بانكداري ايراني - روزنامه ایران در گفت وگو با مرتضی کاظمی مشاور اقتصاد و فرهنگ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشت: اگر اقتصاد فرهنگ رونق بگیرد نهادهای متصدی اجرا در بخش فرهنگ به کار اصلیشان یعنی تولید و عرضه در ذیل سیاستهای مصوب خواهند پرداخت و در این فرآیند از آثار اقتصادی فعالیت خود نیز بهره مند خواهند شد.
در ادامه در گزیده ای از این گفت وگو می خوانیم: اقتصاد فرهنگ در دنیا بسرعت در حال تحول است. شاید این موضوع در ایران هنوز تبدیل به یک قطب پردرآمد نشده باشد اما کشورهای پیشرفته از آن بخوبی بهرهمند شدهاند تا جایی که بخشی از درآمدزایی و سود کشورشان از اقتصاد فرهنگ نشأت میگیرد و اقتصاد فرهنگ یکی از ارکان اقتصادی کشورشان محسوب میشود. در ایران بحثی به نام اقتصاد فرهنگ برای نخستین بار به شکل مدون در برنامه چهارم توسعه مطرح شد که قرار بود از سال 1384 تا 1389 اجرا شود.
دولت نهم نسبت به برنامه چهارم کلاً بیاعتنایی کرد و آن را اجرا نکرد و اقتصاد فرهنگ همچنان متوقف و مسکوت ماند در حالی که ماده 104 برنامه چهارم کاملاً ناظر بر اقتصاد فرهنگ بود. اوضاع بر همین منوال میگذشت تا با روی کار آمدن دولت یازدهم، رئیس جمهوری در یکی از برنامههای انتخاباتی خود مستقیماً به اقتصاد فرهنگ و هنر اشاره کرد و علی جنتی وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در برنامهای که به مجلس ارائه کرد یکی از 9 محور اجرایی برنامه خود را رونق اقتصاد فرهنگ و هنر تعیین کرد.حالا هم که دکتر صالحی امیری سکان وزارت ارشاد را به دست گرفته است، اوضاع بر همین مدار حرکت میکند.
مهندس مرتضی کاظمی مشاور اقتصاد فرهنگ و هنر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که سالهاست در این حوزه پژوهشها و مطالعات عمیقی را دنبال میکند، میگوید: «دکتر صالحی امیری خوشبختانه نه تنها قائل به این موضوع هست بلکه خود صاحبنظر در عرصههای مدیریت و اقتصاد فرهنگ و صاحب تألیفات متعددی در این باره است و در جلسه رأی اعتماد مجلس شورای اسلامی، بر ظرفیت اقتصادی فرهنگ و هنر، حتی در حد جایگزین اقتصاد نفت تأکید کرده است و اخیراً هم در نشست فصلی مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ایشان طرح تدوین نظام جامع اقتصاد فرهنگ را بهعنوان یکی از محورهای 22 گانه ارائه کرد.»
گفتوگو با مهندس کاظمی درباره ضرورتهای اقتصاد فرهنگ و هنر در جهان امروز را در ادامه میخوانید...
**شما هم در دوره آقای جنتی مشاور اقتصادی وزیر بودید و هم در وزارت جدید آقای صالحی امیری. در ابتدا بفرمایید پس از گذشت بیش از سه سال و اندی از سکانداری دولت تدبیر و امید، کدامیک از حوزههای فرهنگی قابلیت سرمایهگذاری، تولید و درآمد کلان داشتند و وزارت ارشاد کدامیک از بخشها را توانست فعال کند؟
ابتدا باید تشکر کنم از شما و روزنامه ایران که به این موضوع توجه کرده اید زیرا یکی از مشکلات موضوع اقتصاد فرهنگ این است که در محافل آکادمیک و دانشگاهی ونهادهای دولتی و در بین رسانهها کمتر به آن پرداخته میشود. پس از گذشت چهار سال میتوان گفت در عرصه هنرهای تجسمی موفقیتهای خوبی حاصل شده که یک دلیل آن اتصال به بازارهای خارجی بوده است. اینکه آثار هنرمندان ایرانی توانسته در منطقه عرضه شود و در کشورهای اروپایی هم اگر چه بطور محدود عرضه شده و به ترتیبی توانسته سهم هرچند کوچکی را از بازار جهانی هنرهای تجسمی جذب کند.
خوشبختانه این سهم رو به رشد است و امید میرود سال به سال بیشتر شود و ایران حداقل در سطح آسیا جزو کشورهای تراز اول شود. در شاخه سینما شاهد درآمد خوبی از اکران فیلمها بودیم. گفته میشود که سینما در سال 95 دو برابر سال قبل دارای گردش اقتصادی بوده است. تئاتر هم رونق خوبی داشته و سالنها خوشبختانه از تماشاگر پر بودهاند و شنیده میشود که روند رو به رشدی را تجربه میکنند. کتاب هم این روند رشد را داشته به طوری که با وجود تصور و انتظار، نمایشگاه کتاب بیش از 110 میلیارد تومان فروش داشته است و این رقم بسیار خوبی است. از سایر شاخهها مثل مطبوعات خیلی اطلاع ندارم، اما میشود حدس زد که دامنههای موجی که شروع شده به حوزه مطبوعات هم خواهد رسید.
**کدامیک از حوزههای فرهنگ و هنر ظرفیت بیشتری برای درآمدزایی دارند؟
همه حوزهها ظرفیت خوبی دارند اما سینما و موسیقی بیشترین ظرفیت را دارند.
**حتی با وجود چنین شرایطی که کنسرتها لغو میشود؟
بله حتی با وجود چنین شرایطی. دلیلش هم روشن است. چون موسیقی دایره مخاطب بسیار گسترده و متنوعی دارد و روی بسترهای گوناگونی نیز عرضه میشود. از تلفن همراه گرفته تا سیدی و اجرای کنسرتهای موسیقی. آمار نشان میدهد که سهم اجرای زنده موسیقی یعنی کنسرت در جریان موسیقی کشور، چه از لحاظ میزان برنامه و زمان و چه از لحاظ درآمد اقتصادی آن، به پنج درصد نمیرسد. در سطح جهان هم گردش مالی موسیقی به میزان بالایی است. موسیقی ایران به دلیل پشتوانه کهن و غنی و تنوع فراوان در نواحی کشور میتواند روند خیلی خوبی را تجربه کند، بیشتر از وضعیت کنونی آن. ضمن اینکه بازار قاچاق و همچنین دانلودهای غیر مجاز مانع گردش مالی خوب در این عرصه است.
**به نظر میرسد، رعایت نشدن قانون کپی رایت در ایران مانع بزرگی بر سر راه فعالیت اهالی فرهنگ و هنر است.
همینطور است. عدم اجرای قانون حمایت از حقوق مؤلفین، مصنفین و هنرمندان، یکی از موانع بزرگ بر سر راه رونق اقتصاد فرهنگ و هنر است و تبعات بسیاری دارد. برای مثال باعث تضعیف امنیت شغلی اصحاب فرهنگ و هنر میشود یا تعادل بین عرضه و تقاضای آثار و محصولات فرهنگی و هنری را بر هم میزند. با همه این احوال موسیقی نیز مثل سایر حوزههای فرهنگ و هنر، جریان خود را دارد.
**سیاستگذاری اقتصاد فرهنگ را چه نهادی باید انجام دهد؟ و اکنون کدام نهاد پیگیر ومسئول آن است؟
وقتی میگویید اقتصاد فرهنگ یعنی از موضوعی صحبت میکنید که تنها بخش فرهنگ را در بر نمیگیرد و سایر بخشها هم در این موضوع ورود دارند. مثلاً بخشهای اقتصاد، صنعت و بازرگانی. بههمین دلیل باید در سطح دولت سیاستگذاری شود. یعنی وزارت امور اقتصادی و دارایی، وزارت صنعت، معدن و تجارت، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری باید در کنار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سیاستگذاری حضور مؤثر و کارآمد داشته باشند.
اکنون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سیاستگذاری را دنبال میکند. کار خوبی که در زمان وزارت آقای جنتی انجام شد این بود که گزارشی در اواسط سال گذشته به دولت ارائه شد. این گزارش حاوی ظرفیتهای اقتصاد فرهنگ و هنر، زیرساختها و برنامههای توسعه آن بود و مورد استقبال دولت قرار گرفت. قرار بر این شد که مرکزی تشکیل شود با عنوان اقتصاد خلاق. دراین مرکز نمایندگان تمام دستگاههایی که نام بردم خواهند بود. آیین نامه اجرایی مرکز را وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشته و ارائه کرده است. در صورت تشکیل این مرکز تمام دستگاههای مرتبط در سیاستگذاری دخیل خواهند شد.
**پس چرا اینقدر در این سیاستگذاریها دوگانگی و چندگانگی وجود دارد؟ بخشی را وزارت ارشاد سیاستگذاری میکند و بخشی را نهاد دیگر.
من معتقدم به این نمیتوان گفت دوگانگی بلکه باید گفت بلاتکلیفی؛ بدین معنا که باید نوعی تقسیم وظایف صورت بگیرد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید بر محتوا و نرم افزار نظارت و سیاستگذاری کند چون قانوناً موظف است. سایر دستگاهها مثل وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، وزارت صنعت، معدن و تجارت باید به سیاستگذاری برای توسعه صنایع، فناوریها و سخت افزارها و فیزیک محصولات، خدمات و کالاهای فرهنگی بپردازند.
باید نوعی تفکیک بین وظائف و اختیارات دستگاههای اجرایی صورت پذیرد. بدین ترتیب که وزارت صنعت، معدن و تجارت ناظر بر امور فنی، فضا و محل چاپخانه باشد و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ناظر بر محتوا؛ در بقیه حوزهها هم باید این تفکیک صورت بگیرد.
**سهم فرهنگ و هنر در تولید ناخالص ملی ما چقدر است؟
پاسخ روشن و دقیقی وجود ندارد زیرا آماری در این زمینه تولید نمیشود. لابد میپرسید چرا آمار تولید نمیشود. دلیلش این است که فرهنگ در حسابهای ملی زیرمجموعه خدمات محسوب میشود و لذا آمار اقتصادی آن در آمارهای بخش خدمات مستتر است و به طور جداگانه احصا نمیشود. همین نقصان مانعی بزرگ بر سر راه شناخت و رونق اقتصاد فرهنگ است.
در حقیقت فرهنگ در یک فضای مبهم آماری جریان داشته و هیچگاه ظرفیتها و قابلیتهای واقعی آن مشخص نشده است، من فقط میتوانم به طور تقریبی و تخمینی بگویم که سهم فرهنگ بین 1 تا 2 درصد از تولید ناخالص داخلی کشور است. این را از روی شواهد و قرائن میگویم. برای مثال برآورد میشود که صنعت چاپ و بستهبندی که در حیطه وظائف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است سالانه حدود ده هزار میلیارد تومان گردش مالی دارد. کتاب و مطبوعات و فیلم و موسیقی و تئاتر و تبلیغات نیز جمعاً حدود پنج هزار میلیارد تومان گردش مالی دارند. از روی این شواهد میتوان حدس زد که گردش مالی فعالیتها و برنامههای آثار فرهنگی بالای بیست هزار میلیارد تومان باشد. از طریق دیگری نیز میتوان به این حدود رسید و آن سهم فرهنگ در سبد هزینه خانوارهای ایرانی است که در خانوادههای شهری حدود 2 درصد و در خانوادههای روستایی کمتر از یک درصد است. با دلار معادل 3500 تومان این عدد میشود حدود 6 میلیارد دلار.
در گزارشی خواندم که تولید ناخالص داخلی کشور در سال 1394 حدود 485 میلیارد دلار بوده است بدین ترتیب میزان گردش مالی فرهنگ و هنر حدود 1.3 درصد تولید ناخالص داخلی کشور است. یعنی حدود یک پنجم متوسط جهانی، چون متوسط سهم فرهنگ از تولید ناخالص داخلی کشورها حدود 6 درصد است.
**گاهی سیاستهای این نهادها واگراست؟ منظورم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با نهادهای مرتبط در امر سیاستگذاری فرهنگی است. مثلاً حوزه هنری که بخشی از سینما به آن مربوط میشود هر فیلمی را بخواهد پخش میکند.
نکتهای که شما اشاره کردید ناشی از این است که این دستگاهها در شناخت مأموریت و وظایفشان دچار نوعی سوءتفاهم و سوءبرداشت هستند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طبعاً باید در سطح سیاستگذاری کلان قرار بگیرد و سایر نهادهایی که مورد نظر شماست و البته سیاستگذار نیستند بلکه متصدی تولید و عرضه محصولات فرهنگی و هنری هستند نباید در هیأت سیاستگذار ظاهر شوند بلکه باید تحت سیاستهای مصوب فعالیت کنند. متأسفانه در این دو سه دهه گذشته این خلط مبحث به وجود آمده است.
تصور من این است که اگر اقتصاد فرهنگ رونق بگیرد این تفکیک وظایف بهتر رخ خواهد داد، زیرا در چنان صورتی نهادهای متصدی اجرا در بخش فرهنگ به کار اصلیشان یعنی تولید و عرضه در ذیل سیاستهای مصوب خواهند پرداخت و در این فرآیند از آثار اقتصادی فعالیت خود نیز بهرهمند خواهند شد.
**اقدامات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در راستای رونق اقتصاد فرهنگ چه بوده است؟
این را باید از مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بپرسید، نه از من که مشاور هستم و مسئولیت اجرایی ندارم. اما تا آنجایی که اطلاع دارم این وزارت ناگزیر بوده است اقداماتی چند جانبه را در این زمینه صورت دهد. برای مثال باید به تولید دانش و اندیشه و نشر آن در سطح کشور میپرداخته است.
موفقیتهایی هم داشته که البته فاصله بسیار زیادی دارد تا جایی که این موضوع نقل محافل اقتصادی و فرهنگی شود. ولی اکنون دیگر کسی تعجب نمیکند یا تمسخر نمیکند، اگر گفته شود که اقتصاد فرهنگ و هنر هم مهم است. در رسانهها هم به این مهم کم و بیش توجه شده است. گام بعدی این است که ترجمه و انتشار کتابهایی با این موضوع را مدنظر داشته باشیم که دوستان دارند این کار را میکنند. بنابراین نخستین اقدام آشنا ساختن مسئولان و صاحبنظران و عموم مردم با این موضوع بوده است.
**بالاخره ذهن دولتمردان آشنا شده؟
نه چندان. به زمان بیشتری نیاز است تا با ابعاد آن آشنا شوند.
**جدی گرفتهاند این موضوع را؟
خیر، چون هنوز با اندازهها و ابعادش آشنا نیستند. من برخی از ابعاد و وجوه اقتصاد فرهنگ را در دنیا برای شفاف شدن بحث ذکر میکنم. سهم اقتصاد فرهنگ یا اقتصاد خلاق در تولید ناخالص داخلی کشورها بین 2 تا 12 درصد است و این خیلی مهم است. تولید ناخالص داخلی کشورها یعنی ارزش پولی هرآنچه در سال در یک کشور تولید میشود. شامل خدمات و صنعت و سایر بخشها. سهم اقتصاد فرهنگ وخلاق در امریکا نزدیک 12 درصد است و بالاترین سهم را در بین کشورهای جهان دارد. کمترین سهم که 2 درصد است به کشور ثروتمند برونئی اختصاص دارد. با اینکه کشور کوچکی است و شاید اندازه یکی از استانهای کوچک ما هم نیست اما سهم فرهنگ در تولید ناخالص داخلی آن در رده سیام جهان است.
**بهعنوان مشاور اقتصادی وزیر بفرمایید تئوریسینهای اقتصاد فرهنگ در دولت تدبیر و امید چه کسانی هستند؟
به طور کلی باید بگویم جریان فرهنگ در کشور ما محروم از نظریه است و در نتیجه حیات فرهنگی ما فاقد نظریههای روزآمد و راهگشاست و علتش هم این است که نظریهپرداز نداریم. در بهترین حالت می توان گفت معدود افرادی هستند که صاحبنظرند اما نظریههای آنها مدون و منتشر نمیشود. چه کسی را میتوانید مثال بزنید که در تحلیل فرهنگ و هنر معاصر ایران منشور فکری منسجم و یکپارچهای ارائه کرده باشد؟ حتماً سراغ ندارید و این مشکل بزرگی است. درباره نظریههای اقتصاد فرهنگ اوضاع قطعاً بدتر است.
شاید بهتر باشد برای رفع این نقیصه یک نسخه اقتصادی پیچیده شود، یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کمک کند تا اقتصاددانان به این حوزه ورود کنند و در موضوع اقتصاد فرهنگ و هنر، به اتفاق صاحبنظران فرهنگ نظریه و برنامه ارائه دهند. دانش تولید و منتشر کنند و به دنبال آن جریان نقد را تقویت کنند.
**یعنی اتاق فکر در حوزه اقتصاد فرهنگ وجود ندارد؟
اتاق فکر به مفهوم یک ساختار رسمی و موظف وجود ندارد، اما جمعی از صاحبنظران و مدیران در عرصه فرهنگ و اقتصاد هرازگاهی و بر حسب ضرورت جلساتی داشته و خواهند داشت و طرحهایی را هم تهیه کردهاند و خواهند کرد.
**میتوانید نام افرادی از این جمع را بگویید؟
افرادی مثل آقای دکتر رسولاف مدیرعامل بانک آینده که در دو، سه دهه گذشته مدیرعامل هر بانک بوده است آن بانک را وارد عرصه فرهنگ و هنر کرده؛ از جمله مجموعه آثار هنری خریده یا سرمایهگذاری در ساخت فیلم کرده است. آقای دکتر مجید قاسمی مدیرعامل بانک پاسارگاد هم همینطور. انصافاً مجموعه فعالیتهای فرهنگی، هنری بانک پاسارگاد ارزشمند و قابل توجه است. دکتر غلامرضا خلیل ارجمندی مدیرعامل صندوق اعتباری هنر، معاونان فعلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آقای صالحی، آقای مرادخانی، آقای انتظامی، آقای کاراندیش و آقای ایوبی این روند را دنبال میکنند.
**منطقه خاورمیانه هم میتواند بازار خوبی برای ما باشد. یک میلیارد نفر جامعه مسلمان مخاطب داریم برای این بازار چه فکری شده است؟
در این زمینه باید در درجه اول ظرفیتهای موجود بینالمللی را شناسایی کرد و سپس مورد استفاده قرار داد برای مثال در سازمان کنفرانس اسلامی یا بانک توسعه اسلامی؛ این ظرفیتها موجود است. کافی است به ضرورتی که شما اشاره کردید برسیم و بعد برای تحقق آن برنامه عملیاتی تهیه و سپس از بسترهای موجود، استفاده کنیم.
**اکنون که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هستیم آیا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میتواند ادعا کند که اقتصاد فرهنگ رونق گرفته؟ یا هنوز با وضعیت مطلوب فاصله بسیار داریم؟
اقتصاد فرهنگ در کشور ما جریان داشته است ولی روند رونق گرفتن آن تازه شروع شده است. اما هنوز در اندازه واقعی نیست. قبلاً اشاره کردم که این موضوع در سطح ملی مطرح شده و ابعاد و حدودش در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دست آمده است که گام بسیار مهمی است. توجه اصحاب فرهنگ و هنر و برخی از دولتمردان را به خود جلب کرده است و در نظام برنامهریزی کشور از خودش ردپا به جا گذاشته اما هنوز نهادینه نشده است. امیدوارم نهادینه شود چون در نظام برنامهریزی بسیار مهم است. در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کارگروه اقتصاد فرهنگ در ساختار معاونت توسعه منابع ایجاد شده است و 6 پستسازمانی برای آن بهعنوان کارشناسان اقتصاد فرهنگ و هنر تعریف شده است.
**دولتهای گذشته موضعشان در قبال اقتصاد فرهنگ چه بوده است؟
در برنامههای اول و دوم توسعه ردپایی از اقتصاد فرهنگ وجود ندارد. چون اصلاً اولویت دولت سازندگی نبود. در دولت اصلاحات که برنامه سوم تدوین شد، ردپا گذاشته شد. برای مثال توزیع عادلانه فضاها و کالاهای فرهنگی در سطح کشور دیده شد. در برنامه چهارم هم قبلاً اشاره کردم به طور کامل دیده شد. دولت هشتم این برنامه را تهیه کرد و دولت نهم باید اجرا میکرد که نکرد و برنامه پنجم هم کلیاتی است که موضوع اقتصاد فرهنگ و هنر در آن جایی ندارد. در برنامه ششم هم متأسفانه مسئولان تدوین برنامه به این مهم بیاعتنایی میکنند.
**چرا بیاعتنایی میکنند؟
دلایل خودشان را دارند. میگویند نمیخواهند مصداقی وارد شوند در حالی که به گمان من اقتصاد فرهنگ و هنر یک مصداق نیست. یک موضوع کلان است. معتقدم فرهنگ ما ظرفیت اقتصادی بالایی دارد و لذا نظام برنامهریزی کشور باید رویکردش را به بخش فرهنگ اصلاح کند.آنها فکر میکنند فرهنگ و هنر هزینهبر است. در حالی که فرهنگ و هنر ثروتآفرین است و میتواند بهعنوان قطب چهارم اقتصاد کشور مطرح شود.
**وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بارها گفته از محصولاتی حمایت میکند که در جهت اهداف وزارتخانه باشد. مثلاً از سینمای دفاع مقدس حمایت میکند. آثار جنگی در دنیا خیلی خوب فروش میرود اما در ایران به همین علت فروش خوبی ندارد. اقتصاد فرهنگی که با یارانه همراه باشد یا به عبارتی فرهنگ یارانه محور باعث عدم رونق اقتصاد فرهنگ میشود. از یک طرف همه انتظار دارند یارانه بگیرند و از طرفی رانت به وجود میآید و همچنین بین اهالی فرهنگ و هنر هم شکاف به وجود میآید. درنتیجه محصولات تولیدی دیگر مستقل فرهنگی نیستند و فرمایشیاند و دیگر اقتصادی نیستند. نظرتان در اینخصوص چیست؟
بله همه دولتها مبتنی بر سیاستها و اهدافشان از یک حوزه خاص حمایت کنند. به صورت پیدا یا پنهان. بهترین نمونههایش کشورهای اروپایی است. مثلاً دولت فرانسه در مقطعی از سینمای مؤلف حمایت میکرد. حمایت اما الزاماتی دارد که باید به آن توجه کرد. اولاً فرد یا نهاد مورد حمایت باید خودش ظرفیتهای لازم را داشته باشد هم به لحاظ جذابیت موضوع و هم به لحاظ بنیه فنی و تکنیکی و تجهیزاتی و هم خلاقیتی. یعنی مطمئناً اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از فیلمی در حوزه دفاع مقدس دفاع کند که همه این الزامات را دراختیار داشته باشد مانند فیلمنامه خوب، کارگردان خلاق و تجهیزات مناسب، نه تنها هیچ اشکالی ندارد بلکه قطعاً هم با استقبال مواجه میشود.
در مواردی که حمایت شده است ولی همه این الزامات دیده نشده مثلاً یا فیلمنامه مشکل داشته یا سایر عوامل، به همین جهت موفق نبوده و این تبعاتی که شما میفرمایید را داشته است. اگر طرح یا طراح¬ی باشد که این ویژگیها را داشته باشد. معتقدم دولت باید حمایت کند و مطمئنم که جامعه هم استقبال میکند اما شیوه گلخانهای شکست میخورد. در گلخانه نمیتوان محصول با کیفیت و عطر و طعم خوب تولید کرد. محصول اعلا باید در مزرعه تولید شود.
این سیاست زمانی نتیجه خواهد داد که مقدمات و الزاماتش فراهم شود. اما متأسفانه تجربه گذشته نشان داده است که اغلب مقدمات فراهم نبوده و نوعی تبعیض را در بین اهالی فرهنگ و هنر رواج داده و این بد است. نه به نفع کسی است که از او حمایت شده و نه به نفع فرهنگ و هنر است. ما باید بین دو تعبیر هم تفاوت قائل شویم. یکی هنر سفارشی است و دیگری هنر فرمایشی. هنر فرمایشی مذموم است و ناپسند. اما هنر سفارشی می تواند خوب و حتی مطلوب باشد.
به شرطی که سفارش به کسی داده شود که ظرفیتش را داشته باشد. آثار ارزشمند و افتخار آفرین میدان نقش جهان اصفهان سفارشی است، سفارش شاه عباس است به چه کسی؟ به استاد علیاکبر اصفهانی. هنرمند بزرگی که همتراز بزرگانی چون داوینچی و میکل آنژ در معماری قرن 16 ایتالیا، در معماری قرن 16 اسلامی نقش ایفا کرده است. استاد مبرزی بوده که آثاری سفارشی آفریده که امروزه ثبت جهانی شده و جهان به داشتن آنها افتخار میکند. قطعاً از هر هنرمند خلاقی باید حمایت کرد. خلاقیت اما شرط اصلی است.
*منبع: روزنامه ایران، 1396.2.20