خبرگزاری خبرآنلاین در گفت وگویی با علی اصغر قریشی، سفیر سابق ایران در یمن اهداف جدید عربستان در یمن، تاثیر حضور ترامپ بر اختلافات منطقه و هم چنین اختلافات عربستان و امارات را با قطر بررسی کرد.
محمد اکبری در ابتدای این گفت وگو اعلام کرد: منطقه خاورمیانه هر روز دستخوش تحولات جدیدی می شود. آتش جنگ در سوریه، عراق و یمن هنوز فروکش نکرده و چند روزی است که بحران قطر نیز به کلاف پیچیدۀ منازعات خاورمیانه اضافه شده است. قطع رابطه برخی کشورهای عربی و آفریقایی با قطر و فشار بر این کشور به بهانه حمایت از تروریسم تحرک جدیدی است که ناظران و کارشناسان را بهتزده کرده است. اما موضوعاتی که پشت این تحرکات است نشان می دهد عربستان اهداف جدیدی را در صحنههای نبرد پیگیری می کند. در این باره با علی اصغر قریشی، سفیر سابق کشورمان در یمن که چند روز پیش، میزبان وی در کافه خبر خبرآنلاین بودیم گفتگو کرده ایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
در ابتدا یک ارزیابی کلی از جنگ یمن به ما بدهید. با گذشت دو سال و اندی از تجاوز نظامی عربستان به یمن آیا عربستان سعودی به اهدافش نزدیکتر شده است؟
بدون ورود به مباحث تاریخی، خیلی خلاصه بگویم که ما تا تاریخ زیدیه را متوجه نشویم و نفهمیم، تحولات فعلی را هم نمی توانیم بفهمیم. تاریخ زیدیه به 1200 سال پیش برمیگردد، خودِ زید سال 122 هجری قمری در کوفه ظهور کرد و شکست خورد و بعد هم که رهبران زیدیه تحت عنوان امامان زیدی یکی پس از دیگری آمدند، قیام کردند و شکست خوردند. تا سال 250 که اولین دولت زیدی در طبرستان واقع در شمال ایران تشکیل شد و سال 280 هم در یمن تشکیل شد. در یمن که امامت زیدی تشکیل شد با فراز و نشیب هایی که داشت و قبض و بسط هایی که در قلمرو زیدی در طول تاریخ بود، 1100 سال تقریبا این دولت ادامه داشت، تا سال 1962 میلادی که افسران طرفدار ناصر در دولت پادشاهی متوکلیه یا همان امامت متوکلیه کودتا کردند و امامت را در یمن ساقط کردند.
ولی نکته همین جاست که این سقوط منجر به این نشد که بلافاصله جمهوری تشکیل شود و امامت به طور کلی ساقط شود. هشت سال جنگ داخلی بود یعنی از سال 1962 تا سال 1970. ناصر از افسران جمهوریخواه حمایت می کرد و آن موقع عربستان از همین زیدیها حمایت می کرد و ناصر 70 هزار نیرو در یمن پیاده کرد و آنجا را بمباران میکرد. یعنی همین کاری که هم اکنون عربستان می کند آن زمان ناصر می کرد. منتها ناصر نیروی نظامی و سرباز هم داشت که حالا عربستان این امکان را ندارد و فاقد نیروی نظامی است و مزدور از این طرف و آن طرف استخدام می کند. هشت سال جنگ داخلی یمن آن موقع ادامه داشت و همینطور در سالهای بعد.
هشت سال جنگ باعث شد که مقدار زیادی اسلحه در داخل یمن به دست مردم بیفتد. البته یمنی ها عموما مسلح هستند و در دنیا شاید دو کشور باشد که اسلحه در آن آزاد است؛ آمریکا و یمن؛ جالب است بدانید همه قبایل و مردم یمن اسلحه دارند و مسلح هستند. حتی خود علی عبدالله صالح آمار داد که 50 میلیون قبضه اسلحه دست مردم یمن است که البته جمعیت مردم یمن 25 میلیون نفر است و دو برابر جمعیتش، اسلحه دست مردم است از همه انواع اسلحه حتی اسلحه های سنگین.
دربارۀ جنگ های شمال و جنوب برایمان بگویید....
جنگهای بعدی، جنگهایی بود که بین شمال یمن و جنوب یمن درگرفت. یعنی بین یمن شمالی و یمن جنوبی که البته یمن جنوبی در همان دهه 60 -یعنی زمانی که جمهوری در یمن شمالی تاسیس شد- تحت استعمار بریتانیا بود. یمن جنوبی در سال 1967 مستقل شد و همان زمان هم انگلیس، یمن جنوبی را بمباران کرد ولی از بمباران ها نتیجه ای نگرفت. نه ناصر در شمال یمن از بمبارانها نتیجه ای گرفت و نه در جنوب بمبارانها به سرانجامی رسید و در واقع هیچ جنگی پیروز میدان نداشت و منازعات درحقیقت با مصالحه تمام شد، مثل مصالحه بین ناصر و سعودی ها که طی آن خاندان حمیدالدین یا همان متوکلیه به عربستان پناهنده شده و تعدادی هم به انگلیس رفتند و جنگ خاتمه یافت. البته توجه داشته باشید که جنگهای یمن، در طول تاریخ جنگهای طولانی بوده است.
زیدی ها کجا رفتند؟
زیدی ها در تشکیلات دولت یمن شمالی حضور داشتند. جنگهای یمن، جنگهای طولانی است. زیدی ها همواره روحیه جنگ جویی داشته ند. اصلا ایدئولوژی زیدی مبتنی بر مبارزه مسلحانه است و اصلا زیدیه می گوید که امام کسی است که قیام مسلحانه بکند. در ادبیات فقهی و تاریخی زیدیه می گویند 'قیام به سیف' که همان مبارزه مسلحانه است. و امام کسی است که مبارزه مسلحانه بکند و قدرت را به دست بگیرد. ایدئولوژی زیدیه مبتنی بر یک مبارزه مسلحانه است و اگر مبارزه مسلحانه را از ایدئولوژی زیدیه بگیریم، دیگر زیدیه ای وجود ندارد.
پس از سال 1970 به بعد تا سال 1990 دو تا جمهوری در یمن وجود داشته است.یک جمهوری در یمن شمالی که پایتخت آن صنعاست و یک جمهوری مارکسیتی در جنوب که پایتخت آن عدن بود. قبل از بهار عربی، در سال 2004 میلادی که 1383 شمسی است جنگهای ششگانه بین دولت علی عبداله صالح و زیدی ها که در صعده بودند، رخ داد که شش جنگ در طول شش سال ادامه داشت. حسین بدر الدین الحوثی برادر عبدالملک بدر الدین الحوثی، رهبر فعلی زیدی های یمن در جنگ اول کشته شد. این جنگها تا سال 2010 ادامه داشت.
فرمانده این جنگهای دولت علیه زیدی ها، سرلشکر علی محسن الاحمر بود که او اخوانی است و الان معاون عبد ربه منصور هادی است. یعنی بعد از برکناری بحاح، نخست وزیر قبلی که تقریبا می توانیم بگوییم حوثی ها یا انصارالله، بحاح را قبول داشتند و می توانستند با او کار بکنند و مصالحه کنند ولی سرلشکر علی محسن که الان معاون عبد ربه منصور هادی هست، فرمانده جنگهای ششگانه بر ضد صعده بود. و انصارالله به هیچ وجه نمی توانند با سرلشکر علی محسن کنار بیایند. یعنی اگر قرار شود مصالحه ای هم انجام بگیرد از نظر انصارالله نه هادی و نه معاونش جایی در این مصالحه ندارند.
بعد از سال 2011 میلادی بهار عربی یا بیداری اسلامی اتفاق افتاد که از آن به بعد نقش انصارالله یا حوثی ها (که البته انصار الله استفاده از تعبیر حوثی ها را برای خودشان قبول ندارند)، پررنگ تر شد.
زیدیهای یمن در طول تاریخ بعد از انقلاب جمهوری و سقوط حکومتشان، مراحل مختلفی را طی کردند. یعنی زیدی ها بعد از سال 1962 و تشکیل جمهوری به محاق رفتند و شوکی که به آنها وارد شد و تبلیغات شدیدی که جمهوریخواهان یمن علیه زیدی ها و امامت زیدی به راه انداختند، آنها را کاملا در محاق برد. تا سال 1990 میلادی که یمن شمالی و یمن جنوبی متحد شدند و دولت واحد یمن به نام جمهوری عربی یمن را تشکیل دادند. در سال 1990م، فضای باز جدیدی ایجاد شد که همه احزاب و نیروها و روزنامه ها فعال شدند. فضای سیاسی جدیدی بوجود آمد.
زیدی ها هم در این فضای جدید سیاسی فعال شدند و البته دو تا جریان زیدی به وجود آمد که یکی 'حزب الحق' در صنعا بود که حزب سیاسی زیدی های یمن است و دیگری در صعده که 'شباب المومن' بود که در ابتدا یک جریان فرهنگی بود و در تابستان ها دانش آموزان و دانشجویان و جوانان زیدی را از صعده و اطراف شمال یمن جمع کرده و آموزش ایدئولوژیک می دادند و بعد ها در کنارش به امور پرورشی از جمله تعلیمات نظامی و موارد دیگر می پرداختند. معلوم بود که زیدی همیشه دنبال کسب قدرت است و با اینکه این جریان فرهنگی بود ولی نهایتا به تشکیلات مسلحانه انصارالله منجر شد که رهبری آن در دست حسین بدرالدین الحوثی، برادر همین عبدالملک رهبر فعلی انصارالله بود.
علی عبدالله صالح در این تحولات چه نقشی را ایفا کرده است؟
در سال 2011 که بهار عربی اتفاق افتاد، نقش انصارالله یا حوثی ها که پررنگ تر شد. علی عبدالله صالح با طرح شورای همکاری خلیج فارس و مصونیت قضایی که به او دادند از ریاست جمهوری برکنار شد. از این به بعد علی عبدالله صالح در صدد گرفتن انتقام از جانشینان خود و معاونش بود.
نقش احزاب چه بود؟ علی عبدالله صالح سوار بر کدام موج شد که شکست خورد؟
در سال 2011 که بهار عربی اتفاق افتاد، علی عبدالله صالح با طرح شورای همکاری خلیج فارس و مصونیت قضایی که به او دادند از ریاست جمهوری برکنار شد. از این به بعد علی عبدالله صالح در صدد گرفتن انتقام از جانشینان خود و معاونش عبد ربه منصور هادی بود. دو تا حزب در یمن به نام های مؤتمر و اصلاح است. حزب مؤتمر، حزب علی عبدالله صالح است و حزب تجمع یمنی اصلاح، حزب اخوانی های یمن است که حزبی متشکل از اخوانی ها، سلفی ها و قبایل است.
بعد از برکناری علی عبدالله صالح، حزب مؤتمر و حزب تجمع اصلاح که حزب اخوانی بود، به صورت مشترک کشور را اداره می کردند. البته نخست وزیر از اخوانی ها و حزب تجمع یمنی اصلاح بود و علی عبدالله صالح هم دنبال این بود که از جانشینان خود انتقام بگیرد.
زیدی ها هم که در صعده بودند برای کسب قدرت انگیزه داشتند. لذا زیدی ها به سمت صنعا حرکت کردند. البته در یمن یک مسئله مهم همان قبایل است که همیشه قبایل یک عنصر و عامل مهم در سیاست و تشکیل دولتها بوده و در معادلات سیاسی حکومتها نقش داشته اند.
علی عبدالله صالح در قبایل نفوذ داشت و هنوز هم دارد. گفته می شود که علی عبدالله صالح، به قبایل بین صعده و صنعا یعنی قبایل استان عمران ندا داد که با انصارالله همراهی کنند و انصارالله از صعده به سمت صنعا حرکت کردند. به صنعا آمدند و اگر یادتان باشد جریان برداشتن سوبسیدهای سوخت و افزایش قیمت فرآورده های سوختی خود عاملی برای نارضایتی مردم شد و فرصتی به دست انصارالله داد که در صنعا، رهبری تجمع را به دست بگیرد و حدود یکی، دوماه تحصن و تظاهرات در کف خیابان ها ادامه داشت که در 21 سپتامبر 2014 منجر به تصرف صنعا توسط انصارالله شد. یعنی انصارالله قدرت را به دست گرفت.
از این مرحله نقش عربستان در این کشور مطرح شد؟
از این مرحله به بعد عربستان همیشه نسبت به یمن حساس بوده چون یمن، همسایه مهم آن است. در واقع یمن به مثابه مسئله امنیت عربستان است و همین باعث شد که عربستان به شدت حساس شود، وقتی که انصارالله صنعا را گرفت، به سمت جنوب حرکت کرد و به سمت عدن آمد. با این کار نه تنها حساسیت عربستان که حساسیت بین المللی خیلی زیاد شد. چون عدن یعنی اینکه انصارالله تا کنار باب المندب آمده است. باب المندب یک تنگه استراتژیک و مهم برای عبور و مرور کشتی هاست و این برای جامعه بین المللی، آمریکا، انگلیس، فرانسه، قدرتهای جهانی، عربستان و امارات بسیار مهم و حساس بود.
در واقع آمدن به سمت جنوب کار اشتباهی بود.
بله.
عربستان چه اهدافی را در این برهه پی گرفت؟
عربستان از آن به بعد ائتلافی از چند کشور عربی و اسلامی تشکیل داد و علیه انصارالله و قدرت مسلط بر صنعا وارد جنگ شد. البته به بهانه فرار منصور هادی و بازگرداندن رئیس جمهور قانونی. چون آنها کلمه مشروعیت و شرعیت را به کار می برند یعنی رئیس جمهور قانونی از نظر آنها منصور هادی است و از نظر قطعنامه شورای امنیت هم رئیس جمهور قانونی، هنوز منصور هادی است. سعودیها به بهانه بازگرداندن عبد ربه منصور هادی به قدرت و خارج کردن انصارالله از صنعا از فروردین 94 وارد جنگ شدند و بیش از دوسال و دو ماه است که حملات آنها به یمن ادامه دارد.
منطقه شمال یمن یک منطقه کوهستانی است و همه استراتژیست های نظامی، کارشناسان برجسته نظامی، چه غربی ها و چه کارشناسان عربی می گویند که کسی نمی تواند وارد یمن شود و پیروز بیرون بیاید. بخصوص منطقه شمال چون این منطقه کوهستانی است و مردم شمال یمن، زیدی ها و دیگران که با زمین آشنا هستند و منطقه هم کوهستانی است، کسی از پس شان بر نمی آید. الان هم اگر اخبار را در طول این دو سال پیگیری کرده باشید، مرتب عربستان و هادی و طرفدارانش می گویند که ما عنقریب در آینده نزدیک وارد صنعا می شویم و تَعِز را می گیریم. درگیری در تعز الان یکسال و اندی است که ادامه دارد. مَأرِب از اول در مقابل انصارالله مقاومت کرد. یعنی از 21 سپتامبر 2014 که انصارالله بر صنعا مسلط شد، در برابر انصار الله مقاومت کرد. استاندار مأرب و قبایل مأرب در برابر این جریان مقاومت کردند و هنوز هم دارند مقاومت می کنند و یکی از پایگاه های مهم عربستان و ائتلاف عربی و جریانی که به نفع هادی می جنگد، مَأرِب است.
اهداف عربستان در حال حاضر دچار تغییر و تحول شده است؟ عربستان تلاش میکند در یمن به نوعی با ایران هم مقابله کند؟
عربستان می خواهد انصارالله را بشکند و شکست بدهد. اصلا یکی از حساسیت های عربستان در قضیه یمن، به گفته خودش، حضور ایران است. البته این ادعای عربستان است و نه تنها من بلکه کارشناسان و تحلیلگران غربی و آمریکایی ها و انگلیس ها می گویند جریانی که در یمن هست، خیلی به ایران ربطی ندارد. درست است که ایران حضور تبلیغاتی و برخی کمکها را دارد، ولی عربستان به بهانه حضور ایران و اینکه ایران در آنجا نفوذ دارد، موضوع را حیثیتی کرده است. بعضی از اظهارات شخصیت های ما و برخی سخنان نمایندگان مجلس بهانه به دست عربستان و کشورهای عربی داده و آنها می گویند 4 تا پایتخت عربی الان در دست ایران است، در حالی که چنین نیست و در مورد نقش ایران در یمن اغراق به عمل آمده است.
نظر شما این است که یمن حوزه نفوذ ایران محسوب نمی شود؟ یعنی از لحاظ عمق استراتژیک مانند سوریه و عراق نیست که ایران بخواهد نقشی در آنجا ایفا کند؟
یک نکته مهم در مورد یمن که باید خوب آن را بشناسیم این است که زیدی ها خودشان هستند. یعنی ما باشیم، نباشیم، زیدی و زیدیه خودش است. یعنی ایدئولوژی مبارزه زیدی ربطی به ما ندارد. زیدی از سال 122 قمری که زید قیام کرد، مبارزه کردند. اصلا اختلاف زیدیه با شیعه امامیه این است که شیعه امامیه معتقد به تقیه است و آنها معتقد به تقیه نیستند و می گویند باید مبارزه کرد. به محض اینکه یک عده از نظر خودشان کافی به دست آوردند باید قیام کنند. و حالا بعضی اوقات عجله هم کرده و شکست خورده اند. در طول 130 سال یعنی از سال 11 تا 250 که حکومت زیدی در شمال ایران تشکیل شد، که در تاریخ ما به نام حکومت علوی است، مرتب زیدی ها قیام کردند و شکست خوردند به خاطر همین عجله ای که داشتند. یعنی فکر می کردند که عِده و عُده کافی است و تقیه هم قبول نداشتند و قیام کردند.
لذا زیدیه خودش است. البته بعد از انقلاب اسلامی در سال 1979میلادی، روحیه پیدا کردند و همان موقع هم عربستان و کلیه کشورهای سلطنتی که از پیروزی انقلاب به وحشت افتاده بودند، دست به کار شدند و آن شیخ مقبل الوادعی را با پول فراوان و کمکهای مالی فرستادند که در سعده مقر زیدیه بساط خود را پهن و حوزه های علمیه برپا کرد. در واقع پدر سلفی یمن همین شیخ مقبل الوادعی است که با کمک عربستان درست یکسال بعد از پیروزی انقلاب ما به یمن آمد و درست از همان موقع عربستان در یمن به شدت علیه ایران و شیعه تبلیغ می کرد.
کمی به مسائل روز بپردازیم..... بعد از حضور ترامپ در منطقه و قرارداد سنگین تسلیحاتی عربستان با آمریکا، به نظرتان عربستان با فضای بازتری پیش می رود و امریکا را در کنار خود حس می کند ؟ آیا می توانند کار انصارالله را یکسره کند و حمله گسترده ای داشته باشد؟
شاید یک مقدار به خاطر همین کمکها و تسلیحاتی که امید دارند آمریکا به آنها بدهد، مثلا کارهایی صورت گیرد. الان دوسال و دو، سه ماه است که مرتب با پیشرفته ترین هواپیماها و تسلیحات و با انبوهی از امکانات به یمن با مردمی فقیر حمله می کنند ولی کاری از پیش نبرده اند. الان هم اگر می توانستند صنعا را بگیرند، می آمدند و می گرفتند. یکسال و اندی پیش بود که طرحی دادند و گفتند: می خواهیم صنعا را بگیریم و از سه جبهه حمله می کنیم.
یکی جبهه از تعز در جنوب به سمت صنعا و یک جبهه از مأرب از شرق صنعا و جبهه دیگر ازحدیده در شمال غرب صنعا حمله می کنیم و صنعا را می گیرم. الان یکسال و اندی است که از تعز به جایی نرسیده اند. یعنی نیروی زمینی طرفداران هادی فقط با بمباران های عربستان یک مقدار می توانند پیشرفت کنند و جلو بیایند.
خودشان بدون حملات هوایی عربستان کاری از پیش نمی برند. از طرف مأرب تا 40 کیلومتری صنعا آمده اند و همانجا مانده اند. یعنی نمی توانند جلو بیایند برای اینکه منطقه کوهستانی است. چون بمباران هوایی بدون نیروی زمینی کاری از پیش نمی برد و نیروی زمینی هم نمی تواند جلو بیاید. انصارالله نیروی زمینی آنها را که جلو بیاید، می زند. حُدِیدِه را می خواستند بگیرند، بمباران کردند و تمام جرثقیل های بندر حدیده را نابود کردند ولی نتوانستند حدیده را هم بگیرند.
تنها کاری که توانستند بکنند این است که با این بمباران ها و محاصره زمینی، دریایی و هوایی، گرسنگی و قحطی و بیماری وبا را برای یمن به ارمغان بیاورند. یمن باتلاق است. الان هم با این تحول اخیر که در یک ماه پیش اتفاق افتاد که استاندار برکنارشده عَدن به نام «عیدروس الزبیدی» جدایی جنوب از شمال یمن را اعلام کرد و تشکیل شورای انتقالی داد، معادلات جدیدی در صحنه سیاسی یمن به وجود آمده است و مسائل یمن پیچیده تر شده است. گفته می شود امارات در قضیه بحران جنوب یمن و اعلام جدایی عدن از شمال نقش برجسته ای دارد.
می توان گفت که منشاء تحولات جدید و اختلافات جدیدی که در منطقه پیش آمده به همین مسائل بر می گردد؟
توجه کنید اختلاف بین امارات و عربستان که از قبل هم بود، بیشتر شده است. اختلاف بین قطر و عربستان و امارات و بخصوص اختلاف بین قطر و امارات را به همین قضیه جنوب یمن مربوط می دانند. در جنوب یمن در عدن، امارات فعال بود. اصلا اداره عدن را عربستان به امارات واگذار کرده بود. اماراتی ها می گویند که منصور هادی با اخوانی ها کار می کند. قبلا هم در دوره علی عبدالله صالح، با اخوانی ها بود. امارات به شدت با اخوان مسئله دارد.
گرچه عربستان یک مقدار با اخوانی ها مشکل دارد منتها با اخوان یمن نوعی سازش دارد. به هر حال بیشتر به دنبال مصالحه است یعنی اگر بتواند اخوان یمن را هم به کار می گیرد. قبلا هم 30، 40 سال با اینها کار می کرد.
عربستان آن زمان که یمن مشکلی نداشت و علی عبدالله صالح بود، حزب تجمع یمنی اخوانی با عربستان کار می کردند و مشکلی نداشتند ولی امارات به شدت با اخوان مشکل دارد. قطر، اخوانی است و از اخوانی ها حمایت می کند. یعنی یکی از دلایل این اختلاف اخیری که سر و صدا هم به پا کرده، همین بحث اخوان المسلمین و حماس است که قطر از اخوان و حماس حمایت می کند و آنها و بخصوص امارات با اخوان مشکل دارند.
این قضیه جنوب یمن یعنی اعلام استقلال از طرف یک جناحی از جنبش جنوب که اصطلاحا به آن حراک جنوبی می گویند، تمام معادلات سیاسی را در منطقه بهم ریخته است. حتی یک تحلیلگر کویتی نوشته بود که اگر قضیه جنوب عدن عملی شود، اصلا فاتحه ائتلاف عربی در یمن خوانده شده است.
استاندار این منطقه چرا این موضوع را اعلام کرده است؟
عیدروس الزبیدی با اماراتی ها است. اصلا قضیه استقلال عدن را تماما به حساب امارات می گذارند که آنها تحریک کردند. اصلا امارات چرا در عدن و جنوب یمن حضور دارد؟ امارات در جزیره سٌقطرا که یک جزیره گردشگری توریستی یمن در دریای سرخ است و جزیره استراتژیک میون که در دهانه باب المندب قرار دارد حضور پررنگی دارد.
به نظرتان از لحاظ سیاسی اراده ای برای اینکه مسئله یمن در میز مذاکره حل شود، وجود دارد؟
باید بشود. بالاخره باید از طریق مذاکره و گفتگو حل شود. طرحی که خیلی وقت پیش در اوایل جنگ دکتر ظریف ارائه داد که حاوی 4 ماده بود مبنای آن طرح گفتگوی خود یمنی ها بود. منتها در گفتگو اولا طرفین باید همدیگر را به رسمیت بشناسند و بعد هم حاضر شوند، هر دو طرف امتیاز دهند. یعنی مذاکراتی که حدود یکسال و دو، سه ماه پیش به مدت سه ماه در کویت انجام شده و به شکست انجامید، به گونه ای بود که طرف منصور هادی حاضر نبود انصارالله را به رسمیت بشناسد. انصارالله الان صنعا را در دست دارد و دولت یمن در دستش است.
از لحاظ میدانی زیدی ها چه شرایطی دارند؟
مناطق شمال که الان دست زیدی ها و انصارالله است، مناطق پرجمعیت یمن است. حزرموت شاید از لحاظ مساحت نصف یمن باشد ولی جمعیت و موقعیت مهمی ندارد. جمعیت یمن در شمال یمن است. 5 میلیون جنوب و 20 میلیون شمال و درواقع حزرموت صحرایی بین یمن و عربستان است که جمعیت خیلی کمی دارد.
مذاکراتی که در این باره صورت گرفته چرا به شکست انجامید؟
مذاکرات در کویت بین دو طرف یمنی بود. ما معتقدیم که مذاکرات باید یمنی- یمنی باشد. خودِ انصارالله هم حاضر است منتها منصور هادی بر سه نکته تاکید دارند و می گویند که این سه سند باید مبنای کار ما باشد. یکی طرح شورای همکاری خلیج فارس است که 5 سال پیش باعث برکناری علی عبدالله صالح شد. یکی قطعنامه 2216 است و دیگری نتایج کنگره گفتگوهای ملی است. می گویند که این سه سند باید مبنای کار ما باشد. انصارالله این را قبول ندارد. قطعنامه 2216 می گوید که انصارالله باید از صنعا و کلیه شهرهای یمن خارج شود. تمام تسلیحاتی که از ارتش در دستش است را تحویل دهد. ولی انصارالله اینطور که خودشان گفته اند که حاضر است قدرت را با گروههای مختلف در یمن تقسیم کند و تنها راه حل مشکل یمن هم همین است که قدرت تقسیم شود. یعنی همه قدرتها، قبائل و احزاب که شامل انصارالله، حزب مؤتمر، حزب اصلاح و جنبش جنوب باید یمن را به صورت مشترک اداره کنند. یعنی قدرت باید به صورت ائتلاف درآمده و یمن را اداره کند.
آیا چشم اندازی مانند گفتگوی آستانه که برای سوریه شکل گرفته بود برای یمن هم وجود دارد؟
دولت اوباما تلاشی در این زمینه صورت داد. یعنی دولت اوباما برخلاف اصرار منصور هادی برای سه سند و خصوصا قطعنامه 2216 اصرار داشتند که قطعنامه بسیار بدی علیه انصارالله تهیه شده است. دولت اوباما و جان کری وزیر خارجه وقت در ماههای آخر دولت اوباما تلاش کردند و حتی در امان با انصارالله ملاقات کردند؛ آنها اصراری بر قطعنامه 2216 نداشتند بلکه دنبال راه حل میانه ای بودند که برای حل بحران یمن پیدا کنند و به روش سیاسی بحران یمن را حل کنند ولی فرصت نشد. یعنی خود هادی قبول نکرد که البته بعید است خودش به تنهایی تصمیم بگیرد حتما با پشتوانه عربستان این پیشنهاد را رد کرد. حتی حاضر نشد این طرح مکتوب شیخ اسماعیل ولد شیخ، نماینده ویژه سازمان ملل در امور یمن را به صورت رسمی بپذیرد.
آیا طرح و نظر ایران هم همین است که بین گروههای مختلف مصالحه و تقسیم قدرت شود؟
دولت آقای روحانی و وزارت خارجه یک طرف قضیه است و بالاخره جنبه های مختلف هست. وزارت خارجه و دولت آقای روحانی دنبال راه حل سیاسی هستند.
طرح آقای ظریف چه بود؟
اصل آن توقف جنگ و مذاکره یمنی- یمنی و اینکه گروههای مختلف با هم ائتلاف کنند و یمن را اداره کنند.
در حال حاضر چشم انداز روابط ایران و عربستان به کدام سمت می رود؟
در حال حاضر شرایط به بدترین شکل است. البته ما در داخل آمادگی داریم و آقای روحانی بارها گفته و حتی کشورهایی برای میانجی گری بین ما و عربستان آمده اند و ما اعلام امادگی کرده ایم ولی خود عربستان به کشورهای میانجی جواب نداده است.
طی 4 سال گذشته که آقای روحانی بود مهمترین مسئله خارجی را موضوع هسته ای می دانستند که تمام شد. ولی 4 سال آینده را باید به حل کدام مسئله بیندیشند؟
باید برای منطقه طرح هایی اندیشیده شود. یعنی مشکل ما با عربستان و کشورهای حوزه خلیج فارس که در اصل روابطمان را با عربستان حل کنیم.
به نظرتان چه روشهایی وجود دارد؟ مثلا در مورد بحران قطر...
باید تلاش کرد ولی به نظرم اینها جزئی است. یعنی استفاده از بحران اخیر بین قطر و عربستان و امارات مسائل دیگری ست. باید دیپلماسی مان فعال باشد. کویت هم بالاخره می خواهد که به حل مشکلات ما و کشورهای حوزه خلیج فارس کمک کند. عمان که از اول یک حالت بینابین داشت و شاید بهتر از همه بود. البته ما خودمان هم با قطر مشکلاتی بر سر مواضع آنها در سوریه داشته ایم.
سوریه نقطه ای است که تقابل منطقه را به وجود آورده است؟ اگر این بحران حل شود مسائل بسیاری قابل حل است؟
بله، سوریه مهمترین بخش است. حالا یمن خیلی مسئله ای ندارد. یعنی از لحاظ منافع ملی با ما فاصله دارد. بالاخره در سوریه درگیر شدیم و به این سادگی ها هم نمی توانیم خلاص شویم. اگر مسئله سوریه حل شود، یمن هم به دنبالش راحت تر حل می شود. البته نباید حل بحران یمن به حل بحران سوریه مرتبط شود. تلاش برای حل بحران یمن می تواند به نحو مستقل پیگیری شود.
چشم انداز مذاکرات آستانه را چطور می بینید؟
خیلی پیچیده است. یعنی بحران سوریه بسیار پیچیده شده است. همین که می گویند مخالفین به ادلب بروند یعنی ادلب یک محل تجمع برای کل مخالفین است که بالای آن هم کردها هستند. سوریه عملا به سه، چهار بخش تجزیه شده است.
فضای حاکمیت عربستان چگونه است؟ به نظرتان این فضا با این مدل که جلو می رود می تواند موفق باشد؟
آنجا هم مشکلاتی دارد. بحث جانشینی ملک سلمان هست که می خواهد حکومت را به پسر خودش منتقل کند و نه به محمد بن نایف و این اجلاس اخیر ترامپ با سران عربستان و شورای همکاری خلیج فارس و کشورهای عربی و اسلامی و خلاصه پذیرایی گرمی که عربستان از ترامپ کرد، بخش ناگفته اش همین حمایت ترامپ از انتقال پادشاهی به محمد بن سلمان (وزیر دفاع عربستان) است. حالا اینکه سرنوشت خود ترامپ چه شود و آیا تا آخر می ماند یا نه، مسئله ای است که در آینده روشن خواهد شد.
خبرگزاری خبرآنلاین/21 خرداد96