کد خبر: ۹۲۳۱۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۸ - ۰۹ بهمن ۱۳۹۵ - 28 January 2017
روز هفتم فاجعه پلاسکو بود. مثل روزهای قبل برای تهیه گزارش و وضعیت پلاسکو راهی خیابان فردوسی شدم. این بار کار خبرنگاران رسیدن جان‌شان به لب‌شان بود تا بتوانند وارد محوطه شوند.
روزنامه جهان صنعت در گفت و گو با آتش نشانان نوشت: روز هفتم فاجعه پلاسکو بود. مثل روزهای قبل برای تهیه گزارش و وضعیت پلاسکو راهی خیابان فردوسی شدم. این بار کار خبرنگاران رسیدن جان‌شان به لب‌شان بود تا بتوانند وارد محوطه شوند.

در ادامه این گفت و گو می خوانیم: این بار باید به ستاد خبری مدیریت بحران مراجعه و در پروسه‌ای پرفشار آنقدر صبر می‌کردیم تا خبرنگاری کارت ورود به پلاسکو را بیاورد و محوطه خلوت شود و ما بتوانیم پس از ساعت‌ها انتظار به داخل برویم.

جایی نوشتم پلاسکو سخت‌ترین، پرفشارترین و توهین‌آمیزترین دوران کار خبری‌ام بود آنقدر که برای ورود خبرنگاران بازی‌های متعدد راه‌اندازی شد و در نهایت برخی‌ به ما گفتند ما از خدایمان است شما اینجا نباشید. گویی ما فقط عنصری دست و پاگیر هستیم برای آنها. پیش از ورود، چند آتش‌نشان که مشغول عملیات آواربرداری بودند، برای استراحت از محوطه پلاسکو خارج شدند. جلوی در ورودی بودم و هنوز به داخل نرفته بودم. شروع کردم به حرف زدن با یکی از آنها از وضعیت آواربرداری. یکی از آنها که ماسک بر صورت داشت مرا صدا زد. پرسید خبرنگاری؟ گفتم بله. بی‌محابا و ناگهانی شروع کرد به انتقاد شدید. زیر گوشم آرام حرف می‌زد و وقتی ماموری می‌آمد، حرفش را قطع می‌کرد. حتی برنگشتم او را ببینم. فقط صدای خسته‌اش را می‌شنیدم. همان لحظه اول با حرفش ضربه را زد. «معاون عملیات و مدیر بازرسی، آتش‌نشان‌ها را به کشتن دادند» و من میخکوب می‌شوم. «وقتی آتش به طبقات می‌رفت، اینها نگذاشتند بچه‌ها از ساختمان خارج شوند. اینها همه‌شان رفتند انگلستان دوره دیده‌اند. کلی پول برای آنها هزینه شده است. اما هنوز مدیریت چنین حریقی را نمی‌دانند.»

**همه متحصنان آذر 94 توبیخ شدند
تاکید می‌کند که بچه‌هایمان این طور از بین رفتند. می‌دانی هر آتش‌نشان چقدر ارزش دارد؟ کلی سختی و زحمت می‌کشد و روی او سرمایه‌گذاری می‌شود و پرورش می‌یابد تا آتش‌نشانی حرفه‌ای شود. حالا 16 نفر از همکاران و دوستانم کشته شده‌اند. او ادامه می‌دهد: به ما می‌گویند چرا به شرایط خود اعتراض نمی‌کنید. چرا حرف نمی‌زنید؟ آذر 94، یک گروه 300 نفره از همکارانم جلوی سازمان آتش‌نشانی و سپس شورای شهر به دلیل مشکلات و کمبود حقوق‌شان تحصن اعتراضی کردند. همان دوران تک به تک این معترضان توسط سازمان آتش‌نشانی توبیخ شدند. 

برخی‌ از شیفت و ماموریت به بخش اداری منتقل شدند که مزایای آن بخش خود به خود از بین می‌رود. از جمله اینکه دیگر نمی‌توانستند شغل دوم داشته باشند. بچه‌ها زندگی‌شان با یک شغل نمی‌چرخد. 24 ساعت شیفتند و 48 ساعت استراحت‌شان برای خودشان کار دوم دارند. در حالی که کشورهای استاندارد دنیا آنقدر آتش‌نشان را تامین می‌کنند که 24 ساعت سر شیفت باشد و 72 ساعت استراحت کند و هیچ شغل دیگری نداشته باشد تا بتواند تمام تمرکز و انرژی خود را برای ماموریت‌ها بگذارد. برخی دیگر از تحصن‌کنندگان هم حقوق‌شان کم شد.

**تا پلاسکو پیش نیامد مردم تصور می‌کردند ما می‌خوریم و می‌خوابیم
«ازت خواهش می‌کنم وضعیت ما را رسانه‌ای کن. دوباره یک ماه بعد همه چیز را فراموش نکنید. نیاز داریم صدایمان از تریبون‌های بزرگ‌تری شنیده شود.» این را می‌گوید و خاطرنشان می‌کند: موقع تحصن پارسال، به اخبار 30: 20 زنگ زدیم، گفتیم آتش‌نشان‌ها به وضعیت‌شان معترضند، بیایید گزارش تهیه کنید. ببینید چه وضعیتی دارند. گفتند قضیه سیاسی است و ما پوشش نمی‌دهیم. کسی پرسید مشکل و دردتان چیست؟ با بغض گفته‌های فرمانده عملیاتی که پیش از این با «جهان صنعت» گفت‌وگو کرده بود را تکرار می‌کند. 

«الان این 16 تا آتش‌نشان از دست رفتند. مردم تازه فهمیدند آتش‌نشان‌ها چه مشکلاتی دارند، چه کمبود تجهیزاتی دارند، وضعیت حقوق‌شان چطور است. می‌دانی خانم، مردم واکنش‌شان احساسی است. سال 92 وقتی خانم‌ها در آتش‌سوزی ساختمان خیابان جمهوری کشته شدند، ما مورد غضب و اعتراض مردم بودیم. پلاسکویی اتفاق افتاد تا ما را دیدند. تصورشان در مورد ما این بود که می‌خوریم و می‌خوابیم و والیبال بازی می‌کنیم. ما باید ورزش کنیم، بدن‌مان روی فرم باشد. آن هم فقط روزی یک ساعت. کجا ما همه‌اش مشغول بازی هستیم؟ این همه در طول سال بچه‌های ما از بین می‌روند. داریم تفریح می‌کنیم با این وضعیت درآمدی؟ این بار هم اگر این بچه‌ها کشته نمی‌شدند ممکن بود خیلی حرف‌ها راه بیفتد. ما همیشه با فشارهای روانی بالایی سر عملیات‌ها حاضر می‌شویم. مردم از این فشارها خبر نداشتند تا توی پلاسکو دیدند وضعیت ما را. با انتقاد از این وضعیت که آنها نه سندیکا و نه صنفی برای حمایت از خود دارند، می‌گوید: بچه‌های ما با هم هماهنگ نیستند و خیلی‌ها نسبت به تبعیض‌ها و مشکلاتی که داریم سکوت می‌کنند. ما تحت فشاریم و هیچ جایی برای شنیده شدن صدایمان نداریم.

او می‌رود و بالاخره پس از ساعت‌ها انتظار وارد پلاسکو می‌شوم. هنوز پیکرهای آتش‌نشانان قربانی‌شده پیدا نشده بود. هوا رو به تاریکی می‌رود و دودهای سمی محوطه که حالا بخار گازوییل هم به آنها اضافه شده، بیشتر شده و نفس کشیدن را مشکل‌تر می‌کند. دودهایی که با هر بار نفس کشیدن، به ریه‌های گروه امداد و آتش‌نشانان می‌رود و هیچ کدام از آنها ماسک استاندارد ندارند؛ سم خالصی که حالا بررسی شده آزبست است و سرطان‌زا و بسیار خطرناک و آینده‌ای مبهم برای آتش‌نشانانی که داریم.

** 20 دقیقه قبل بچه‌ها بی‌سیم زدند ساختمان در حال ریختن است اما اجازه خروج به آنها ندادند
رو‌به‌روی محوطه آواربرداری ایستاده‌ام و یک به یک آتش‌نشانانی که خسته می‌شوند و برای لختی استراحت به کناری می‌آیند را می‌بینم. داخل یک خودروی آتش‌نشانی دو نفر نشسته‌اند که خودشان مسوول عملیات هستند. برادرش را در فرو ریختن پلاسکو از دست داده است. خشم از چشمانش می‌ریزد و باید صبور باشد. خودم را معرفی می‌کنم و می‌گویم خبر دارد قرار است پنجشنبه مراسم تشییع برای پیکر آتش‌نشانان برگزار شود، می‌گوید با کدام اجساد؟ خانواده‌ها نمی‌پذیرند و باید مراحل آواربرداری تمام شود. همان هم شد و خانواده‌ها اجازه ندادند مراسم تشییع برگزار شود و مراسم به وقت دیگری موکول شد. از روز حادثه می‌پرسم و اینکه در پلاسکو چه اتفاقی افتاد. می‌گوید: «برادر من در ساختمان بود. 20 دقیقه قبل از اینکه کل ساختمان فرو بریزد، یکی از بچه‌ها به معاون عملیات بی‌سیم می‌زند و می‌گوید: ساختمان دفرمه شده و این خطرناک است. بچه‌ها باید از ساختمان خارج شوند. اما این فرد حتی نمی‌داند مفهوم دفرمه چیست. بعد اینها را می‌فرستند انگلستان برای گذراندن دوره‌های آموزشی.» 

تاکید می‌کند: «معاون عملیات و مدیر بازرسی باعث شدند این بچه‌ها زیرآوار بمانند. به آنها اجازه خروج از ساختمان را ندادند. در حالی که 20 دقیقه فرصت داشتند وحتی خون از دماغ کسی نمی‌آمد اگر همان موقع همه بیرون می‌آمدند. مردم هم اگر مطلع می‌شدند که ساختمان در حال ریزش است، خارج می‌شدند. بغضش می‌شکند و با فریاد می‌گوید: برادر جوان مجرد من آن زیر خوابیده و آنها حتی یک عذرخواهی نکرده‌اند. تا کی حرف نزنم؟ دارم خفه می‌شوم از این همه سکوت، از اینکه هی بگویند مراقب ادبیاتت باش. برادرم کشته شد. رفت. من پیگیری می‌کنم. من نمی‌گذارم خونش از بین برود.» 

خشم چهره‌اش را بر افروخته. این بار با صدای بلندتری در میان شلوغی و همهمه دستگاه‌های آواربرداری و بیل مکانیکی‌ها می‌گوید: آقایان سمت‌هایشان برایشان مهم‌تر است و هیچ حرفی نمی‌زنند. حالا پیکر برادرش و 15 نفر دیگر از آتش‌نشانان قهرمان پیدا شده و شاید کمی دل این برادرها آرام گرفته باشد. اما غصه و رنج اصلی تازه آغاز شده است.

**هیچ‌کس مسوولیت کشته شدن آتش‌نشانان را بر عهده نگرفته
از سوی دیگر بیش از یک هفته از وقوع فاجعه پلاسکو با این ابعاد و این تعداد آتش‌نشان کشته شده و مردم عادی که هنوز مشخص نیست چه تعداد باشند، گذشته و در خصوص کوتاهی‌هایی که از سوی مسوولان سازمان آتش‌نشانی صورت گرفته، نه تنها یک عذرخواهی و ابراز تاسف ساده خطاب به مردم در رسانه‌ها عنوان نشده است بلکه به گفته آتش‌نشانانی که با رسانه‌ها گفت‌وگو کرده‌اند، تخصصی در آتش‌نشانی ندارند و باعث کشته شدن همکاران و عزیزان‌شان بودند.

**آتش‌نشانی که پس از 11 سال استعفا داد
یکی دیگر از آتش‌نشانانی که حاضر شد با ما صحبت کند و لب به اعتراض بگشاید، «هاشم آگاهی» بود. او 12 سال در آتش‌نشانی تهران خدمت کرده و دو ماه پیش به دلیل مشکلات درون این سازمان استعفا داده است و روایت تلخی از این شغل دارد. او که در روز حادثه پلاسکو و پس از ریختن ساختمان به‌طور داوطلبانه به کمک همکاران سابقش در ایستگاه میدان حسن‌آباد رفته بود، با تایید گفته‌های دیگر آتش‌نشانان، به تقصیر معاون عملیات و مدیر بازرسی سازمان در نگه‌داشتن و برگرداندن نیروها به داخل ساختمان پلاسکو، کمبود تجهیزات، سختگیری‌های بی‌مورد درون‌سازمان و دیگر مشکلات آتش‌نشانان اشاره می‌کند.

**گویی دستور است که اذیت کنند!
به گفته این آتش‌نشان سابق، آتش‌نشان‌ها به مانند شیر‌هایی هستند که در قفسند. قوی و هوشیار و باهوشند، اما گرفتار و درگیر مسوولانند. مسوولان بالاتر از روسا و فرمانده‌ها می‌خواهند که همیشه نیروهایشان تحت فشار باشند. مثلا به کوچک‌ترین مسایل گیر می‌دهند و ایراد می‌گیرند. آستین یک آتش‌نشان بالا باشد توبیخ می‌شود. اگر لباس کوچک‌ترین کثیفی داشته باشد توبیخ می‌شود. در صورتی که کار ما عملیاتی است. کلا یکسری اذیت کردن‌های بی‌دلیل در دستور کار است که روحیه را ضعیف می‌کند و در روند کار نیروها هم تاثیر منفی می‌گذارد. وگرنه یک رییس ایستگاه می‌تواند نظم و عدالت و آسایش فکری را برای نیروهایش فراهم کند.

**آیا مدیرعامل آتش‌نشانی تجربه آتش‌نشان بودن دارد
او درباره شرایط پذیرش آتش‌نشان نیز توضیح می‌دهد: آتش‌نشان‌ها از هفت فیلتر عبور می‌کنند تا آتش‌نشان شوند. به این راحتی نیست. سال 82 که آزمون دادم، پنج هزار نفر شرکت کرده بودند که 300 نفر پذیرفته شدند. حالا وارد آتش‌نشانی که شدیم تازه داستان شروع می‌شود و سه تا شش ماه آموزش می‌دهند در مرکز آموزش، بعد امتحان می‌گیرند و سپس وارد ایستگاه می‌شوی و فرمانده تو را تحت کنترل دارد و وارد ماموریت‌های سخت نمی‌شوی تا اینکه بعد از مدت‌ها فرمانده می‌گوید شما صلاحیت این را داری که از جان آدم‌ها حفاظت کنی. صدها میلیون تومان خرج یک نفر می‌شود که بشود آتش‌نشان. آیا مدیرعاملم این آموزش‌ها را دیده است. خیر. هر دفعه هم که می‌آیند و بازدیدی دارند، مدیرها می‌گویند حرفی نزنید که توبیخ می‌شوید. بارها خواسته‌ایم با مدیرانمان صحبت کنیم برای ما خط و نشان کشیده‌اند و برخورد کرده‌اند. هر وقت صحبت و انتقادی کردیم یا جابه‌جا یا توبیخ و اذیت کردند.

**مدیریت غلط و قصور در حادثه پلاسکو
آگاهی درباره حادثه پلاسکو می‌گوید: دو نفر از افراد اصلی که باعث این حادثه شدند، معاون عملیات آتش‌نشانی تهران و مدیر بازرسی سازمان بودند. ساختمان در حال تخریب بود و نیروها باید برمی‌گشتند که این دو نفر بچه‌ها را با اجبار وارد ساختمان کردند و دقایقی بعد این اتفاق افتاد. بیشترین ضربه‌ای که در پلاسکو خوردیم مدیریت غلط بود. کمبود وسایل به چشم می‌آمد و مشهود بود اما به نظرم سوءمدیریت بیشترین ضربه را به بچه‌های ما زد. این به وضوح مشخص است. وی تاکید می‌کند: آتش‌نشان‌ها با فن و درایت‌شان می‌توانند حریق‌ها را مهار کنند و نیازی به دخالت مسوولان نیست. مسوولان خارج از اداره عملیات می‌آیند دخالت می‌کنند. مدیر بازرسی و حراست دخالت دارند، در صورتی که اینها وظیفه‌شان این نیست و نباید در این مسایل دخالت داشته باشند.

**در پلاسکو بسیاری از تجهیزات برای آتش‌نشانی نبود و نیست
آگاهی در مورد تجهیزات می‌گوید: ما تعداد کمی بالابر داریم. مساله مهم این است که همیشه چند تا از بالابرهای ما خارج از رده است و به روز نیستند. باید از کمپانی گارانتی داشته باشند و سرویس شوند اما این‌طور نمی‌شود. خودروهایی خریدند که سال‌ها در انبار بوده و از گارانتی خارج شده بود و سرویس به آنها داده نمی‌شود. ما در خیلی از حوادث حاضر بودیم و کمبود لودر و وسایلی داشتیم که مجبور شدیم از شهرداری تقاضا کنیم و شهرداری با اتلاف وقت زیاد وسایل را داده و به ما کمک کرده مثل پلاسکو که خیلی از وسایل برای آتش‌نشانی نیست.

**آقای شهردار، شما هیچ وقت نمی‌توانید درد آتش‌نشان‌ها را بفهمید
وی می‌گوید: آتش‌نشان‌ها از قشر ثروتمند جامعه نیستند. کسی که از نظر مالی وضعیت خوبی داشته باشد وارد آتش‌نشانی نمی‌شود. این فرد با جانش بازی می‌کند. بچه‌ها برای یک وام کوچک اذیت می‌شوند در صورتی که برخی وام‌های کلان می‌گیرند. یک آتش‌نشان باید دغدغه دنبال خانه گشتن و اجاره خانه داشته باشد. آتش‌نشان از لحاظ فکری باید موقعیتی داشته باشد که وقتی در ایستگاه و ماموریت است، دیگر به بیرون از سازمان فکر نکند. وقتی کار می‌کنید احتیاج به مزایا هم دارید. مگر می‌شود بروید نانوایی بگویید آتش‌نشانم به من دو تا نان بده؟ ما هم شهروندیم و درد داریم، بی‌پولی می‌کشیم. حرارت بدن ما را می‌سوزاند. آدم هستیم. آقای قالیباف می‌آید می‌گوید شما باید مثل رزمنده‌ها باشید که بدون هیچ چشم‌داشتی می‌زدند به دل دشمن! اما آقای قالیباف شما هیچ وقت درد آتش‌نشان‌ها را نمی‌فهمید و نمی‌دانید چه می‌کشند و چه درد و رنجی دارند.

**کدام فرمانده آتش‌نشانی پس از گذشت یک ساعت اجازه حضور آتش‌نشانان در ساختمان را داده است
همچنین فریبرز ناطقی الهی، استاد پژوهشکده مهندسی سازه، پژوهشگاه زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله در برنامه‌ای در شبکه چهار سیما با تایید این مساله در اظهاراتی تکان‌دهنده عنوان کرده: بسیار عجیب است که مدیران شهری هر روز از مدیریت بحران صحبت می‌کنند ولی ما در این حادثه هیچ اثری از مدیریت بحران نمی‌بینیم. قطعا مدیریت بحران فعلی در کشور باید پاک شده و از نو طراحی شود. وی در ادامه با تاکید براینکه چگونه اجازه حضور آتش‌نشانان در حادثه ساختمان پلاسکو پس از گذشت یک ساعت در این بنا صادر شده است، گفته در واقع کدام فرمانده آتش‌نشانی فرمان حضور این افراد در ساختمان را بعد از گذشت این زمان داده است؟ این مساله قطعا یک فاجعه محسوب می‌شود. به گفته وی پس از گذشت یک ساعت چه آتش ساختمان خاموش شده باشد و چه هنوز در میان طبقات دیده شود، این ساختمان باید تخلیه می‌شد، این در حالی بود که ما در زمان ذکر شده شاهد حضور نیروهای آتش‌نشان در طبقه دهم و ... بودیم. بدیهی است که ساختمان پس از رسیدن به حرارت 300 درجه سانتیگراد تخریب شده و واژگون خواهد شد.

**فشار روی آتش‌نشانان به حدی زیاد است که پنهانی و با ترس با ما حرف می‌زنند
آنقدر فشار روی آتش‌نشانان برای حرف نزدن و اعتراض نکردن از وضعیت و اینکه به واقع چه اتفاقاتی در پلاسکو و این سازمان رخ می‌دهد، بالاست که یواشکی و پنهانی با ما حرف می‌زنند که مبادا خودشان را هم توبیخ کنند. وقتی از سنگینی نگاه اطرافیان گفت‌وگو با ما را قطع می‌کنند. وقتی سعی می‌کنند شناسایی نشوند. وقتی اینقدر اذیت می‌شوند. حتی به گفته یکی از آنها از روز حادثه در ایستگاه‌ها یک برگه گذاشتند که نامه درخواست به شورای شهر برای احتساب شغل آتش‌نشانی جزو مشاغل سخت و زیان‌آور است که آتش‌نشانان آن درخواست را امضا کنند. اما بعضی از بچه‌ها برای اینکه شر نشود یا از ترس اینکه کارشان را از دست ندهند، آن را امضا نمی‌کنند. می‌گوید ما هنوز نمی‌توانیم از حق و خواسته خودمان دفاع کنیم.

اما ما هم کوتاهی کردیم در قبالشان. ما رسانه‌ها برایشان کم گذاشتیم. چرا تا پلاسکو آوار نشد روی سرعزیزان این ممکلت، به سراغ آنها و درددل‌ها و مشکلات‌شان نرفتیم؟ بله ما مسوولیم همه ما در قبال فاجعه رخ داده مسوولیم. سعی می‌کنیم بلندگوی صدایشان شویم، شاید هنوز هم آنقدر دیر نشده باشد، اما خودشان هم باید صدا باشند و بپیچند در گوش مسببان امر که باعث این سهل‌انگاری جبران‌ناپذیر و کشته شدن بهترین فرزندان این سرزمین شدند.

*منبع: روزنامه جهان صنعت، 1395.11.9 
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: