«روایت حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه از زندگی سیاسی آیت الله هاشمی رفسنجانی»، «اندیشمندی که تنها زیست و تنها رفت» و «رشد اقتصاد مناطق کردنشین و کاهش تجارت پرمخاطره» از مهم ترین موضوع های اختصاصی روزنامه همدلی در شماره سه شنبه 19 بهمن به شمار می رود.
** روایت حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه از زندگی سیاسی آیت الله هاشمی رفسنجانی
بیسبب نیست که بنیانگذار جمهوری اسلامی گفت: «هاشمی زنده است تا انقلاب زنده است.» به تاریخ انقلاب که نگاه میکنیم میبینیم مرحوم هاشمی رفسنجانی در هر قسمت ردی از فکر و عمل خود بهجا گذاشته است و از این نظر او فردی کاملا بینظیر به شمار میرفت. عبدالمجید معادیخواه، چهره سیاسی سالهای اول انقلاب است که در دولت اول میرحسین موسوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و از آن زمان تاکنون به پژوهش تاریخ مشغول است. وی در گفت و گوی خود با همدلی از مبارزات و مواضع هاشمی رفسنجانی روایت میکند. نگاه هاشمی به فعالیت اقتصادی روحانیون، فعالیت تشکیلاتی، مبارزه مسلحانه و همچنین تسخیر سفارت آمریکا از محورهای این گفتوگو است. او همچنین از فعالیتهایی برای طرح نام صادق خلخالی جهت تصدی پست نخستوزیری در روزهای اول پس از ورود امام(ره) به ایران سخن میگوید که با مخالفت صریح هاشمی به جایی نرسید معادیخواه از گفتوگویی خبر میدهد که میان هاشمی و خلخالی در گرفت و خلخالی با اصرار از هاشمی میخواهد که «تو قبول کن همه چیز حل میشود.» و هاشمی هم صریحا میگوید: «من خودم قبولت ندارم.»
با مرحوم هاشمی رفسنجانی کی آشنا شدید؟
سابقه آشنایی من با مرحوم آقای هاشمی به 50 سال پیش برمیگردد. سال 47 یا 48 برای یک سفر تبلیغی به آبادان رفتم. بعد از سال 44 غربت انقلاب شروع شد. آن موقع دلخوشی مردم هوادار مبارزه این بود که نام امام بیاید تا با فرستادن صلوات ابراز احساسات کنند. معمولا اگر گویندهای هم از امام اسم میبرد بازداشت میشد، اما خوزستان و مخصوصا آبادان فضای بازتری داشت. به همین خاطر منبریهای جوان و مبارز دوست داشتند آنجا سخنرانی کنند. آن سال آقای هاشمی به بهانه منبر ایام عاشورا به آبادان آمده بود تا از آنجا به صورت مخفی برای زیارت عتبات و دیدار امام به عراق بروند. آن موقع من طلبهای در مرز 20 سالگی بودم. از ویژگیهای شخصیتی ایشان این بود که وقتی با کسی روبهرو میشد صمیمی بود و جاذبهای داشت که شخص با او احساس خودمانی میکرد. آن روزها، در جوانی که جویای نام بودن طبیعی نیست، هوس کرده بودم، یکی از کتابهای محمد قطب را ترجمه کنم و به این بهانه با ایشان وارد صحبت شدم و همین صحبتها ارتباط ما را کلید زد.
** اندیشمندی که تنها زیست و تنها رفت
فلسفه اسلامی در دوران معاصر اساتید و اندیشمندان نامآوری به خود دیده است که اغلب مهجور ماندهاند و کمتر کسی از دامنه علم و اطلاع آنان از مباحثی فلسفی آگاه است. سید جلالالدین میری آشتیانی بیگمان یکی از همین اندیشمندان و شارحان فلسفه است که آنان که دست و قلمی در این عصره دارند، بهخوبی از جای و جایگاه او باخبرند. آشتیانی بهسال 1304 خورشیدی در آشتیان به دنیا آمد. عشق و علاقه به دروس حوزوی از همان سنین کم در او هویدا بود و بهواسطه فضای خانوادگی میل و اشتیاق به تحصیل و تحقیق در او پدیدار شد. او در حوزه تحصیلات دینی در درس خارج فقه و اصول میرزاحسن موسوی بجنوردی شرکت جست و سالها در محضر علامه رفیعی قزوینی به تحصیل علوم عقلی و نقلی پرداخت.
سید جلالالدین میری آشتیانی دارای تالیفات و آثار بیشماری در فلسفه و عرفان اسلامی است. از آثار وی میتوان به «هستی از نظر فلسفه و عرفان» و «تفسیر سورهٔ فاتحه الکتاب» اشاره کرد. در حوزهٔ عرفان نظری نیز «تعلیق و تصحیح و مقدمه بر رسائل قیصری» و «تصحیح و تعلیق شرح جندی بر فصوص الحکم ابنعربی» از جمله آثار شاخص اوست. آشتیانی شاگردان بسیاری نیز تربیت کرد که علاوه بر صدها دانشجو و طلبه ایرانی، میتوان به ویلیام چیتیک از آمریکا، کریستین بونو از فرانسه و ماتسو موتوی ژاپنی اشاره نمود. درگذشت این استاد و اندیشمند فقید در سوم فروردین 1384 در مشهد، ضایعهای جبرانناپذیر برای اهالی علم و فلسفه در ایران بود. شب سید جلالالدین آشتیانی با سخنرانی مهدی محقق، غلامحسین ابراهیمی دینانی و نصرالله پورجوادی با همکاری انتشارات گاندی، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، گنجینه پژوهشی ایرج افشار و مجله بخارا در کانون زبان فارسی (بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار) برگزار شد.
** رشد اقتصاد مناطق کردنشین و کاهش تجارت پرمخاطره
در حاشیه شهر سردشت و در خانهباغ هایی که اطراف آن شکل گرفته، میتوان بقایای مواد دارویی را دید که به وفور در فضای سبز و اطراف این خانه باغها ریخته شده. شواهد نشان میدهند که در این شهر، آشپزخانههای نه چندان کمی، برای ساخت مواد مخدر صنعتی وجود دارد. شاید مسئله اساسی که در مورد مواد مخدر صنعتی باید مورد توجه قرار بگیرد، چگونه ورود آسان آن به کشور است. اما موضوع زمانی از اهمیت بیشتری برخوردار میشود که بدانیم شهری که در ایران به شهر صلح معروف است به دورازه ورود این مواد به کشورمان تبدیل شده است.
احسان هوشمند، روزنامه نگار و پژوهشگر مسائل قومی میگوید که «اگر برنامهریزی توسعه در منطقه به گونهای باشد که مردم سرشان به زندگی خودشان باشد و بتوانند نسبت به چشم اندازهای بلندمدت زندگیشان خوشبین باشند و بر اساس کار و درآمدی که دارند زندگیشان را تامین کنند، دیگر نیازی به ورود به کالاهای پرمخاطره نیست؛ آن هم مخاطراتی که میتواند جان این افراد را در خطر بیندازد.»
علت این نوع از انتقال کالا چیست؟
به گفته فعال حوزه کُرد «شاید یکی از دلایل آن این باشد که چنین کالاهایی، عوارض کمرگی کمتری شامل حالشان میشود. یا کمتر در دست دلالهایی میافتد که بخواهند از آن سود بردارند؛ حقی که امتیاز ورود کالا به داخل کشور برای کالا ایجاد میکند.» هوشمند، نتیجه میگیرد که «شهرهای سردشت و بانه و... از این منظرمورد توجه در سراسر کشور قرار گرفته که برخی کالاهای مورد نیاز از مرزها تهیه شود.»