کد خبر: ۶۹۸۵۴
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۱ - ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ - 04 May 2016
** روزنامه اعتماد
سخنان روزهای گذشته مقام معظم رهبری درباره ویژگی‌ها و شاخص‌های تربیتی نسل آینده بود که یکی از موارد آن به بحث درباره تحمل مخالف پرداختند و گفته شد که »تحمل مخالف در جامعه نهادینه نشده است زیرا تا فردی مختصر طعنه‌ای می‌زند، با مشت به سینه او کوبیده می‌شود؛ این، یعنی عدم تحمل مخالف. 

واقعیت این است که تربیت و آموزش نسل جوان کشور یک مساله کلیدی و اساسی است و اگر جامعه‌ای بخواهد آینده خوبی برای خود ترسیم کند، به ناچار باید بیشترین سرمایه‌گذاری را در زمینه آموزش و تربیت نسل آینده خود صرف کند. این آموزش نیز باید از دوران کودکی و نوجوانی آغاز شود، به ویژه آموزش و تربیت اموری که بر رفتار انسان‌ها مربوط می‌شود. ریاضیات را می‌توان در میانسالی و بزرگسالی نیز یاد گرفت ولی نحوه ارتباط کلامی و عاطفی را باید از کودکی و نوجوانی آغاز کرد. ولی پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که چرا جامعه و نظام آموزشی ما این‌گونه موارد اساسی را آموزش نمی‌دهد و اگر احیانا آموزش می‌دهد، چرا موثر نیست؟ الان ٣٨ سال از انقلاب گذشته است؛ چرا نتوانسته‌ایم افرادی که رفتاری شایسته و تحمل‌کننده مخالف رادارند تربیت کنیم؟

در مورد اول که چرا آموزش نمی‌دهیم، باید گفت که به قول معروف اره دسته خود را نمی‌برد. وقتی که مدیریت اداری کشور از ده‌ها و حتی سده‌ها پیش و به هر دلیلی مبتنی بر شایسته‌سالاری نبوده است و به همین دلیل قادر نبوده که مخالفان خود را قانع کند، در نتیجه و به همین دلیل ساده اجازه شکل‌گیری مخالف را نمی‌دهد، حتی موافقان را نیز برنمی‌تابند، چه رسد به مخالفان. 

چنین ساختار اداری چگونه می‌تواند موضوعی را آموزش دهد که در درجه اول با آن آشنا نیست و در درجه دوم آموزش آن را نافی بقای خود می‌داند؟ در چنین ساختار اداری اصولا موجودیت مخالف به رسمیت شناخته نمی‌شود. چه رسد به اینکه صدای آن شنیده و تحمل شود. مساله مهم دیگر این است که فرض کنیم این‌گونه رفتار آموزش داده شود، برای نمونه ممکن است در خانواده آموزش داده شود. ولی چرا آموزش دیده‌ها آن را درونی نمی‌کنند؟ علت این است که یادگیری فیزیک و ریاضیات با یادگیری رفتارهای پسندیده به کلی متفاوت است. ما می‌توانیم که یاد بگیریم، چرا سیگار برای سلامت انسان بد است ولی این به معنای آن نیست که از سیگار کشیدن پرهیز کنیم؟

همچنان که همه می‌دانند کشیدن شیشه و مواد مخدر چه عوارض خطرناکی دارد، ده‌ها فیلم و گزارش در مذمت این کار تهیه و منتشر می‌شود. در کتاب‌ها آموزش داده می‌شود که این کار چه خطراتی دارد، حتی برای مرتکبین آن نیز مجازات‌های سخت در نظر گرفته شده است، با همه اینها مشاهده می‌کنیم که از تعداد معتادان کم که نمی‌شود، زیادتر هم می‌شود. چرا؟ برای اینکه میان رفتار و آموزش عناصر دیگری وجود دارند که اجازه نمی‌دهند، فرد براساس آموزش‌هایش رفتار کند. 

آن عناصر ساختارهای جامعه‌شناختی است. وقتی که در یک ساختار اجتماعی، تبعیت و عدم مخالفت همراه با تشویق و جایزه، در مقابل نقد و مخالفت، همراه با هزینه است، به‌طور طبیعی افرادی پیدا می‌شوند که دور مخالفت را خط بکشند و خود را در چارچوب مرید و مرادی و مجیزگویی و تملق محبوس کنند. وقتی که کسی می‌تواند با مشت به سینه مخالف بکوبد، حتی اگر کسانی باشند که این مشت را نکوبند ولی چندان غیر طبیعی نیست که کسانی هم پیدا شوند که بکوبند، چرا که این کار برای آنان منفعت دارد.

در مقام فردی کسی که روحیه تحمل مخالف را دارد، بسیار ارزشمند است ولی در مقام اجتماعی، ما نیازمند آن هستیم که هیچ فردی نتواند بر سینه مخالفان خود مشت بزند و اگر چنین کرد، چنان هزینه سنگینی را بپردازد که از ترس پرداخت این هزینه مرتکب این کار نشود و از روی ناچاری هم که شده یاد بگیرد صدای مخالف را تحمل کند، در این صورت پس از مدتی تحمل صدای مخالف، برای آنان ساده می‌شود و با گذشت زمان این صدا دلنشین هم خواهد شد! این قاعده در سایر امور دیگر نیز وجود دارد.

همان‌طور که مقام رهبری نیز اشاره داشته‌اند، مساله تربیت و فرهنگ‌سازی فقط یکی از زیرساخت‌های اصلی برای تحقق این هدف است: «مصرف کالاهای خارجی و قاچاق ده‌ها و صدها میلیاردی کالاهای لوکس، نمونه‌هایی از الگوی مصرف غلط در کشور است که باید اصلاح شوند و یکی از زیرساخت‌های اصلی برای اصلاح آنها، فرهنگ‌سازی در نسل جوان است.« البته که برخی از مردم آن قدر پول دارند که بهترین خودروهای خارجی را بخرند و در خیابان‌های تهران جولان دهند ولی این کار را براساس فرهنگ و تربیت خود انجام نمی‌دهند ولی در این میان نیز کسانی هم پیدا می‌شوند که این فرهنگ را ندارند و با این خودروهای لوکس دوردور می‌کنند. خب به آنان نمی‌توان دستور داد که انجام ندهند ولی می‌توان ساختاری را تعبیه کرد که هزینه‌های مادی انجام این کار را چنان افزایش دهد تا آنان یاد بگیرند رفتار درست‌تری را داشته باشند.

بنابراین هدف این یادداشت این بود که نشان دهد، اگرچه تربیت و آموزش بسیار مهم است ولی ضروری است که اصلاحات ساختاری در سطح جامعه نیز مورد توجه باشد. برای تحمل مخالف، نیازمند مطبوعات آزاد هستیم. مطبوعاتی که با کوچک‌ترین طعنه، دچار خشم دیگران نشوند. برای تحول مخالف، باید شفافیت و پاسخگویی به یک قاعده معمولی جامعه تبدیل شود.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: