کد خبر: ۶۷۰۷۲
تاریخ انتشار: ۱۹:۵۹ - ۱۴ فروردين ۱۳۹۵ - 02 April 2016
پدیده هایی که در همین ارتباط قابل تشخیص است شامل؛ تداوم بحران خاورمیانه و خصوصا سوریه، مهاجرت و سیل پناهجویان به طرف اروپا، فعالیت های تروریستی در کشور های اروپایی و مسمومیت جو اجتماعی و سیاسی ناشی از آن، تشدید اسلام ستیزی، مهاجرستیزی و تقویت سازمان های فاشیستی و نژادپرست و ملی گرای افراطی در اروپا و بی ثباتی اتحادیه اروپا. ظهور مجدد طرفداران حمایت گمرکی از صنایع داخلی و مقابله با تجارت آزاد در کشور های صنعتی.
روزنامه دنیای اقتصاد در شماره شنبه 14 فروردین در یادداشتی به قلم محمد طبیبیان اقتصاددان آورد: می دانیم که پیش بینی دقیق آینده غیرممکن است و در مورد هر گزاره ای که به آینده اشاره می کند باید با احتیاط برخورد شود. لیکن برخی روند ها و جهت های موجود می تواند برخی نتایج عمومی را در مورد آینده نشان دهد.

این یادداشت می افزاید: بنابر این در متن حاضر هدف ارائه پیش بینی آینده نیست بلکه صحبت از وضع موجود است و اینکه چگونه وضع موجود می تواند بر آینده سایه افکند. درک این چگونگی نیز به برداشت و قضاوت شخصی افراد مربوط می شود. تا آنجا که به آینده مربوط است احتیاط حکم می کند که از خوش بینی دوری جسته شود و با عینک تیره تر شرایط مورد موشکافی قرار گیرد.

١. شرایط سیاسی بین المللی: شاید مهم ترین جریان تاثیرگذار بر وضعیت عمومی جهان در سال ١٣٩٥ حوادث سیاسی است که در صحنه بین المللی در حال تکوین است و تاثیر آن در زیر پوست اقتصاد بین الملل و در نتیجه بر روزگار بسیاری از ملت ها قابل مشاهده خواهد بود. ویژگی بارز این امر ظهور پدیده مقابله با وضع موجود و ساختار های تثبیت شده سیاسی براساس منافع ویژه است. این مقابله یا طغیان به شکل های مختلف در مناطق مختلف در حال ظهور است. شاید این کشش و کوشش ها در جوامع مطرح بوده لیکن ویژگی قابل توجه آن نیروی جدیدی است که اخیرا این رویکرد از خود نشان می دهد. برای مثال در آمریکا می توان ظهور چپ افراطی و راست افراطی را در حرکت های سیاسی مرتبط با انتخابات دید.

همچنین بیزاری از کاندیداهای مورد حمایت نظم موجود قابل توجه است. این وضعیت را در ظهور برنی سندرز در مقابل خانم کلینتون از حزب دموکرات و دونالد ترامپ در مقابل تشکیلات حزب جمهوری خواه و منافع تثبیت شده ابرثروتمند های سنتی می توان مشاهده کرد. نکته این است که حامیان این طیف های افراطی به سادگی امکان جا به جایی دارند. یعنی برخی حامیان سندرز که خود را سوسیال دموکرات می خواند در صورت کاندیداتوری خانم کلینتون حاضرند به دونالد ترامپ در طرف راست افراطی رای دهند، و برعکس برخی از حامیان ترامپ نیز آماده اند در صورت کاندیدا نشدن او به طرف مقابل طیف، یعنی سندرز رای دهند. 

به هم زدن نظم موجود هدف این حرکت ها است و نه برنامه کاندیداها. در اروپا نیز در فرانسه قد علم کردن جبهه ملی راست افراطی و در انگلستان هم ظهور چپ افراطی همراه با راست افراطی و در سایر کشور ها نیز پدید ه ای مشابه قابل توجه است. اینکه تا چه حد این حرکت ها موثر عمل کنند و به نتیجه ای غیر از ایجاد شرایط اجتماعی افراطی نائل شوند، قابل پیش بینی نیست. 

پدیده هایی که در همین ارتباط قابل تشخیص است شامل؛ تداوم بحران خاورمیانه و خصوصا سوریه، مهاجرت و سیل پناهجویان به طرف اروپا، فعالیت های تروریستی در کشور های اروپایی و مسمومیت جو اجتماعی و سیاسی ناشی از آن، تشدید اسلام ستیزی، مهاجرستیزی و تقویت سازمان های فاشیستی و نژادپرست و ملی گرای افراطی در اروپا و بی ثباتی اتحادیه اروپا. ظهور مجدد طرفداران حمایت گمرکی از صنایع داخلی و مقابله با تجارت آزاد در کشور های صنعتی. 

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و نبود گزینه متعادل و قابل پیش بینی در بین نامزد ها به دلیل جو اجتماعی ناشی از تشدید بیگانه ستیزی و اسلام ستیزی و افزایش نابرابری در توزیع ثروت و مشکلات اجتماعی داخلی مانند افزایش تبعیض نژادی که در مجموع حال و هوای بی سابقه ای برای حمایت از کسانی که قصد به هم زدن نظم موجود در سازمان سیاسی را دارند به دنبال داشته است. تحرک بیرونی نظامی توسط روسیه در مناطق مرزی مختلف از جمله اوکراین و دورتر یعنی سوریه همراه با تشدید مشکلات اقتصادی این کشور، شرایط اقتصادی و سیاسی چین از جمله ظهور مخالفت علنی با رئیس جمهوری این کشور، تحرکات مختلف در دریاهای جنوب چین، از جمله ساختن جزایر مصنوعی و ایجاد پایگاه نظامی همراه با افزایش بودجه و ظرفیت نظامی این کشور. 

رکود ممتد اقتصاد ژاپن. مشکلات کاهش رشد اقتصادی در اقتصاد های نو ظهور از جمله ترکیه همراه با واگرایی سیاسی. رکود قیمت مواد معدنی شامل نفت...). این روند ها، همان گونه که در سطح جهان ظهور و تاثیر انگیزی می کند به شکل های مختلف می تواند بر شرایط زیست اقتصادی و اجتماعی کشور ما نیز تاثیر اعمال کند.

در مورد تحرک کشور ها در صحنه بین المللی می توان به نقش آمریکا توجه کرد. یک نکته قابل توجه این است که بسیاری از مطالبی که در صحنه علنی توسط سیاست بازان جهان مطرح می شود با آنچه مکنون ذهنی آنان است ممکن است همخوان نباشد و درک آنچه حادث می شود برای بسیاری در دسترس نبوده و البته این پوشیده کاری بخشی از صحنه پردازی است که سیاست خوانده می شود. به عنوان نمونه، و در همین ارتباط یک نکته قابل توجه است. 

مطلبی در مجله آتلانتیک شماره آوریل ٢٠١٦ تحت عنوان «دکترین اوباما» منتشر شده که کار مفصل و جمع بندی قابل توجهی است و براساس مصاحبه با وی تدوین شده است. لیکن مطلب تازه چندانی در آن نیست. خلاصه اینکه اوباما سعی کرده است نیروی نظامی آمریکا را در جنگ های جدید درگیر نکند چون اصولا امیدی به نتیجه بخش بودن این جنگ ها و ایجاد تحول پایدار از این طریق وجود ندارد. یک منطقه مورد توجه خاورمیانه است که در آن جهت و مسیر نوید بخشی از دیدگاه سیاست آمریکا وجود ندارد و حتی استفاده از نیروی نظامی هم چندان تعیین کننده نخواهد بود.

این برداشت ها از ظاهر مصاحبه رئیس جمهور آمریکا است. اما خبرنگار مصاحبه کننده (جفری گولدبرگ) خودش در مصاحبه ای برخی مطالبی که در حاشیه آن مصاحبه، از رئیس جمهوری شنیده را نقل می کند که گویاتر از اصل مصاحبه است. 

به طور خلاصه او می گوید در بحث حاشیه مصاحبه رئیس جمهوری به تمثیل گفت که خاورمیانه مانند شهر داستانی «گوتام» در فیلم «بتمن» است. شهری که باند های مختلف در آن با هم می جنگند و در مجموع برای منافع خود درگیر فساد، بی قانونی و خشونت هستند و سایرین را به فلاکت می اندازند. در این میان هم مشابه فیلم بتمن، یک «جوکر» ظاهر شده که کل شهر را به هرج و مرج و تخریب می کشاند و جوکر خاورمیانه هم داعش است. این خوانش از شرایط خاورمیانه توسط یک مقام سیاسی غربی خوانش قابل ملاحظه و قابل تاملی است.

با توجه به این جمع بندی که اهمیت خاور میانه فقط در حد تلاش برای جلوگیری از سر ریز شدن تنش ها به سایر نقاط جهان است، توجه بیشتر آمریکا معطوف به نقش چین و چالش هایی است که این کشور به عنوان قدرت جهانی مطرح می کند. از جمله توسعه طلبی در دریا های کرانه ای، شامل ساخت جزیره در دریای جنوب چین و استقرار تسلیحات در آن و تلاش برای تحمیل وزن سیاسی، اقتصادی خود به مناطقی مانند تایوان و هنگ کنگ و مناطقی فراتر از آن تا آفریقا است. 
این پدیده، برای غرب استخوان در گلو هم شده است. چون از یک طرف قدرت چین مشکل زا و اسباب نگرانی غرب و آمریکا است و از طرف دیگر ضعف اقتصاد چین که در چند ماه اخیر ظاهر شده نیز به نوع دیگری مشکل زا است(طبق اخبارمنتشره، صادرات چین در ماه فوریه نسبت به سال قبل ٢٥ درصد کاهش یافت و واردات با کاهش 13.8درصدی روبه رو بود). 

چرا که آغاز ظاهر شدن مشکلات اقتصادی و کاهش تجارت چین با سایر کشور ها اثر نامطلوب بر اقتصاد جهان اعمال خواهد کرد(در سال ٢٠٠٩ قبل از ظاهر شدن تمام قد بحران مالی، صادرات چین با یک افت شدید روبه رو شد بنابر این تنزل تجارت بین المللی چین می تواند شاخص نا خوشایندی برای سلامت اقتصاد جهان به حساب آید). همچنین مشکلات اقتصادی و اجتماعی این کشور ممکن است شرایط سیاسی درونی آن را تحت تاثیر قرار دهد، معمولا افزایش استبداد در کشور ها همواره با کاهش امید به بهبود شرایط زندگی مردم همراه است و افزایش تنش بین المللی وسیله ای برای ایجاد غلیان در احساسات ملی و ساکت نگه داشتن مردم در داخل است. علائم این جهت گیری ها در بین قدرت های جهان و بازیگران بین المللی در حال آشکار شدن است. 

جالب اینکه به نظر می رسد، روسیه هم در همین جهت ها در سال آتی حرکت خواهد کرد. نکته قابل توجه اینکه غرب و خصوصا آمریکا به روسیه به عنوان یک قدرت منطقه ای اشاره می کنند و این نقش را برای آن به رسمیت می شناسند. اینکه دیگر به روسیه به عنوان قدرت جهانی توجه نمی شود اسباب خشم این کشور را فراهم آورده و تلاش برای تاثیرانگیزی این کشور در سطح جهان و مناطقی ماورای مرز های شوروی سابق را افزایش داده است.

٢. انتخابات ریاست جمهوری آمریکا: هم اکنون مهم ترین حادثه سیاسی در حال تکوین را می توان انتخابات آمریکا دانست. زیرا نتیجه آن بی شک بر شرایط عمومی سیاسی، نظامی و اقتصادی بین المللی و بسیاری ملت ها تاثیر خواهد گذاشت. به خصوص شرایط سیاسی آینده در آمریکا در تداوم توافق هسته ای و سایر موارد تنش بین آمریکا و ایران موثر است. نکته بارزی که در سال میلادی قبل مطرح شد این بود که با به نتیجه رسیدن توافق دولت اوباما و ایران ناگهان سه گروه، به اصطلاح از جا در رفتند و کاملا غافلگیر شدند شامل لابی اسرائیل، لابی عربستان و لابی نظامیان و صنایع نظامی آمریکا. این گروه ها کماکان به تلاش برای تخریب شرایط بین دو کشور ادامه می دهند. در ایران هم دلالان تحریم دست بردار نیستند و اکنون که درآمد ارزی هم کاهش و محدودیت های شرایط تحریم هم تخفیف یافته، طبق اخبار، این ذی نفعان مطالبه نقش و مشارکت بیشتر در اقتصاد داخلی دارند. بنا بر این در سال جدید فشار بر دولت و کشور از طرف خارج و داخل برقرار می ماند.

از لحاظ شرایط داخلی آمریکا، ملاحظه شد که در سال گذشته تحت عنوان مقابله با تروریسم و بهانه های این چنینی محدودیت جدید بر ورود اتباع ایران به آمریکا حتی افراد دو تابعیتی از اروپا و سایر مناطق وضع شد. در حالی که اقدام تروریستی آخر در آمریکا مربوط به یک زوج پاکستانی- سعودی بود و طرفه اینکه در تمام این حوادث خشونت بار، عرب ها یا پاکستانی ها درگیر هستند لیکن آمریکا محدودیت بر ایرانی ها را که هیچ نقشی در این امور نداشته اند افزایش می دهد (حتی اخباری وجود دارد که ویزا های توریستی و دانشجویی افرادی که بررسی پلیسی آنها تکمیل شده نیز باطل شده است).این رویکرد برآیند دو عامل است، یکی کینه برخی جناح ها نسبت به ایران و متوجه کردن خشم و ترس جامعه از فعالیت های تروریستی بعد از حمله به برج های دوقلو و موارد اخیر به مسلمانان.

از آنجا که لابی عرب ها در این کشور فعال است اقدامات چندانی علیه آنها انجام نمی شود و عمدتا اقدامات متوجه اتباع ایرانی بوده است(از جمله در چند سال اخیر اقدام به بستن حساب های بانکی دانشجویان و بسیاری از اتباع ایرانی توسط برخی بانک ها قابل ذکر است)، در حالی که اتباع ایران به نحو بارزی از اقدامات تروریستی بری بوده اند. عامل دیگر نبود عامل دیپلماسی از طرف دولت ایران برای حفظ منافع اتباع ایرانی بوده است. از بین دو کاندیدای ریاست جمهوری که تاکنون شانس بالاتر را دارند، یکی ترامپ از حزب جمهوری خواه و دیگری خانم کلینتون از حزب دموکرات هر دو نظرات منفی در مورد مسلمانان و ایرانی ها ابراز کرده اند(سایر نامزد های حزب جمهوری خواه نیز به همچنین).

ترامپ می گوید ورود مسلمانان را به آمریکا قطع می کند. البته او با شیوخ عرب دادو ستد و منافع اقتصادی از جمله در دبی دارد؛ بنا براین احتمالا محدودیت های او عمدتا شامل ایرانی ها خواهد بود. کلینتون هم چند ماه پیش در یک برنامه تلویزیونی در پاسخ به این پرسش که بزرگ ترین دشمن خود را چه کسانی می دانید گفت «ایرانی ها»، توجه می کنیم که او نگفت دولت یا حکومت ایران یا بخش هایی از آن بلکه مشخصا گفت ایرانی ها. معلوم نیست مردم ایران چه هیزم تری به ایشان فروخته اند!

به طور خلاصه حوادث تروریستی ماه های اخیر در اروپا و آمریکا جو عمومی خصومت علیه مسلمانان را تشدید کرده است. این نیز عملا در آمریکا منجر به تصویب قوانین و دستورالعمل هایی شده که عمدتا علیه ایرانیان است که اصولا ارتباطی با این حوادث نداشته اند!
به هرحال هر کدام از این دو حزب که با این کاندیدا ها یا مشابه آنان پیروز شوند شرایط برای ایران بهبود نخواهد یافت و آنانی که در دو طرف اقیانوس منافع خود را در شوربختی ملت ایران می بینند مسرور خواهند شد.

٣. چشم انداز قیمت نفت: وابستگی اقتصاد کشور به درآمد نفت بسیار است. خصوصا بودجه کشور وابسته به این درآمد است. کاهش درآمد یک دولت نیز مانند کاهش درآمد یک خانواده است. اگر درآمد خانواری از یک ماخذ عمده بین 60 تا 70 درصد کاسته شد، منطقا آن خانوار به فکر کاهش هزینه ها خواهد افتاد یا به فکر افزایش درآمد جایگزین. در این حیطه نیز کاهش هزینه ها از اهمیت بیشتری برخوردار است. در کشور ما در گذشته روش های جایگزین درآمد، شامل افزایش درآمد مالیاتی یا تزریق نقدینگی جدید بوده است. 

در شرایط موجود اولی فشار بر اقتصاد تحت محدودیت و ضعف تولید را افزایش می دهد که اقدامی با تاثیر منفی است و افزایش نقدینگی نیز اثر تورمی دارد که جوانب مخرب آن شناخته شده است. بنابر این توجه به کاهش هزینه ها اجتناب نا پذیر است. بسیاری دستگاه ها و ردیف های هزینه ای در بودجه وجود دارند که به دلیل نا کارآیی، حذف یا کاهش بودجه آنها اثر اقتصادی منفی در بر ندارد.
لیکن این گروه هزینه ها، پشتیبان سیاسی دارند و دولت قادر یا مایل به کاهش بودجه بسیاری از آنها نخواهد بود؛ بنابر این بودجه دستگاه هایی مانند آموزش و آموزش عالی، بهداشت و خدمات اجتماعی دیگر دچار محدودیت می شود. در سال های گذشته یکی از قربانیان این روند ها بودجه عمرانی بوده است که در دولت قبلی سهم آن به حد رقت باری کاهش یافت و در همان حدود باقی مانده است. از آسیب پذیران دیگر شرایط مالی، طرف های معامله با دولت یعنی پیمانکاران و شرکت ها، موسسات و افرادی بوده که از دولت مطالبات داشته اند. 
با توجه به اینکه پیش بینی می شود قیمت نفت در سال جاری نیز از افزایش قابل ملاحظه ای بر خوردار نخواهد شد مساله سر و سامان دادن به اقتصاد داخلی و خصوصا بودجه دولت از اهمیت بر خوردار می شود و اقدامات از این دست شاخص جدیت برای نشان دادن میزان توجه دولت به اقتصاد خواهد بود.بر آورد های رایج برای قیمت نفت آن را در حد ٦٠ دلار یا کمتر مطرح می کند. این سطح نه تنها برای اقتصاد کشور ما بلکه سایر کشور های تولید کننده نفت کفاف عادت های هزینه ای را نمی دهد. مجله اکونومیست در شماره مارس ٢٠١٦ سرمقاله ای تحت عنوان «ابر قدرت تو خالی» دارد که شرایط روسیه را مورد توجه قرار می دهد. 

طبق ادعای این مجله میانگین دستمزد در روسیه از ٨٣٠ دلار در ماه ژانویه ٢٠١٤ به حدود ٤٥٠ دلار در ژانویه سال ٢٠١٦تنزل یافته و سایر شاخص های اقتصادی نیز نشان از تنزل اقتصاد این کشور دارد. این شرایط طبعا بر نقش منطقه ای روسیه تاثیر می گذارد. احتمالا امکان اینکه در گیری این کشور در سوریه کاهش یابد و شرایط برای طرف های در گیر دیگر پیچیده تر شود، زیاد است. می توان تصور کرد که نقش بیرونی ترکیه به دلایل مختلف از جمله مشکلات اقتصادی و سیاسی داخلی به سمت تهاجمی تر شدن تغییر می یابد. به همین دلایل نه تنها عامل داخلی تاثیر قیمت نفت بلکه عوامل خارجی ناشی از آن نیز ملاحظات قابل تاملی را مطرح خواهد کرد.

٤. شرایط آب و هوایی و محیط زیست: بخش کشاورزی (شامل زراعت، دامداری، ماهیگیری و جنگلداری)مهم ترین بخش اقتصاد ایران است و تنها بخش نسبتا پایدار. این بخش هم از زوایای مختلف با مشکل روبه رو است. مهم ترین این عوامل کم آبی است و دیگری ضایع شدن زمین های مرغوب برای استفاده در ساخت و ساز اطراف شهر ها یا ویلاسازی و تفرجگاه برای متمکنین در مناطق مختلف. کمبود منابع آب به دلیل روند ادامه دار خشکسالی و نیاز های جمعیت در حال رشد کشور به مشکل حادی تبدیل شده و تشدید خواهد شد. نیاز مصرفی شهر ها همراه با کاهش بارندگی، رود خانه ها و دریاچه ها را خشک کرده و مشکلات محیط زیست را تشدید نموده و به این روند شدت خواهد بخشید. 

روند گرمایش کره زمین بر مناطقی مانند ایران که روی کمربند خشک زمین قرار دارد تاثیر نا مطلوب خواهد داشت. پیش بینی می شود تا چند دهه آینده با این روند ها مناطق اطراف خلیج فارس به دلیل شدت گرما و خشکسالی دیگر قابل زیست نباشد. در آینده، نه تنها این واقعیت با شدت بیشتری چهره نمایی خواهد کرد که محیط زیست کشور ظرفیت وتوان پاسخگویی به نیاز های این اندازه جمعیت را ندارد، بلکه اصولا برنامه جامع و کار سازی برای مدیریت این شرایط نیز موجود نیست.

٥. امید بیش از حد به برجام: موفقیت دولت در توافق هسته ای بی تردیدموفقیتی تاریخی است و این امتیاز برای دولت محفوظ است، مطالبی که در این مورد کارشناسان مطرح کرده اند با آنچه مخالفان سیاسی دولت مطرح می کنند از دو دیدگاه مختلف است. به این معنی که بحث بر سر این است که آیا اقدامات دولت در زمینه دیپلماسی و سیاست اقتصادی کفایت بهره برداری از این دستاورد را می کند یانه؟ لیکن چنانکه از سال قبل از سوی نگارنده به دفعات مطرح شد، آنچه بر اقتصاد کشور ما تاثیر می گذارد از جمله مربوط به قوانینی به جز قوانین مرتبط با تحریم های هسته ای است. عمدتا هم مربوط به قانونی است که در زمان ریاست جمهوری کلینتون برای تحریم جامع علیه ایران تصویب شد. 

نقطه حساس این امر نیز تحریم های بانکی است که کماکان موجب نگرانی بانک های اروپایی و آسیایی برای همکاری با ایران می شود. این بخش از تحریم ها نیز با تداوم فعالیت دیپلماتیک و فعالیت قضایی و حقوقی احتمالا قابل کاهش است. این نوع حرکت ها هم می تواند به عنوان پیگیری اجرایی توافق هسته ای انجام شود بدون ضرورت تفسیر خارج شدن از حیطه توافق هسته ای در مذاکرات. بنابراین اگر دولت نسبت به اقدامات تکمیلی جدیت لازم را در مدت موجود پیگیری نکند دولت بعدی در آمریکا ممکن است در جهت نا مناسب گام بردارد و حتی برخی از گام های برداشته شده را خنثی کند.

٦. اقدامات مدیریتی و برنامه ریزی دولت: اگر بخشی از مطالب واقع بینانه یا بدبینانه ای که قابل ذکر است نیز تحقق یابد، از طرف دولت اقدامات جدی تری را در زمینه برنامه ریزی برای فعالیت های فشرده تر و تلاش دامنه دارتر و گسترده در راه مقابله با مشکلات موجود می طلبد. در این مورد اقداماتی که انجام می شود بعضا مکفی به نظر نمی رسد. 
ازجمله و در همین ارتباط انتشار برخی آمار توسط دستگاه ها متوقف شده که مناسب اهداف دولت نیست. زیرا در واقع کار کارشناسان،ناظران و منتقدان را ساده می کند.اگر آمار منتشر شود، استنتاج از آن نیازمند فعالیت فکری و تحلیل است. اگر دولت از انتشار آمارخود داری کند، آنگاه استنتاج ساده است. زیرا نشان می دهد وضعیت روند شاخص ها مطلوب نیست و نتیجه حاصل از تصور پنهان کاری دولت، یک استنتاج منفی سریع از طرف ناظران بیرون دولت خواهد بود.
برچسب ها: دنیای اقتصاد
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: