کد خبر: ۶۴۰۸۲
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۱ - ۰۴ اسفند ۱۳۹۴ - 23 February 2016
روزنامه اعتماد در صفحه سیاست نامه در گفت و گو با جواد اطاعت به بررسی جایگاه حقوقی و سیاسی مجلس پرداخت و نوشت: مردم باید تلاش کنند که با آگاهی بیشتری انتخاب کنند؛ چرا که اگر نمایندگان واقعی مردم در مجلس حضور پیدا کنند هیچ کس نمی تواند آن را به حاشیه ببرد.

در این گفت و گو که در شماره سه شنبه چهارم اسفند 1394 خورشیدی با قلم علی ورامینی انتشار یافته، می خوانیم: مجلس یا پارلمان یکی از قدیمی ترین نهادهایی است که آزادیخواهی و عدالت طلبی در اندیشه سیاسی و حقوق اساسی را عینیت بخشید. 

پیشاپیش اینکه سیاست به معنای مدرن آن ظهور کند یا نظریاتی مانند تفکیک قوا وجود داشته باشد پارلمان در ادبیات سیاسی کشورهای غربی جایگاه پیدا کرد و بعد از آن به بسیاری از کشورهای دیگر صادر شد. ایران هم از این قاعده مستثنی نبود و از حدود صدسال پیش و زمان مشروطه داشتن مجلس قوی و کار آمد همواره دغدغه روشنفکران و نخبگان بوده است. 

مجلس و پارلمان در هر کشوری یک جایگاه حقوقی و یک جایگاه سیاسی دارد. این دو جایگاه مجلس در ایران را با جواد اطاعت در حالی به بحث گذاشتیم که دو انتخابات مهم و جریان ساز پیش رو است و آنها را می توان از مهم ترین و حساس ترین انتخابات دانست. 

اصلاح طلبان با تمام فراز و فرودهایی که داشتند کماکان در عرصه رقابت خود را نگه داشتند و همچنان صندوق رای را مهم ترین ابزار کنشگری سیاسی می دانند. جواد اطاعت که از چهره های شناخته شده اصلاح طلبان است و خود از حضور در عرصه انتخابات باز ماند از جمله کسانی است که اعتقاد دارد در هیچ صورتی نباید صندوق رای را ترک کرد. 

این استاد جغرافیای سیاسی دانشگاه بهشتی معتقد است که مجلس در ایران به لحاظ حقوقی قدرتمند است اما به لحاظ عملی به دلیل نوع نظام انتخاباتی که داریم تضعیف می شود و کسانی در مجلس حضور پیدا می کنند که ممکن است صلاحیت های علمی بالایی (به دلیل رقابت های محلی) نداشته باشند.

**فارغ از مباحث سیاسی و اینکه به لحاظ عینی چه اتفاقاتی افتاده است، شما ظرفیت مجلس را به لحاظ قانون اساسی چگونه می بینید؟ مجلس تا چه میزان در حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران قدرت دارد؟

تاثیر نهادها را در دو جایگاه می توان سنجید. یکی در جایگاه حقوقی که دارند و دیگری در جایگاه واقعی آنها. در بحث جایگاه حقوقی می توان گفت که تا قبل از اصلاح قانون اساسی در سال ١٣٦٨ نظام ایران نیمه ریاستی- نیمه پارلمانی بود. اما بعد از اصلاح قانون اساسی به سمت نظام ریاستی بیشتر میل کرد. هرچه نظام، ریاستی تر شود، پارلمان ضعیف تر می شود. پارلمان هایی که رییس دولت را انتخاب می کنند از قدرت بیشتری نسبت به دیگر پارلمان ها برخوردار هستند. مثلا در انگلستان مردم به نمایندگان رای می دهند و رهبر حزب اکثریت پارلمان نخست وزیر می شود و با رای اعتماد مجلس به کار خود ادامه می دهد. 

اما در نظام هایی که رییس جمهور مستقیم با رای مردم انتخاب می شود (مخصوصا اگر نظام ریاستی باشد و استیضاح و سوال هم وجود نداشته باشد) این پارلمان خیلی ضعیف می شود. در کشورهایی هم بینابین است. مانند کشور فرانسه که نیمه ریاستی-نیمه پارلمانی است. 
در کشور ما که قبل از سال ٦٨ نخست وزیر به عنوان رییس دولت توسط مجلس رای اعتماد می گرفته، مسوول اجرایی کشور با رای مجلس سر کار می آمد اما در حال حاضر رییس دولت بار رای مستقیم مردم سر کار می آید و نه با رای پارلمان. اما چون پارلمان مهم ترین جلوه مردم سالاری است و اقلیت های دینی و قومی را نمایندگی می کند، بسیار حایزاهمیت و توجه است. 
از آن طرف چون مجلس ایران قابل انحلال نیست، حق تحقیق و تفحص در همه مسائل کشور را دارد، قانونگذاری و نظارت بر عهده مجلس است و همچنین حق سوال و استیضاح دارد، تقریبا به مجلس جایگاه ویژه ای بخشیده است. در کل می توان گفت که مجلس در ایران به لحاظ حقوقی قدرتمند است اما به لحاظ عملی به دلیل نوع نظام انتخاباتی که داریم تضعیف می شود و کسانی در مجلس حضور پیدا می کنند که ممکن است صلاحیت های علمی بالایی (به دلیل رقابت های محلی) نداشته باشند و دانشگاهیان، عالمان سیاست و اقتصاددانان برای حضور در این عرصه کمتر علاقه نشان می دهند.

**به لحاظ عینی چه طور می بینید؟ در بزنگاه های سیاسی بعد از انقلاب مجلس چه مقدار تاثیرگذار بوده است؟
به لحاظ عینی در این سال ها مجلس بیشتر تضعیف شده است. دوره های اول و دوم مجالس قوی تری داشتیم. به مرور یک عرف غلط حاکم شد. عرف غلط این بود که نمایندگان برای اینکه بتوانند کرسی شان را در حوزه های انتخابی حفظ کنند به مسائل اجرایی ورود پیدا کردند و مسائل و مشکلات منطقه را پیگیری کردند و از وظیفه اصلی شان که قانونگذاری و نظارت است، غفلت می کنند و این باعث تضعیف جایگاه مجلس شده است. 

در واقع مجلس تحت الشعاع قدرت دولت قرار می گیرد. چرا که بودجه و اعتبارات تحت اختیار دولت است و نمایندگان مجلس اگر بخواهند از نفوذشان استفاده کنند و منابع مالی بیشتری به سمت حوزه انتخابی شان سوق دهند، محافظه کاری می کنند و نظارت مورد نیاز را اعمال نمی کنند. زمانی به ابزارهای نظارتی متوسل می شوند که از گرفتن بودجه مورد نظر، تقریبا مایوس می شوند یا بخواهند رقیب سیاسی شان را شکست دهند. 

همان طور که در این سال ها شاهد بودیم، دولت هایی که عملکرد خوبی داشتند اما با مجلس هماهنگ نبودند، مورد استیضاح واقع شدند یا تذکر گرفتند یا نظارت مجلس بر آن بار شده است، اما دولت هایی که با مجلس هماهنگ بودند، کمتر مورد نظارت و تعرض مجلس قرار گرفتند. 
نگاه های مجلس بیشتر از آنکه کارشناسی و متاثر از مصالح و منافع کشور باشد، متاثر از دیدگاه های جناحی و حزبی بوده است. به این ترتیب صرف نظر از جایگاه حقوقی در عمل و به مرور، مجالس به خصوص از دوره هفتم به بعد ضعیف تر شده اند.

**به صلاحیت علمی نمایندگان اشاره کردید. به نظر شما یک مجلس ایده آل چه ترکیبی از نمایندگان باید داشته باشد، نمایندگان باید تمامی اقشار جامعه را نمایندگی کنند یا اینکه از نخبگان جامعه باشند؟
این موضوع به نظام حقوقی کشورها باز می گردد. در دنیا نظام های حقوقی به گونه ای طراحی می شود که هم نخبگان و فرهیختگان در عرصه مجالس مقننه حضور پیدا کنند و هم کسانی که صرف نظر از صلاحیت های علمی شان زبان گویای مردم هستند. به همین دلیل پارلمان از دو مجلس خواص و عوام تشکیل شده است. فلسفه وجودی مجلس نمایندگان یا عوام، انتقال مطالبات و خواسته های مردم صرف نظر از تخصص های فرد است. اما مجالس دوم که نظام انتخاباتی اش با مجلس اول فرق می کند (مانند بوندستاگ آلمان) نظام انتخاباتی اش نظام تناسبی و حزبی است. 

مردم به جای اینکه به فرد رای دهند به آرم احزاب رای می دهند. در کل کشورهر حزب به نسبتی که رای آورده کرسی تسخیر می کند. و احزاب مربوطه برای اعتبار حزب از افراد دانشمند استفاده می کند و به پارلمان می فرستد. ترکیب بین مجلس سنا و مجلس نمایندگان یا مجلس عوام و مجلس خواص به گونه ای می شود که قانون برآیند این دو مجلس باشد. یعنی هم به خواسته ها و علایق مردم توجه شود و هم به مسائل دراز مدت کشور.

در ایران نظام قانونگذاری ناقصی داریم. مجلس فعلی هم مجلس خواص است و هم عوام، هم مجلس محلی است و هم ملی. باید مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت با یکدیگر ادغام شوند و مجلس دومی به وجود بیاید تا ضعف قانونگذاری در ایران را برطرف کند. حضور مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت، جایگاه پارلمان در ایران را تکمیل نمی کند.

**مناسبات دولت نهم و دهم با مجلس یک سری خلاءهای قانونی را نشان داد؛ به نظر شما مجلس جدید نباید پیشاپیش هر اقدامی ، این ساختار حقوقی مجلس را ترمیم کند؟
مشکلی که در زمان آقای احمدی نژاد وجود داشت این بود که بین قوه مقننه و قوه مجریه تنش ایجاد می کرد و این به معنای استفاده از جایگاه حقوقی هر نهاد نبود. به عنوان مثال قوه مقننه قانون تصویب می کرد اما احمدی نژاد چون موافق قانون نبود، آن را ابلاغ نمی کرد. در آن زمان بیشتر دعواهای سطح پایین و در واقع لجبازی بین دو قوه بود.

هر کدام از قوا می تواند استقلال عمل خود را داشته باشد. در دنیای امروز ما چیزی به نام تفکیک قوا نداریم. ما بحث استقلال قوا داریم که در قانون اساسی ایران هم به درستی به آن اشاره شده است. مستقل بودن هر قوه و استفاده از ظرفیت های قانونی هر قوه خیلی می تواند به کار آمدی نظام کمک کند. در برخی مواقع مجلس با دولت کاملا هماهنگ می شود و گاهی در تضاد و تقابل قرار می گیرد. این هم به نظام انتخاباتی ما برمی گردد. مانند ایالات متحده امریکا است. 

در نظام های پارلمانی این مشکل وجود ندارد چرا که اکثریت پارلمان دولت را تشکیل می دهد و دولتی که سر کار می آید با اکثریت پارلمان هماهنگ هستند و بنابراین این دعواها به شدت کاهش پیدا می کند. اما نظام هایی که انتخابات پارلمانی آن جدا از انتخابات ریاست جمهوری باشد، ممکن است که رییس جمهور و پارلمان از دو جناح مختلف باشند و باعث تعارض شود. اگر فرهنگ سیاسی هم پایین باشد این، تبدیل به منازعه و دعوا می شود و اثرات مخرب تری خواهد داشت.

**به نظر شما نسبتی که دولت نهم و دهم با مجلس برقرار کرد مجلس را به حاشیه نبرد و باعث تخفیف شأن مجلس نشد؟
اگر در مجلس نمایندگان واقعی مردم حضور پیدا کنند هیچ کس نمی تواند آن را به حاشیه ببرد و حتی یک نماینده می تواند بسیار تاثیرگذار باشد. اما اگر در مجلس نمایندگان واقعی مردم حضور نداشته باشند و از پشتوانه مردمی برخوردار نباشند، برای حفظ کرسی های شان راه محافظه کاری در پیش می گیرند و از ظرفیت هایی که قانون اساسی به آنها داده استفاده نمی کنند. 
این استفاده نکردن موجب تضعیف جایگاه مجلس می شود. اگر در همان زمان احمدی نژاد مجلس قوی ای داشتیم اجازه نمی دادند که هر تصمیمی بخواهد در کشور اجرا کند و بعد هم شاهد مفاسد این تصمیمات باشیم. به عنوان مثال مجلس هفتم کسی را به عنوان رییس دیوان محاسبات انتخاب کرد که بعدها مشهود شد دچار فساد مالی بوده و الان هم در زندان است. در حالی که رییس دیوان محاسبات باید از پاک دست ترین آدم ها انتخاب شود.

**فقدان سیستم حزبی از بسیاری جهات به ما ضربه زده است. اما در یک جا نبود آن بسیار حس می شود و آن نظارت بر عملکرد نماینده ای است که با رای مردم برای تحقق یک سری اهداف به مجلس رفته است. در فقدان حزبی که پاسخگویی نمایندگانش باشد، چگونه می توان عملکرد یک نماینده را ارزیابی کرد و متوجه شد که صلاحیت دوباره انتخاب شدن را دارد یا خیر؟
مردم باید تلاش کنند که با آگاهی بیشتری انتخاب کنند. برای سرنوشت خود وقت بگذارند، پیشینه کاندیداها را بررسی کنند. که دانش لازم، سلامت و پاکدستی آنها را بررسی کنند. مسائل قومی و قبیله ای صرفا مبنای انتخاب شان نباشد. به صلاحیت ها و شایستگی ها رای دهند و نه به همبستگی های فامیلی و قومی.

در حوزه های تک کرسی به وظیفه نماینده که قانونگذاری و نظارت است کمتر توجه می شود. اگر ما نماینده خوبی در پارلمان داشته باشیم که به وظیفه اصلی اش درپارلمان بپردازد چه بسا نتواند رضایت موکلینش را جلب کند. یکی از دلایل توسعه نیافتگی ما به همین بر می گردد که نمایندگان به جای وظیفه اصلی به مسائل حاشیه ای مانند ساختن ورزشگاه و لوله کشی آب و... می پردازند. نه اینکه اینها لازم نیست، بلکه وظیفه نماینده نیست. 
اما در شهرهای کوچک به خصوص، نماینده را به لحاظ خدماتی که برای حوزه انتخابی اش انجام داده ارزیابی می کنند. در ساختن سد، بیمارستان و... اینها ارزیابی می کنند. بررسی نمی کنند که چه طرح های پیشنهاد داد، چه نطق هایی داشته، از چه طرح هایی دفاع کرده، با چه طرح هایی مخالفت کرده.

به این دلیل است که بخشی از دعواها سیاسی می شود و بخشی دیگر به دلیل گرفتن این اعتبارات است. اگر وزیری اعتباری به نماینده بدهد که در حوزه انتخاباتی اش کار عمرانی انجام دهد، هرچقدر هم وزیرضعیف عمل کند، مورد بازخواست نماینده قرار نمی گیرد. برعکس این قضیه هم صادق است.

**اگر موافق باشید به انتخابات پیش رو بپردازیم. لیست اصلاح طلبان کمی عجیب به نظر می رسد. افرادی در لیست هستند که اصلاح طلب شناخته نمی شدند. طی چه برآیندی این لیست نهایی انتخاب شد؟
دلیل عمده آن عدم تایید صلاحیت نامزدهای اصلاح طلب بود. استراتژی اصلاح طلبان در این انتخابات نامزدهای اصلاح طلبی رود که شناخت عمومی از آنها وجود ندارد. 
در اولویت سوم و درجایی که ما نه اصلاح طلب شناخته شده داریم و نا شناخته دیگر ناچاریم که برای جلوگیری از ورود رادیکال ها با یک نگاه سلبی به گونه ای از نامزدها دفاع کنیم که صرفا از ورود افراد افراطی به مجلس جلوگیری شود. 

این نگاه سوم ما را مجبور می کند که در جایی که کاندیدا نداشته باشیم به سمت نیروهای اصولگرای معتدل برویم که حداقل ضرر کمتری متوجه کشور شود. در محدودیتی که در زمین بازی برای اصلاح طلبان ایجاد شده، ما چاره ای جز این نداریم و به نظر من کار عاقلانه ای هم هست. چرا که اصلاح طلبان در بهترین حالت، اقلیت مجلس پیش رو را می توانند داشته باشند. ٨٠ کرسی در انتخابات پیش رو غیر رقابتی است و نتیجه آن حوزه ها تقریبا مشخص است. 
اما اگر در مجلس پیش رو فراکسیونی شکل گیرد و رهبر آن فراکسیون بتواند جهت گیری های خوبی به فراکسیون دهد و همچنین بتواند آنها را به بدنه سیاسی و علمی بیرون از مجلس وصل کند یعنی نمایندگان فراکسیون با رویکردهای علمی و همچنین سیاسی که آنها را وارد پارلمان کرده تصمیم بگیرند، یک اقلیت کارآمد و منسجم تشکیل می شود که می تواند ایفا گر نقش های بزرگی باشد.

**مجلس خبرگان رهبری از چه لحاظ حایز اهمیت است؟
اولا طول زمان مجلس خبرگان هشت سال یعنی دوبرابر مجلس شورای اسلامی است. اگر رای دهنده اشتباه کند هشت سال خیلی بیشتر از چهار سال است پس باید با دقت بیشتری رای دهد. مضافا که در بسیاری از حوزه های انتخاباتی مجلس خبرگان رقابت وجود ندارد. 
همچنین اگرچه مجلس خبرگان در شرایط عادی کارکرد جدی ای ندارد، اما ممکن است شرایطی ایجاد شود که مجلس خبرگان سرنوشت ساز شود. ممکن است بعضی بگویند که مجلس خبرگان جای رقابت های سیاسی نیست. اگر این را هم بپذیریم باید گفت که حداقل خبرگان رهبری جای رقابت گرایش های مختلف فکری و سیاسی که هست. چرا که ما در حوزه های علمیه دیدگاه های متنوع و متفاوتی داریم.
*منبع: روزنامه اعتماد
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: