مارتین لوتر، حقوقدان و کشیش متجدد آلمانی در قرن 16 میلادی، باب اصلاحات در آیین مذهب پروتستان را باز کرد.
علیرضا خانی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات آورده است: او که بزرگترین اصلاحطلب آیین پروتستان آن زمان بود کشیشها و اسقفها را واسطههایی دانست که مانع اتصال مستقیم مسیحیان به خدا میشوند، بنابراین از طرف کشیشهای سنتگرا تهدید و تکفیر شد. مهمترین اصلاحی که لوتر در آئین پروتستان به عمل آورد و منجر به ظهور لوتریسم و پروتستانتیسم شد، تغییر نوع نگاه پروتستانها به مقوله این دنیا و آن جهان بود. لوتر معتقد بود، برخلاف نگاه سنتی کشیشهای مسیحی که میزان شایستگی مسیحیان را با میزان «دوری و تنفر از دنیا» میسنجند، میزان شایستگی افراد در واقع «کارنامه»ای است که آدمها از خود در این دنیا به جا میگذارند. به عبارتی وقتی میخواهند در دنیای دیگر، به آدمها نمره دهند آن را از روی قیافه آدمها نمیدهند، بلکه از روی «کارنامه» عملکرد آنها در این دنیا میدهند. میگویند در آن دنیا برای خود و دیگران چه ساختهاید و چه چیزی را معمار بودهاید؟ بر این اساس، اتفاقاً دینداران و مومنان باید به فکر ساختن دنیا و برجاگذاشتن کارنامهای از خود به عنوان معیار شایستگیشان باشند.
سه قرن بعد، ماکس وبر، نابغه آلمانی و از بنیانگذاران علم جامعهشناسی مدرن، در تئوری اصلی خود، اساس پیشرفت و تمدن غرب را مدیون لوتر و تغییری که او در بینش پروتستانها بهوجود آورد، دانست. وبر معتقد بود اگر «لوتر» و همتای او «کالون» چنین تغییری را در بینشها به وجود نمیآوردند، هرگز مسیحیان دیندار، معمار تمدن جدید نمیشدند و هرگز غرب پیشرفتهی صاحب صنعت و تکنولوژی و رفاه زاده نمیشد.
دوم ـ کمتر از یک سال پیش، درست روز 16 خرداد 95 (پنجم ژوئن2016) دولت سوییس یک همهپرسی را برگزار کردو از مردم خواست رأی دهند که دولت ماهانه 2563 فرانک سوییس (معادل 2600 دلار یا 9 میلیون تومان) به ازای هر نفر حقوق ماهانه بدون انجام کار بگیرند یا نه؟ 77 درصد مردم سوییس پاسخ منفی دادند و این طرح در یک رفراندوم عمومی رد شد. اندیشمندان گفتند این رفراندوم پیروزی اخلاق و وطنپرستی بر سوداگری بود. سوییس کشوری است که «کالون»، همتای فکری لوتر، در آنجا زیست و در آنجا عقاید خود را (که مؤمنان باید کارنامه سعی و تلاش خود را در این جهان تکمیل کنند) نشر داد و در آنجا آرمید.
سوم ـ مردم ایران، خوشبختانه به مدد همه پدیدههای دنیای علم، آگاهند و بسیاری از آنها، از رسانهها و روزنامهنگاران بیشتر زوایای رخدادها را دنبال میکنند و پیشترند. برای این مردم، نقش مار کشیدن، دیگر غیرممکن شده است. مردم آگاه و مجهز به رسانههای متعدد و متنوع را، دیگر نمیتوان فریب داد. مغالطهی «چون فلانکس خانه دارد، پس به او رأی ندهید» دیگر حاصلی ندارد چون مردم بلافاصله میپرسند کسی که بعد از شصت سال سن و کار، نتوانسته سرپناهی برای خودش دستوپا کند، چگونه میتواند برای ما دست و پا کند؟ معلوم است اگر کسی توان اداره زندگی خودش را نداشته باشد، هرگز توان اداره زندگی دیگران و بلکه یک ملت را نخواهد داشت. دیگر به این مردم نمیتوان معیارهای کفایت را به عنوان معیارهای بیکفایتی جا زد. همچنین مردم آگاه را، با روش کهنه و نخنمای «وعده در برابر رأی» دیگر نمیتوان جهت داد. آنها بلافاصله میپرسند چرا باید به وعدههایی اعتماد کنیم که اولاً عملی نمیشوند و ثانیاً اگر عملی شوند اوضاع قطعاً بدتر خواهد شد! دهدرصد درآمدمان به طور مصنوعی بالا میرود و چهلدرصد هزینهمان به طور طبیعی بیشتر میشود!
خوشبختانه مردم آگاه و خردمند ایران، امروز نیک میدانند برای ساختن و دوباره ساختن وطن، برای اداره کشور بر مبنای عقلانیت و خرد، برای بازگرداندن کشور به جامعه بینالمللی و برای تعالی و پیشرفت و آزادی و عزت ایران و برای بازنگشتن کشور به ورطه غمبار و فجیع شعارزدگی، مغالطه، فریبکاری و بیبرنامگی، باید چه گزینهای را با چشمان باز برگزینند.
*منبع: روزنامه اطلاعات؛ 1396،2،27