کد خبر: ۷۲۵۰۲
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۸ - ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ - 03 June 2016
شهروند- خبرنگاری به شیوه‌ای که امروز شناخته می‌شود، سابقه‌ای طولانی ندارد. این شکل از روزنامه‌نگاری محصول قرن 21 و دوره‌ای است که مشارکت شهروندان بیشتر شد.
 روزنامه شرق در صفحه رسانه گفت‌وگویی را با «حسن نمکدوست ‌تهرانی» مدرس ارتباطات و روزنامه نگاری درباره روزنامه‌نگاری شهروندی منتشر کرد و نوشت: شهروند- خبرنگاری به شیوه‌ای که امروز شناخته می‌شود، سابقه‌ای طولانی ندارد. این شکل از روزنامه‌نگاری محصول قرن 21 و دوره‌ای است که مشارکت شهروندان بیشتر شد.

در گفت وگوی شرق با نمکدوست تهرانی که در شماره پنجشنبه 13 خرداد 1395 خورشیدی انتشار یافته است، می خوانیم: امروزه تعداد زیادی از خبرگزاری‌ها بخشی برای مشارکت شهروندان در تولید خبر و عکس و ویدئو در نظر گرفته‌اند. اما با توجه به اینکه شهروند - خبرنگاران آموزش حرفه‌ای ندیده‌اند، تولیدات آنها با آنچه خبرنگاران حرفه‌ای تولید می‌کنند، متفاوت است و لاجرم تأثیراتی دارد که ممکن است قابل کنترل نباشد. با حسن نمکدوست‌تهرانی، روزنامه‌نگار و مدرس روزنامه‌نگاری، دراین‌باره گفت‌وگو کرده‌ایم.

** در سال‌های اخیر حجم آنچه درباره شهروند-خبرنگاران می‌شنویم، ناگهان فراوان شده ‌است. این تصور وجود دارد شبکه‌های مجازی موجب ایجاد مخاطب برای این افراد و رونق کار آنها شد‌ه‌اند. می‌خواهم بپرسم شهروند- خبرنگاری محصول چه دوره‌ای است و چه انگیزه‌ای می‌تواند موجب شود شهروندان بخواهند خبر و تحلیل تولید کنند؟
*از حدود سال ٢٠٠٦ موضوع و مفهوم شهروند- خبرنگاری به شکل رسمی و فراگیر در ادبیات روزنامه‌نگاری مطرح شد. البته فراموش نکنیم نقش مقدماتی شهروند- خبرنگار با تعریف متعارف آنکه عبارت است از شهروندی که آنچه می‌بیند یا می‌گوید یا احساس می‌کند و البته مهم می‌شمارد و با رسانه‌ها در میان می‌گذارد، سابقه طولانی دارد و محصول سال‌های اخیر نیست. 
سال‌ها مخاطبان برای رسانه‌ها نامه می‌نوشتند و درباره مسائل جامعه و خود بحث و اظهارنظر می‌کردند یا از رویدادهای اطراف خود، خبر می‌دادند. بعدها هم که مخاطبان رادیو و تلویزیون به شکل‌های مختلف، خبرها و موضوع‌های خود را با این رسانه‌ها در میان می‌‌گذاشتند، باز رفتارشان به‌نوعی رفتار شهروند–خبرنگاری بود. اما تقریبا یک دهه است که به مدد فناوری‌های ارتباطات و اطلاعات - از اینترنت تا تلفن هوشمند همراه – این نقش به‌‌مراتب قوی‌تر، فراگیرتر و پردامنه‌تر شده و جایگاه خاصی را در مباحث رسانه‌ای به خود اختصاص داده است. درواقع، مطرح‌شدن مفهوم شهروند – خبرنگار در معنای امروزی نشان‌دهنده تمایل فوق‌العاده چشمگیر مخاطبان به مشارکت در تولید محتوا و اثرگذاری بر فضای رسمی رسانه‌ای است.

**با توجه به گسترش فناوری‌های نوین و اینترنت میان عموم شهروندان، امکان مشارکت بیشتر طبیعی است، اما چرا در این دوره احساس مشارکت بیشتر به وجود آمده ‌بود؟
*خب، حدود ٢٠،١٥سالی می‌شد که عموم مردم درگیر کار با اینترنت شده ‌بودند. به‌علاوه، جوامع مختلف، ازجمله ما ایرانی‌ها با فضای پخش ماهواره‌ای و تکثر رسانه‌ای نیز مواجه و مأنوس شده ‌بودیم. موضوع بسیار مهم دیگر، فضای جهان بعد از فروپاشی بلوک شرق و گسترش فضای آزادی‌خواهی در سراسر جهان بود. درنتیجه هم حس مشارکت‌جویی در مسائل اجتماعی، بیان یافته‌ها و نظرهای خود و به اشتراک‌‌گذاشتن آن با دیگران بیشتر شده و هم امکان این مشارکت فراهم شده بود. در‌هرحال تلفن همراه به‌ویژه گوشی‌های هوشمند تلفن همراه این امکان را در اختیار همگان گذاشت که بتوانند رویدادهای موردتوجه خود را در قالب‌های عکس، صدا و فیلم ثبت و ضبط کنند. بنیان وب ٢، مشارکت فعالانه مخاطب در تولید محتوا بود. سرآغاز کار با وبلاگ‌ها رقم خورد و خیلی زود بحث به روزنامه‌نگاری شهروندی و شبکه‌های اجتماعی رسید.
مخاطب حالا در موقعیتی قرار گرفته بود که احساس می‌کرد وقتی رسانه‌های جریان اصلی رویدادهای موردنظر او را منتشر نمی‌کنند، یا از بیان دیدگاه‌ها و نظرات او خودداری می‌کنند، خودش می‌تواند آنچه را صلاح می‌داند یا دوست دارد، در فضای اختصاصی خودش منتشر و اتفاقا دیگران را به مشارکت در بحث خود ترغیب کند. سادگی دسترسی به مجاری انتشار و اشتراک ویژگی‌ چشمگیر بود. در آن شکل مقدماتی که ابتدا عرض کردم، شهروند می‌بایست خبر یا نظر خود را با تمهیداتی به دست رسانه جریان اصلی برساند. رسانه جریان اصلی هم تصمیم می‌گرفت آن را منتشر کند یا نکند.
اما حالا مخاطب کافی بود اراده کند تا محتوای موردنظر خود را بسیاری ببینند. هم مخاطب می‌توانست رأسا محتوای موردنظر خود را منتشر کند و هم رسانه‌های جریان اصلی خیلی زود به جذابیت این نوع تعامل با مخاطب پی بردند و فضایی را به انتشار محتوایی که مخاطب تولید کرده بود، اختصاص دادند. البته همان‌طور که می‌دانید، سطوح این تعامل بسیار متفاوت بود و از یک اظهارنظر ساده مخاطب تا انتشار کامل گزارش او را دربر می‌گرفت. «اوه‌مای نیوز» کره که کار خود را در سال ٢٠٠٠ اساسا بر بنیان گزارش‌ها و خبرهای مخاطب شکل داده بود، در سال‌های ٢٠٠٦ و ٢٠٠٧ دیگر نامی آشنا در فضای رسمی رسانه‌ای شده بود و همان‌طور که می‌‌دانید، به شهروند– خبرنگارهایش از سراسر دنیا دستمزد هم می‌پرداخت.

** چرا شهروند-خبرنگاری آن‌قدر مهم بود که در این برهه به گفته شما، حتی شکل‌های تولید رسمی آن نیز در دستور کار قرار گرفت؟
*شهروندان علاقه‌مند به تولید محتوا، برای رسانه‌هایی که قدر آنها را می‌دانند گنجی تمام‌عیار به شمار می‌روند. موضوع فقط این نیست که شما از تحریریه به وسعت جامعه‌ای که در آن کار می‌کنید و چه‌بسا به وسعت جهان برخوردار می‌شوید که بی‌وقفه برای شما محتوا تولید می‌کنند، بلکه مخاطبی که برای شما تولید محتوا کرد و شما این محتوا را منتشر کردید، دیگر رابطه‌اش با شما مستحکم شده و به هیچ‌وجه شما را رها نخواهد کرد، یعنی رسانه‌ها با در اختیار قراردادن امکان انتشار به مخاطب، به میزان فوق‌العاده زیادی بر سرمایه‌ اجتماعی خود و طبعا ثروت اقتصادی خود خواهند افزود. 
به‌هرحال آنچه در منابع رسمی به‌عنوان نقطه‌عطف روزنامه‌نگاری شهروندی نامیده می‌شود، یعنی رویدادهایی که تأثیر بسزایی در برآمدن و گسترش مفهوم شهروند – خبرنگار داشتند؛ ماجرای گروگان‌گیری در هند، رویدادهای چندسال گذشته در ایران و سپس سلسله‌رخدادهایی بود که به بهار عربی معروف شد. این نقطه عطف نشان داد دیگر نمی‌توان شهروند- خبرنگاران را نادیده گرفت.

**برخی معتقدند روزنامه‌نگاران باید کمک کنند شهروند- خبرنگاران در حوزه‌های تولید خبر آموزش‌های حرفه‌ای ببینند. به اعتقاد شما، در دوره‌ای که شهروند- خبرنگاری یکی از معمول‌ترین حوزه‌های تولید محتواست، برخورد روزنامه‌نگاران و تحریریه‌های حرفه‌ای تولید خبر با این روزنامه‌نگاران چگونه باید باشد؟
*بدون تردید شهروند- خبرنگاران برای دنیای روزنامه‌نگاری حرفه‌ای نوعی فرصت هستند به شرط اینکه حرفه‌ای‌ها آنها را درست فهم و با آنها درست رفتار کنند. یکی از ملاک‌های بسیار مهم در تولید و انتشار خبر در میان روزنامه‌نگارهای حرفه‌ای، پایبندی به دو اصل «صحت» و «دقت» است. ساده بگویم دو اصل مقدس روزنامه‌نگاری حرفه‌ای دقت و صحت هستند. هر قدر به این دو اصل وفادار باشیم، حرفه‌ای‌تر هستیم و هرچه از این دو اصل فاصله بگیریم، از حرفه‌ای‌گری دور شده‌ایم. نکته اینجاست که وظیفه مراقبت و پایبندی به این دو اصل، همیشه‌و‌همیشه برعهده روزنامه‌نگاران حرفه‌ای است و به‌طور طبیعی نمی‌توان انتظار رعایت این دو اصل را از شهروندان معمولی داشت که گه‌گاه و بنابر علاقه شخصی و نه یک تعهد حرفه‌ای، به کار ثبت و ضبط رویدادهای اطراف‌شان می‌پردازند. آنها در اصل شهروند هستند و ما در اصل خبرنگار. 
صدالبته بسیار خوب خواهد بود همه کسانی که به ثبت و ضبط رویدادها و اندیشه‌ها می‌پردازند، در کارشان دقت و صحت را رعایت کنند، اما این یک امید است و در واقعیت الزاما چنین نیست. بسیار طبیعی است مردم درباره بعضی موضوع‌‌ها اغراق کنند، یا آنچه را می‌بینند براساس تمایلات خود روایت کنند و به آن معنا بخشند، کمااینکه کاملا طبیعی است آنها پیشینه موضوع‌ها را به‌دقت ندانند، اطلاعات کاملی راجع به موضوع نداشته باشند و به‌همین‌دلیل قضاوت‌شان درباره حال و آینده رویداد دقیق نباشد. 
درواقع، آنها موضوع را آن‌گونه که خود احساس می‌کنند، روایت می‌کنند و از این منظر هیچ ایرادی به کار آنها وارد نیست. حتی من و شما هم که روزنامه‌نگار هستیم، اصول حرفه‌ای دقت و صحبت را در روایت همه کنش‌های روزمره ارتباطی‌مان و موضوع‌هایی که در جریان طبیعی زندگی‌مان رخ می‌دهد، رعایت نمی‌کنیم. مثلا اگر همین الان من از شما بپرسم راستی چه خبر، شما براساس معیارهای روزنامه‌نگاری، خبرها را برای من روایت می‌کنید؟ اما حتما و قطعا شما در مقام یک روزنامه‌نگار حرفه‌ای وقتی می‌خواهید خبر، گزارش و مصاحبه‌ای را در رسانه‌ای منتشر کنید، تلاش می‌کنید همه اصول فنی، اجتماعی و اخلاقی حرفه‌ای را مدنظر قرار دهید و رعایت کنید. اکنون ما با شرایطی مواجهیم که تعداد زیادی از آدم‌های معمولی در مقام شهروند احساس می‌کنند باید محتواهایی تولید ‌کنند و این محتواها را به دست ما برسانند. باز خیلی طبیعی است وظیفه اعتبارسنجی و صحت‌سنجی این تولیدات بر عهده ما روزنامه‌نگاران حرفه‌ای است و اجازه نداریم خودمان را از مسئولیت این کار بری بدانیم و شهروند – خبرنگار را مسئول صحت و دقت معرفی کنیم. 
همین بحث درباره اخلاق حرفه‌ای هم وجود دارد. ما روزنامه‌نگاران هنگامی که می‌خواهیم مطلبی را گزارش کنیم سوای دقت و صحت، به اینکه آیا انتشار مطلب منافاتی با موازین اخلاق حرفه‌ای ندارد، توجه می‌کنیم، درحالی‌که شهروند – خبرنگار ممکن است اصلا اطلاعی از موازین اخلاق حرفه‌ای ما نداشته باشد یا آنها را مهم نداند. ما اجازه نقض حریم خصوصی افراد را به خود نمی‌دهیم، به‌هیچ‌وجه مجاز نیستیم در تولیدات‌مان نفرت‌پراکنی کنیم، همه تلاش‌مان را باید انجام دهیم و به عینیت تا حد امکان پایبند باشیم و... . اما این موضوع‌ها الزاما موردتوجه شهروند– خبرنگارها نیست. 
پس اگر قرار است محتوای آنها را ما منتشر کنیم مسئولیت رعایت این موضوع‌ها هم بر عهده خود ماست نه آنها. درعین‌حال روزنامه‌نگاران حرفه‌ای از منظر سومی هم به موضوع می‌پردازند: اینکه آیا مطلب تولیدشده در چارچوب قانون است؟ کاری که روزنامه‌نگاران می‌کنند در چارچوب قانون است، اما یک شهروند - خبرنگار لزوما در چارچوب قانون کار نمی‌کند. ما به‌عنوان روزنامه‌نگاران حرفه‌ای، باید به این موضوعات حساس باشیم.

**این در جایی میسر است که شهروند- خبرنگار بخواهد مطلب را به تأیید روزنامه‌نگار حرفه‌ای برساند. در غیراین‌‌صورت چگونه ممکن است بر کار او نظارت کرد تا همه موارد صحت و دقت و قانون و اخلاق در کار او رعایت شده ‌باشد؟
*درست می‌گویید. همه این حرف‌ها وقتی صادق است که ما بخواهیم به‌عنوان یک رسانه، محتوایی را که یک شهروند–خبرنگار تولید کرده، منتشر کنیم. در مواردی که او خود اقدام به انتشار محتوای موردنظر خود می‌کند، مثلا در شبکه‌های اجتماعی یا از طریق اپلیکیشن‌های پیام‌رسان‌ موبایل نه می‌توانیم دخالت و نظارت – با شدتی که شما به کار بردید - داشته باشیم و نه باید چنین دخالتی داشته باشیم. البته در موردهایی که یک موضوع در چنین فضاهایی گرم می‌شود و بازتاب می‌یابد، خودبه‌خود برای ما سوژه خلق می‌شود، آن‌وقت ما به روش خودمان به پیگیری آن سوژه می‌پردازیم.
اما منطق این است که جامعه به‌مرور یاد می‌گیرد نسبت به محتوای ارتباطات غیررسمی چه واکنشی نشان دهد. من روی واژه یادگرفتن تأکید می‌کنم و اینکه این فرایند یادگیری زمان‌بر است و حتما هزینه‌هایی را بر جامعه تحمیل خواهد کرد. اما چاره‌ای نیست. باید ضمن به‌رسمیت‌شناختن و پذیرفتن فرایندهای در جریان، صبور بود و هم‌زمان به اصلاح مثبت هم فکر کرد. به‌هرحال، سپهر جدید رسانه‌ای، بسیاربسیار متحول است و همه ما – از رسانه‌ای حرفه‌ای تا شهروند – خبرنگارها و تا مدیریت سیاسی جامعه – در حال کشف و شناخت ویژگی‌های این سپهر تازه هستیم؛ سپهری که منطق و اس‌واساسش گشودگی و تعامل و تحمل است. 
اگر فرد یا افرادی هم باشند که کارشان از صبح تا شب دروغ‌گفتن در قالب تولید شهروند– خبرنگاری است و جامعه هم هر روز با دروغ‌های آنها مواجه می‌شود، ولی کماکان از آنها استقبال می‌کند باید در مقام حرفه‌ای‌ها برویم و از چنین آدم‌هایی رمزورموز پیچیده کارشان را یاد بگیریم! گاهی می‌شود به مردم دروغ گفت و از استقبال آنها برخوردار شد، همیشه که نمی‌شود به مردم دروغ گفت و مردم کماکان شما را به‌عنوان منبع موثق به‌رسمیت بشناسند.
درعین‌حال، اگر یک رسانه آلترناتیو یا یک شهروند – خبرنگار به صورت مستمر و نه موردی، خبرهای دقیق‌تر، جامع‌تر و کاربردی‌تر رسانه‌های جریان اصلی و خبرنگارهای حرفه‌ای را منتشر می‌کند، به‌گونه‌ای که مردم ترجیح می‌دهند به سراغ آنها بروند، خب، مشکل به ما حرفه‌ای‌ها برمی‌گردد و اینکه چرا در کارمان از غیرحرفه‌ای‌ها عقب افتاده‌ایم، اینجا که تقصیر شهروند- خبرنگار نیست.

**پس درهرحال به عقیده شما گسترش شهروند- خبرنگاری فرصت است و نه تهدید.
*بله، ‌من معتقدم آنها همیشه فرصت هستند و با اینکه برخی، روزنامه‌نگاری شهروندی را تهدید می‌دانند، موافق نیستم. این انتظار که شهروندان معمولی رفتارشان را با حرفه‌ای‌ها منطبق کنند و اگر نکردند سرزنش یا مجازات شوند که صحبت این زمانه نیست.

**با توجه به اینکه شبکه‌های اجتماعی مجازی اندک‌اندک از رونق می‌افتند، در وضعیت این‌چنینی در جامعه ایران، شهروند-خبرنگاری که امروز به اتکای شبکه‌های اجتماعی مجازی رونق دارد، چه سرنوشتی پیدا می‌کند؟
*اولا یادمان باشد شبکه اجتماعی چیزی نبوده که تازه به وجود آمده باشد، انسان از ابتدا در شبکه‌های اجتماعی حضور داشته و به واسطه شبکه‌های اجتماعی معنا شده ‌است. البته امروزه به یاری فناوری‌های اطلاعات و ارتباطات، امکان شکل‌گیری شبکه‌های اجتماعی به‌مراتب بیشتر از قبل شده است که به این فرصت تازه به تسامح می‌گوییم شبکه‌های اجتماعی مجازی؛ مقصودم این است که نباید فکر کرد چون مردم مانند سابق به سراغ فیس‌بوک نمی‌روند، شبکه‌های اجتماعی مجازی دارند از رونق می‌افتند. شکل‌های تازه‌تر، پیچیده‌تر و عمیق‌تر تعامل اجتماعی پیوسته به‌وجود خواهد آمد، چراکه اساسا طبع انسان این‌گونه و همیشه در پی عمق و وسعت‌بخشیدن به تعاملات خود با دیگران است. 
درواقع، اینکه به شکل مرتب با اتفاقات نو و جدید در فضای ارتباطات و اطلاعات مواجه شویم، سرنوشت ما انسان‌هاست. ٢٠ سال پیش کمترکسی تصور می‌کرد بازنشستگان ما برای دریافت حقوق‌شان به دستگاه‌های عابربانک نزدیک شوند، حالا بانکداری اینترنتی بخشی از امور عادی همه ما شده است. درواقع آنچه به آن به تسامح فضای مجازی می‌گوییم، بخش لاینفک زندگی واقعی ماست. البته جالب است بدانید این بحث هم تازه نیست. اینکه نمی‌توان میان واقعیت و مجاز در سپهر ارتباطات مرزی قطعی کشید صحبتی ٧٠ساله است و به سرآغاز دوران تلویزیون برمی‌گردد. 
سرنوشت ما این است که مرتبا با چیزهای تازه مواجه شویم. نکته فقط اینجاست که سرعت تحولات به حدی است که اگر بخواهیم بیشتر وقت خود را صرف یافتن ایرادها و اشکالات هر تحول کنیم، عمر خودمان و دیگران را به هدر داده‌‌ایم. باید مطمئن باشیم قبل از اینکه بتوانیم ایرادهای یک تحول را برطرف کنیم، تحول‌های دیگر از راه خواهند رسید.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: