کد خبر: ۶۱۵۸۷
تاریخ انتشار: ۲۱:۱۳ - ۰۵ بهمن ۱۳۹۴ - 25 January 2016
بر اساس بررسی ها علاوه بر هوش ذهنی با شناختی که گرانبهاترین دارایی ماست، نوع دیگری از هوش و جود دارد که آن مدیران از آن بهره چندانی نبردند. این هوش را صاحب نظرانی چون «گلمن»، «سالوی» و «مایر» هوش و هیجانی نام نهادند که البته با اسامی دیگری چون هوش عاطفی، هوش اجتماعی و هوش بین فردی نیز نام گذاری شده است.
مجله موفقیت - هوش هیجانی از آنجا مطرح شد که سوالی ذهن دانشمندان را به خود جلب کرد و آن اینکه چرا برخی آدم های باهوش، کارهای احمقانه انجام می دهند؟ این سوال زمانی جدی تر شد که مطالعات نشان داد با آنکه برخی مدیران شرکت ها با استفاده از آزمون های هوشی استاندارد و با بهره هوشی بالا انتخاب شده بودند، عملا در کار خود موفق نبودند و بعد از مدتی موجب ورشکستگی شرکت شان می شدند.

بر اساس بررسی ها علاوه بر هوش ذهنی با شناختی که گرانبهاترین دارایی ماست، نوع دیگری از هوش و جود دارد که آن مدیران از آن بهره چندانی نبردند. این هوش را صاحب نظرانی چون «گلمن»، «سالوی» و «مایر» هوش و هیجانی نام نهادند که البته با اسامی دیگری چون هوش عاطفی، هوش اجتماعی و هوش بین فردی نیز نام گذاری شده است.

چه کسانی هوش هیجانی بالایی دارند؟

برآیند تمام مطالعات انجام شده در مورد هوش هیجانی آن است که افراد دارای هوش هیجانی بالا چهار ویژگی اساسی دارند که سه ویژگی اول آن به خود افراد و ویژگی چهارم به چگونگی رابطه آنها با دیگران برمی گردد. این چهار ویژگی عبارتند از:

1- آگاهی نسبت به هیجان ها

افراد با هوش هیجانی بالا نسبت به هیجان های خود اعم از مثبت یا منفی، نظیر غم، شادی، پرخاشگری، عصبانیت، تنفر و ... آگاهی دارند. این بدان معناست که این افراد زمانی که هیجان شدیدی را تجربه می کنند، در همان زمان نسبت به آن آگاهی و بصیرت دارند؛ چرا که اغلب ما در همان زمان متوجه چیزی نیستیم و بعد از اینکه آن هیجان فروکش کرد، تازه متوجه می شویم که مثلا خیلی عصبانی شده بودیم؛ در حالی که افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، در حین تجربه یک هیجان متوجه نوع و شدت آن هستند.

2- بیان هیجان ها

افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، ضمن آگاهی از اینکه چه هیجانی را اکنون تجربه می کنند و شدت آن چقدر است، می دانند که هیجان خود را چگونه ابراز کنند.
به طور کلی برای ابراز هیجان سه راه وجود دارد:

الف) رفتار منفعلانه

رفتار منفعلانه به این معناست که هنگام مواجهه با یک مسئله یا بحران که ما را به شدت به هم ریخته است و مثلا عصبانی هستیم، به جای ابراز هیجان خود، آن را سرکوب کنیم؛ مثلا فرض کنید دوستی با ما قرار مهمی گذاشته است و قصد دارد ساعت 8 شب به منزل ما بیاید تا در مورد مسئله ای صحبت کنیم اما بدون هیچ خبر و تماسی سه ساعت تاخیر می کند و ساعت 11 شب می رسد و ما اکنون به شدت از دست او عصبانی هستیم. خوب یک راه آن است که وقتی ما دوست خود را دیدیم با آنکه به شدت از دست او عصبانی هستیم، به روی او نیاوریم و خشم خود را سرکوب کنیم که این شیوه ارتباطی راه حل مناسبی نیست؛ چون اگر ما در برخورد با مسائل همیشه اینگونه عمل کنیم، بعد از مدتی به انباری از باروت تبدیل می شویم و برای خود و دیگران آدم خطرناکی خواهیم شد.

این روش ارتباطی اغلب به نفع دوست ما هم نیست، چرا که ما با زبان و کلام خود چیزی به او نمی گوییم اما با زبان بدن خود که قادر به کنترل آن نیستیم و بخش اعظم پیام های ما از طریق آن انتقال داده می شود، واضح و شفاف می شنود که داریم در دلمان به او فحش و ناسزا می گوییم.

پس سلامتی ما در گروی آن است که هنگام ناراحتی یا حتی خوشحالی هیجان و احساس خود را بیان کنیم. در اغلب جلسات مشاوره بنده به زوجین می گویم وقتی مشکل یا مسئله ای پیش می آید، در اولین فرصت ممکن در مورد آن با هم حرف بزنند. در واقع این حرف زدن و بیان نگرانی و ناراحتی، خود خاصیت درمانی و آرامش بخشی دارد.

مطالعات نشان داده است یکی از دلایل عمر طولانی تر خانم ها نسبت به آقایان آن است که زن ها در مواجهه با مسائل و بحران های زندگی، مثلا مرگ یکی از عزیزان، راحت تر هیجان های خود را ابراز کرده و گریه می کنند. این گریه به شرط آنکه بعد از آن آرامش باشد، به سلامتی ما و طول عمر بیشتر کمک می کند.

ب) رفتار پرخاشگرانه

در این شیوه ارتباطی برعکس راه حل اولی که فرد همه تقصیرات را متوجه خودش می کرد و به سرزنش و سرکوب خود مشغول می شد، همه تقصیرات و اشتباهات را متوجه دیگران کرده و به دیگران حمله می کند. برای نمونه در مثال ذکر شده و تاخیر دوست، فرد دارای این سبک ارتباطی می گوید: «این دفعه آخر بود که شما را دعوت کردم و نمی خواهم دیگر ریخت شما را ببینم و هر چه بین ما بوده است تمام شد!» بدیهی است که این شیوه ارتباطی نیز باعث می شود که ما بعد از مدتی عملا هیچ دوستی نداشته باشیم و همه از ما فاصله بگیرند.

ج) رفتار ابراز وجود یا جرأت مندانه

در سبک رفتاری جرأت مندانه به جای آنکه به فرد حمله شود، به مشکل حمله می شود. یعنی فرد ضمن آنکه هیجان خود را ابراز می کند تا تخلیه شود، اما آن را محترمانه و بدون عصبانیت بیان می کند؛ مثلا می گوید: «دوست من ممنون می شدم اگر به من خبر می دادید که دیر می آیید.»

متاسفانه ما در این مورد آموزش ندیده ایم که جدی ترین حرف هایمان را با صمیمیت ابراز کنیم؛ یعنی اگر صمیمی می شویم، دیگر قاطع نیستیم و اگر می خواهیم قاطع باشیم، دیگر نمی توانیم صمیمی باشیم. یادمان باشد وقتی ما هیجان شدیدی را تجربه می کنیم و مثلا حرف های خود را با داد و فریاد می زنیم، فرد مقابل حرف ما را نمی شنود چرا که فریاد ما اصل و سخن ما فرع می شود در حالی که اگر همان مسئله را آرام بگوییم، قطعا سخن مان را خواهد شنید.


3- مدیریت هیجان ها

ویژگی سوم افراد با هوش هیجانی بالا این است که آنها می دانند و می توانند هیجان خود را چگونه مدیریت و کنترل کنند. وقتی ما بیاموزیم که در هنگام تجربه یک هیجان در همان موقع آن را متوجه باشیم و به آن هوشیاری و بینش و بصیرت داشته باشیم و بدانیم چگونه آن را جرأت مندانه ابراز کنیم، کنترل و مدیریت هیجان ها کار سختی نخواهد بود.

افراد با هوش هیجانی بالا به مغز خود فرمان هایی را از قبل داده اند که در موقعیت های عملی از آنها استفاده می کنند، مثلا آنها به مغز خود فرمان داده اند که در هنگام عصبانیت و خشم بهترین کار آن است که هیچ کاری انجام دهند و بهترین تصمیم آن است که تصمیمی نگیرند و بهترین حرف آن است که حرفی نزنند.

این افراد می دانند در هنگام تجربه یک هیجان شدید، اعم از مثبت یا منفی، احتمال انجام هرگونه خطا و اشتباه را افزایش می دهد چرا که با شدت گرفتن یک هیجان، قدرت ذهن و شناختی و عقلی یک انسان کم می شود و ممکن است مثلا در هنگام سرخوشی قولی بدهد، قراردادی را امضا کند یا بله ای را بگوید که یک عمر مجبور باشد بسوزد.

این مسئله در مورد هیجان های منفی مثل خشم و عصبانیت مصداق بیشتری دارد و ممکن است در یک لحظه کاری بکند که یک عمر پشیمانی در پی داشته باشد. این افراد می دانند که انسان عصبانی همانند یک ماشین جوش آورده و آمپر چسبانده است که ادامه رانندگی با آن منجر به خسارات جبران ناپذیری به خود و دیگران خواهد شد. 

این افراد می دانند که ما اگر قرار باشد 10 درجه دیگران را به جوش آوریم، باید خود 12 درجه به جوش بیایم و لذا به خاطر مراعات حال و قلب و روان و سلامتی خود هم که شده است پیشگیری می کنند.

عبارتی مثل دست خودم نبود یا نیست در قاموس این افراد جایی ندارد؛ چرا که فرمان ماشین هیجانات و احساسات خود را در دست داشته و بر آن کنترل دارند. این افراد اغلب به راهکارهایی برای استفاده از آن در هنگام تجربه یک هیجان شدید فکر می کنند، مثلا از موقعیت خارج شوند، یک دوش آب سرد بگیرند، یک لیوان آب سرد بنوشند، پیاده روی کنند، تسبیح بچرخانند یا دعایی بخوانند و ... 

4- درک هیجان های دیگران

ویژگی چهارم افراد دارای هوش هیجانی بالا این است که اینها می توانند هیجان های دیگران را به خوبی تشخیص بدهند و از آن جهت برقراری ارتباط استفاده کنند. این افراد ضمن آنکه با خود رابطه خوبی دارند، با دیگران نیز می توانند رابطه اثربخشی برقرار کنند. این افراد می توانند ارتباطات کلید طلایی برای حل هر مسئله یا مشکلی است و بهترین ها در هر جایگاه و شغلی، مثل بهترین معلم، پزشک، راننده، همسر و ... کسی است که بتواند رابطه بهتری با دیگران برقرار کند. 

این افراد از دو مهارت اساسی برخوردارند؛ یکی همدلی و دیگری مهارت خوب گوش دادند. همدلی به این معناست که می توانند در هر رابطه ای خود را جای فرد مقابل بگذارند و احساس و هیجان او را درک کرده و از دیدگاه و منظر دیگری به موضوع نگاه کنند و این توانایی همدلی باعث پیشگیری از بسیاری از اختلافات و مشاجرات خواهد شد؛ مثلا در سطح خانواده اگر زن و شوهر بتوانند بر خودمحوری خود که برای هر کسی طبیعی است درجاتی از آن را داشته باشد، فائق بیایند و از دیدگاه فرد مقابل به مسئله نگاه کنند خب به دیگری هم حق می دهد و از بسیاری از اختلافات پیشگیری می شود.

هنر و مهارت خوب گوش دادن نیز بهترین هدیه ای است که به دیگران می توانیم بدهیم و متاسفانه اغلب ما در این زمینه خوب آموزش ندیده ایم. نشانه های یک گوش کردن سازنده و فعال و اثرخبش این است که فرد نگاه و تماس چشمی با گوینده برقرار می کند. کلام او را قطع نمی کند. در حین گوش دادن سعی می کند حرف او را بفهمد نه اینکه به فکر جواب دادن باشد، با گفتن خلاصه ای از آنچه دریافت کرده است به گوینده بازخورد بدهد که آیا درست فهمیده است، خود را بالاتر نمی داند، ذهن خوانی نمی کند و ... 

خداوند دو گوش و یک دهان به ما داده است که ساده ترین معنای آن این است که دو حرف بشنویم و یک حرف بزنیم. در حالی که اغلب ما حاضریم چند ساعت حرف بزنیم اما چند دقیقه گوش نکنیم. این در حالی است که بخش اعظم اطلاعات دریافتی و دانش ما از طریق گوش است و بنا بر گفته مولانا، انسان از طریق گوش و حیوان از طریق دهان بزرگ می شوند. (آدمی فربه شود از راه گوش/ جانور فربه شود از راه نوش). ما اغلب در دو سالگی حرف زدن را یاد می گیریم ولی تا آخر عمر مهارت خوب گوش دادن را نمی آموزیم.

نکته مهم و شایان توجه در مورد دو نوع هوش ذهنی و هیجانی آن است که هوش ذهنی عمدتا ارثی است؛ یعنی دامنه و طیف آن را وراثت تعیین می کنند و محیط این دامنه طبق تمام نظریه های موجود در این رابطه تا اواخر نوجوانی نیز شکوفا می شود و بعد از آن ما فقط شاهد افزایش تجربه خواهیم بود، نه افزایش هوش. در حالی که هوش هیجانی عمدتا اکتسابی است و از طریق آموزش و در هر سنی قابل افزایش است. به همین دلیل در چند دهه اخیر توجه ویژه ای به آن شده و کتب و مقالات بسیار زیادی در مورد آن نوشته شده است.

روش های افزایش هوش هیجانی

1- به سرعت در مورد احساسات خود قضاوت نکنید یا آن را تغییر ندهید.


سعی نکنید احساسات خود را پیش از اینکه به آنها فکر کنید، آنها را از بین ببرید. هیجانات سالم اغلب به صورت موجی می آیند و می روند، ابتدا شروع می شوند، افزایش پیدا می کنند، به اوج می رسند و سپس به صورت طبیعی ناپدید می شوند.

2- ببینید می توانید بین احساسات کنونی خود و مواقع دیگری که چنین احساسی را تجربه کرده اید، ارتباط برقرار کنید؟


وقتی احساسات مبهمی در شما ایجاد می شود، از خود بپرسید: «پیش از این چه زمانی چنین احساسی داشتم؟» با این کار به خود کمک می کنید که بفهمید احساس کنونی شما بازتاب وضعیت حاضر بوده یا مربوط به زمان دیگری در گذشته است.

3- به بدن خود گوش کنید

احساس آشفتگی معده در راه رسیدن به محل کار، سرنخی است از اینکه شغل شما منشأ استرس برای شما است. تپش یا تندی ضربان قلب هنگامی که کاری را می خواهید انجام دهید، نشان می دهد آن کار چقدر برایتان اهمیت دارد. گوش دادن به این احساس ها و هیجانات پشت آن که به شما سیگنال می فرستند، به شما اجازه می دهد با قدرت استدلال خود آنها را پردازش کنید.

4- اگر نمی دانید چه احساسی دارید از کس دیگری بپرسید

مردم به ندرت می دانند که دیگران می توانند احساسات آنها را قضاوت کنند. از کسی که شما را می شناسد و به او اعتماد دارید بپرسید از نظر او چطور دیده می شوید. ممکن است جواب شگفت آور و روشنگری بشنوید.

5- از خود بپرسید: امروز چه احساسی دارم؟

احساس کلی خود را در مقیاس صفر تا 100 درجه بندی کنید و هر روز نمره ای که به احساس خود می دهید را ثبت کنید. اگر احساسات شما در یک روز پدید است، یکی دو دقیقه درباره هر چیزی که به نظرتان با این احساس ارتباط دارد، فکر کنید.

6- افکار و احساسات خود را بنویسید

تحقیقات نشان داده است که نوشتن افکار و احساسات می تواند کمک شایانی به شما بکند. یک تمرین ساده مانند این تنها چند ساعت در هفته زمان می برد.

7- بدانید چه زمانی فکر کردن دیگر کافی است

زمانی باید فکر کردن به درون را تمام کنید و باید یاد بگیرید کی وقت آن است که تمرکز خود را به بیرون معطوف کنید. مطالعات نشان داده اند که تشویق افراد به رها نکردن احساسات منفی می تواند این احساسات را تشدید کند. هوش هیجانی تنها توانایی فکر کردن به احساسات نیست بلکه زندگی در حال حاضر و دنیای پیرامون نیز هست.

8- گوش کنید

افراد زمانی که به سخنان شان گوش می کنید، بیشتر پذیرای نظرات شما هستند. با گوش دادن به حرف های دیگران، به طور غیرمستقیم به عقاید آنان احترام می گذارید. هر بار که این عمل را به خوبی انجام می دهید نه تنها نشان می دهید که برای افکار آنان ارزش قائل هستید، بلکه نکته ای جدید در تعامل با آنها فرا می گیرد.

9- هیجان های خود را بشناسید

نه تنها توانایی شناخت و درک هیجان های خود، بلکه قدرت شناخت احساسات دیگران عاملی کلیدی در برخورداری از هوش هیجانی است.

10- رفتارها و اعمال غیرکلامی را درک کنید

اگرچه تشخیص احساس فرد از طریق حرکات بدنی وی امری دشوار است اما گاهی می توانید احساسات آنان را از طریق پیام های غیرکلامی درک کنید.

11- خود را در موقعیت آنان قرار دهید

یکی از بهترین روش ها برای شناخت درک احساسات دیگران این است که از خود بپرسید «اگر من در این موقعیت قرار می گرفتم، چه احساسی داشتم؟» در صورتی که قادر باشید خود را در موقعیت دیگران فرض کنید، می توانید به راحتی احساسات آنان را درک کنید.

12- به سرعت سازگار شوید و تغییر کنید

پس از شناخت احساسات خود و دریافت بازخورد از دیگران، باید در صورت ضرورت توانایی سازگاری و تغییر داشته باشید. بهترین نمونه زمانی است که در پی راهی برای حل مشکل دیگران هستید اما خیلی سریع متوجه می شوید که آنان تمایلی به دریافت کمک شما ندارند. در واقع آنچه آنان واقعا می خواهند گوش دادن شما به سخنان شان است.

13- از نقاط ضعف خود باخبر باشید

در صورتی که از نقاط ضعف خود آگاه باشید به راحتی خواهید توانست از کمبودها باخبر شوید و از بازخوردهای اطرافیان سود ببرید.

14- آرام باشید

افرادی که دارای هوش هیجانی بالا هستند، در صورت بروز تناقضات و استرس قادرند آرامش خود را حفظ کنند. به جا و مناسب اظهار نظر کنند. اعمال مقتضی انجام دهند تا اینکه استرس و تناقض ایجاد شده را حل کنند. در نهایت هدف آنان فقط حل کردن مشکل نیست بلکه برقراری رابطه ای مستحکم تر است.

15- از بازخورد دیگران استفاده کنید

درخواست بازخورد نشانه ای از اعتماد و قدرت است. اینکه شما قادر باشید بر اساس بازخورد دریافت شده عمل کنید و در برقراری ارتباطات با دیگران سازگارتر باشید، نه تنها نشانه ای از درک مناسب شما از هوش هیجانی است بلکه توانایی شما را در کنترل موثر روابط با دیگران نشان می دهد.

16- و بالاخره آموزش مهارت های اجتماعی از راه های افزایش هوش هیجانی است

این آموزش شامل برنامه کنترل خشم و عصبانیت، همدلی، پی بردن به تفاوت ها و شباهت های مردم، حل مسائل و مشکلات، برقراری ارتباط موثر، ارزیابی خطرات، تصمیم گیری، تقویت روحیه افراد گروه، ابتکار و مدیریت تغییر، استفاده از روش های گوناگون برای متقاعد کردن دیگران و .... است.
برچسب ها: هوش هیجانی
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: