کد خبر: ۹۰۸۳۳
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۷ - ۲۲ دی ۱۳۹۵ - 11 January 2017
عده‌ای مشکلات اقتصادی کشور را ناشی از دخالت بی‌رویه سیاست می‌دانند و عده‌ای آن را معلول سیطره موسسات و شرکت‌های دولتی و استقرار انحصار دولتی و حاشیه‌نشینی بخش خصوصی و عده‌ای دیگر هم معتقدند که دین نباید خود را درگیر اقتصاد کند تا اقتصاد بتواند آزادانه فرمول‌های خودش را پیدا کند.
 خبرآنلاین در یادداشتی آورده است:عده‌ای مشکلات اقتصادی کشور را ناشی از دخالت بی‌رویه سیاست می‌دانند و عده‌ای آن را معلول سیطره موسسات و شرکت‌های دولتی و استقرار انحصار دولتی و حاشیه‌نشینی بخش خصوصی و عده‌ای دیگر هم معتقدند که دین نباید خود را درگیر اقتصاد کند تا اقتصاد بتواند آزادانه فرمول‌های خودش را پیدا کند.

مرتضی ایمانی‌راد اقتصاددان و رییس موسسه مطالعات اقتصاد بامداد در یادداشت خود در خبرآنلاین آورده است: عده‌ای دیگر نظام جهانی را عاملی مهم در این پدیده می‌دانند و گروهی دیگر توسعه‌نیافتگی اقتصاد ایران را به تاریخ ایران پیوند می‌زنند. ولی در این میان، حداقل اقتصاددانان، یک مساله را ثابت فرض می‌کنند و آن این است که یک اقتصادی خارج از ذهن ما هست که باید روی آن تحقیق و بررسی کنیم و سیاست‌های متناسب با شرایط را به سیاست‌گذاران پیشنهاد کنیم و چون از طرف افراد مختلف سیاست‌های متفاوتی پیشنهاد می‌شود، بازار بحث و گفت‌وگو و در بسیاری موارد بازار مجادله و نفی یکدیگر باز می‌شود و دو طرف چنان با اعتماد به نفس یکدیگر را نفی می‌کنند که آدم غیرمتخصص تردید نمی‌کند که هر دو راست می‌گویند.

نکته بسیار مهمی که وجود دارد و جامعه اقتصادی کشور به آن بی‌تفاوت است، این است که یک اقتصاد ابژکتیو (به این معنی که کاملا خارج از ذهن ما هست) اساسا وجود ندارد. بخشی از اقتصاد شامل شرایط اقتصادی است؛ مثل نرخ تورم، بیکاری، میزان کسری تراز پرداخت‌ها و غیره که هر یک با یک تعریف استاندارد و از قبل تعیین شده تعریف شده است و در مورد آن اجماع نسبی وجود دارد. اینها شرایط اقتصادی هستند. یعنی بخش آبژکتیو اقتصاد است. و چون آبژکتیو است، همه روی آن تفاهم دارند. مثلا همه قبول دارند که نرخ بیکاری بین فارغ‌التحصیلان دانشگاهی نسبت به معیارهای جهانی بالا است. ولی این شرایط تنها محتوای نظریات اقتصادی است. اینها برای اقتصاددان وجود دارد و حالا نوع نگاهی که اقتصاددان به این شرایط دارد، کاملا سابژکتیو و از یک اقتصاددان به اقتصاددان دیگر متفاوت است.

اینکه چرا این شرایط به این‌گونه است و مثلا چرا نرخ بیکاری میان فارغ‌التحصیلان بالا است، موضوع اصلی این نگاه است. اینکه با این شرایط چه باید کرد و چگونه باید این شرایط را درست کرد بخش دیگر نگاه سابژکتیو به علم اقتصاد است. اینکه اساسا کدام مشکل محوری است و از نظر سیاست‌گذاری باید به آن پرداخت بخش دیگری از این نگاه سابژکتیو است. مثلا یک اقتصاددان توجه ویژه‌ای به نرخ رشد و شتاب آن دارد و دیگری به توزیع نابرابر درآمدها توجه دارد. دیگری بحث ساختاری می‌کند و چهارمی روی نهادها متمرکز می‌شود. این بحث‌ها خیلی تکنیکی نیستند. این بحث‌ها به طور غالب سابژکتیو هستند که این سابژکتیو بودن بحث، که بخش دوم و مهم نظریات اقتصادی به حساب می‌آید، معلول شرایطی است که اقتصاددان در آن شرایط قرار می‌گیرد. مثلا برخی از سیاست‌ها از منافع مادی یک گروه ناشی می‌شود و برخی دیگر به چسبندگی نظریات اقتصادی به گروه‌های سیاسی ناشی می‌شود و بعضی دیگر از نظریات به شخصیت نظریه‌پرداز قفل می‌شود. دو مورد اول حداقل بین اقتصاددانان پخته جاری نیست، ولی قفل بودن نظریات اقتصادی به شخصیت چیزی است که فرار از آن، نه محال، ولی بسیار بسیار سخت است.

این همان چیزی است که‌هایدگر تحت عنوان پرتاپ شدگی مطرح می‌کند. اگر این مفهوم عمیق و آنتولوژیکال را از‌هایدگر قرض بگیریم، هر یک از ما در جایی از دنیا پرت شده‌ایم. در جایی که نوع خاصی از تفسیر جهان به ما داده شده است، در نوع خاصی از فقر یا رفاه اقتصادی بزرگ شده ایم، با یک زبان و در نتیجه با یک پارادایم زبانی بزرک شده‌ایم، با یک سری انگیزش‌های از قبل تعریف شده رشد کرده‌ایم و خلاصه‌تر بگویم به طور خاصی دنیا را تعریف و معنی می‌کنیم و در دوران نوجوانی هم با تکرار این مولفه‌های شخصیتی آنها را در خود تثبیت کرده‌ایم. این «پرتاپ‌شدگی» به دلایلی که فرصت بحث آن اینجا نیست یکتا unique است و حداقل در یک‌سری مسایل عمومی بین گروهی مشترک است. این مجموعه استخوان‌بندی بخش سابژکتیو نظریات اقتصادی است و تعدد این نگاه‌ها به اقتصاد یک مساله طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است.

اتفاقا نگاه‌های متفاوت به اقتصاد، نگاه کردن به اقتصاد از زاویه‌ای متفاوت است و اینکه ما درصدد محکومیت نظریات مخالف هستیم، در واقع نوعی آب در‌هاون کوبیدن و محروم کردن جامعه از نگاه‌های متفاوت است. این پدیده را دکتر زوهر، استاد دانشگاه اکسفورد جشن تنوع celebration of diversity نام میگذارد و آن را نه یک مانع بلکه یک سرمایه میداند. هم برای یک سازمان و هم برای یک کشور.
بنابراین یکی دیگر از موانع جدی اقتصاد ایران تاکید بر یک نظریه و رد نظریات دیگر است و این مانع موقعی جدی می‌شود که نظریه از حالت سیال و مرتبط با واقعیات به انتزاع تئوریک خلاصه می‌شود و اقتصاد دان از اول عمر علمی خود تا پایان از آن دفاع میذکند. همین پیش فرض کردن نظریات اقتصادی و قفل کردن آن به نوع «پرتاپ شدگی» نتیجه‌ای جز تحمیل انتزاعات تئوریک بر واقعیات اقتصادی نیست. آن‌وقت خود اقتصاددان به مانع جدی اقتصاد کشور تبدیل می‌شود.

توضیح: هر کجا از نظریات اقتصادی و نگاه‌های اقتصادی صحبت کردم، منظورم آنهایی است که به درجه پختگی رسیده باشند و حداقل به طور محدود در تجربه هم رفته باشد (اینجا یا هر کجای دیگر)، بنابراین مجموعه نظریات اساسا تجربی و غیرتخصصی که به وفور در جامعه اقتصادی کشور توسط غیرمتخصصین تولید می‌شود، موضوع بحث من نیست.

*منبع:خبرآنلاین/21 دی 95
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: