اقدام تروریستی اخیر در تهران نشان داد که جهان برای دستیابی به زیست عاری از خشونت و افراطیگری راه بلندی در پیش دارد.
روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قلم علیرضا خانی، نوشته است:رخداد تهران را از چهار سطح میتوان ارزیابی کرد:
1 ـ افراطگری و خشونت هنوز معضل جهان است، چه آنها که در بطن افراطگری زندگی میکنند و چه آنها که سیاست اصولیشان زیست در جهانی عاری از خشونت است. خشونت در سراسر جهان در حال ترویج است و حاصل خشونت، تروریسم است. امروز تقریباً هیچ نقطهای از جهان، به طور مطلق از تروریسم در امان نیست.
پنج قاره عالم از حوادث تروریستی نگران است و ما نیز لامحاله، از تروریسم در امان نیستیم.
2 ـ تروریسم، در معنای ظهور یافتهی امروزین، اتفاقی آنی حاصل تصمیم یک یا چند نفر به منظور اعلام خشم و انتحار نیست. تروریسم به صورت یک سازمان اجتماعی شکل یافته است.
برای شکلگیری یک سازمان اجتماعی مؤلفههای چندی لازم است از جمله «ایدئولوژی فکری»، «رهبری»، «سلسله مراتبسازمانی»، «منابع مالی»، «مدیریت اجرایی» و «منابع انسانی متعهد به اصول سازمان».
داعش از همه این مؤلفهها برخوردار است و همین یک استدلال نشان میدهد، پشت سر داعش، نظامهای قدرتمندی قرار دارند که قدرت سازماندهی به این سازمان را دارند. از پول و سلاح تا ایدئولوژی و تغذیه فکری.
هرگز نمیتوان تردید کرد که پشت سر داعش، ایدئولوژی حاکمان و دلارهای کلان نفتی برخی دول منطقه قرار دارد؛ آنها که سرزمینشان زادگاه و خاستگاه داعش است و در واقع این گروه خشن و بیرحم را اختراع کردهاند تا اندیشه خود را بر منطقه حاکم کنند. در این میان سران غرب نیز، که جنبیدن پشهای نیز از دستگاههای اطلاعاتیشان پنهان نیست، نه تنها دم برنمیآورند، بلکه با همان کشورها قراردادهای چندصد میلیارد دلاری منعقد میکنند. بازهم، همین یک استدلال نشان میدهد، پشت سر داعش قدرتهایی فراتر از چند سلطان نفتی است.
3ـ نظام امنیتی ایران طی سالهای اخیر ـ که داعش موریانهوار در جهان حرکت کرده است و تا قلب اروپا و آمریکا و استرالیا عملیات انجام داده ـ فوقالعاده عمل کرده است.
عملیات تروریستی تهران نباید موجب تضعیف یا بیاعتمادی به دستگاههای امنیتی کشور شود. تور امنیتی، هر چند دقیق و ریزبافت باشد، در هنگامه هجوم ملخهای مهاجم، بالاخره ممکن است درز و رخنهای بیابد. اگر سیستم امنیتی کشور این گونه عمل نکرده بود، الان به جای یکی دو عملیات، داعش صدها عملیات انجام داده بود. دستگیری تیمهای متعدد تکفیری طی سالهای اخیر، گواه این امر است.
4ـ اینک که کشور هدف حملات تروریستی داعش قرار گرفته، در کنار همه اقداماتی که دولت باید در ابعاد بینالمللی و سیاسی برای مهار تروریسم از مبداء انجام دهد، توجه به بعد درونی امنیت ضروریتر شده است.
«انسجام اجتماعی و وفاق ملی» بزرگترین پایه امنیتی یک کشور است. همه گروههای تروریستی تلاش میکنند شیارها و شکافهایی در یک ملت بیابند و آنجا را هدف نفوذ قرار دهند. این شکافها را در عناصر فرهنگی یک جامعه جستجو میکنند. مذهب، نژاد و زبان همان طور که از عوامل اصلی و مقوم سرمایه اجتماعی هستند، میتوانند محلی برای گسلهای اجتماعی باشند. برای همین، گروههای تروریستی ملهم از ایدئولوژیهای افراطی و شیطانی، همه تلاششان را میکنند تا شکافها و رخنههای مذهبی، زبانی و نژادی را درون کشور بیابند و آن را دستمایه اهداف جنایتکارانه خود قرار دهند. وظیفه دولت ـ به معنای حاکمیت ـ است که همه عناصر فرهنگی مقوم انسجام اجتماعی را از نفوذ جریانهای موذی بیگانه مصون بدارند.
این کار، به معنای مردمی کردن و ملی کردن بُعد امنیت است. در کشوری که انسجام اجتماعی و وفاق ملی بالا باشد، نفوذ جریانهای کینهتوز و مزاحم دشوار خواهد بود. خوشبختانه انتخابات اخیر، مقوم سرمایه اجتماعی «انسجام» بود. این سرمایه، پس از چندی، در جریان یک حرکت و تحرک ملی به نحو شایسته و امیدوارکنندهای بازسازی شد. اینک، این سرمایه نیاز به بازسازی و تقویت مداوم دارد تا به عنوان قویترین نیروی قوام بخش ملی، مصونیت بالا و بالاتری در برابر هرگونه عامل مزاحم، از جمله تروریسم، در پهنه ایران ایجاد کند.
*منبع:روزنامه اطلاعات،1396،3،20