمدی، با کفایت و شایستگی و بهره وری مناسبت و موافقت دارد؛ کار، کار آمد، عمل کارا و مفید و خوب و نیک و اثربخش است؛ چه کاری دارای بهره وری و با کیفیت و با کفایت است ؟ کاری که از روی تفکر و تدبیر و آگاهی و اختیار و هدف و غرض متعالی و مترقی باشد.
فرق کار و کنش در همین است؛ کنش، فعل و عمل امور طبیعی و از روی غریزه و قوانین فطری و قهری است، البته با توسع، به انسان و امور انسانی نیز اطلاق می گردد؛ و اما کار خاص انسان و اعمال و افعال انسانی و اندیشگی و اختیاری است؛ بدیهی است بین کار اختیاری و اجباری و کار از روی آگاهی و جهل و تقلید و تکرار و بی فکری فرق ها و فاصله است؛ مثل، کار از روی تفکر و دانایی و اراده و قصد با کار از روی جهل و خرافات و غریزه و بی خبری، مثل انسان بینا و نابینا است، مثل روز و شب است و مثل، بی ثمری و با ثمری است؛ کارآمدی، ثمرداری و حاصلخیزی و محصول مندی و میوه آوری و اثردهی است؛ کار خاص انسان است چون اندیشه ورزی و عقلانیت خاص انسان است؛ کارآمدی به حرکات و افعال و فعالیت های حیوانات اطلاق نمی گردد؛ مثلا، نمی گویند، این حرکت این گرگ و یا اسب کارآمد است؛ زیرا، کارآمدی، حالت و صفت و کیفیتی است که دارای باطن و جان و ظاهر و صورت است؛ جان کارآمدی، تفکر و اندیشه ورزی و اثربخشی و نتیجه دهی آگاهانه است؛ پس، هر کنشی، کار نیست، و هر کاری کارآمد نیست؛ اینجا است که کارهای کارآمد و اثربخش، از کارهای ناکارآمد و غیراثربخش، متمایز و متفاوت می شوند و زندگی کارآمد با زندگی غیر کارآمد، حاصل و نتیجه یکسان و واحد ندارند. در حقیقت، در بحث کارآمدی لازم و ضروری و شرط است، که بین عمل قوای مادی و طبیعی از یک طرف، و قوای انسانی و اعمال بشری از جانب دیگر، فرق بگذاریم؛ این فرق به اندیشه ورزی و تفکر و اثربخشی و ثمردهی آگاهانه باز می گردد؛ یعنی، فاعل عاقل، صاحب کار کارآمد است و کارآمدی منسوب به کارشناسی و کاردانی و حذاقت انسان می شود.
فاعل عاقل، کار خود را در زمان و بطور تدریج انجام می دهد، چون کار در بستر و شرایط لازم خود انجام می گیرد؛ چون زندگی این فاعل عاقل، زمانی و زمینی است؛ چون عمل و کار محتاج وقت و نیروی انسانی است؛ پس، کار و کارآمدی با دانش و علم نسبت پیدا می کند و قرین می باشد. بنابراین، زمان ظرف کار و علم جوهر و ذات کار و کارآمدی است؛ در واقع، کار عالمانه و دانش محور، می تواند در موجود دیگر و در قلمرو دیگر، تاثیر بگذارد، این ثاثیر گذاری و اثرمندی است که کار را کارآمد می کند و الا کار بماهو کار کارآمد نمی باشد؛ کارآمدی از علم و عمل درست و دقیق و اثربخش ناشی می شود و جان می گیرد.
با توجه به این تعبیر و تفسیر از کارآمدی و نسبت آن با اندیشه ورزی و عمل آوری، این نتیجه را می توان گرفت که اگر فاعل ها و کارکن ها، عاقل باشند و اثربخش عمل کنند، زندگی پر ثمر و پر صفا و پر فایده و پر هدف می گردد، با این نگرش، می توان فاعل های بیشتری و بهتری در اندیشه ورزی و عقلانیت تربیت کرد و پرورش داد؛ زمینه و قابلیت های شایسته تری کشف نمود و اثرهای بهتر و کارآمدی ها افزون تری مهیا و مجهز نمود؛ افزایش فاعل های عاقل و قابل های با کفایت، یعنی افزایش کارآمدی. مثل، زمین مساعد و حاصل خیز و کشت و کار دهقان عاقل و کوشا.
ابن خلدون در کتاب مقدمه به کار و عمل و کسب و رزق و فراوانی در زندگی توجه دقیق و نگاه عمیق داشته است اعمال و کارها اصل مکاسب است؛ فعل حرفه ای و صنعتی و کارهای نیک، آبادی و فراوانی و رونق بازار آن؛ به اعمال و کارها و سعی مردم در مصالح و مکاسب است.
*منبع: روزنامه ابتکار؛1396،4،13