کد خبر: ۵۱۲۴۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۸ - ۱۰ مهر ۱۳۹۴ - 02 October 2015
آمار طلاق در یکی‌دو سال اخیر رو به‌افزایش بود است؛ به طوری که فقط در چهار ماه اول امسال نرخ آن دوبرابر شده؛ طلاق‌هایی که خیلی از آن‌ها به دلایل پیش‌پاافتاده رخ داده است.

مجله مهر: آمار طلاق روزبه‌روز در کشور بالاتر می‌رود. دلایل بسیاری از این طلاق‌ها عجیب‌وعجیب و گاهی خنده‌دار است. اگر سری به علت طلاق‌های یک سال اخیر کشور بزنیم، مشاهده می‌کنیم که بسیاری از این طلاق‌ها به علت‌های سطحی و لجبازی‌های زوجین اتفاق افتاده‌اند.

شوهرم برای مادرش خرید می کند

زن جوان زماني‌كه ديد شوهرش هنوز هم براي مادرش خريد مي‌كند، راهي دادگاه خانواده شد و درخواست طلاق داد. دلیل این خانم برای طلاق‌گرفتن این است که هر بار همسرش برای خانه خرید می‌کند، برای مادرش هم خرید می‌کند! او درباره دلیل طلاق می‌گوید: «شوهرم هنوز هم تصور مي‌كند در خانه مادرش زندگي مي‌كند و بايد تمام مسئوليت خانه مادرش بر عهده او باشد.»

همسرم خوشتیپ است

یکی دیگر از زوج‌هایی که پایشان به دادگاه خانواده باز شده، زوجی هستند که به خاطر خوش‌تیپی آقا قصد طلاق‌گرفتن دارند! مرد جوان درباره دلیل طلاق به قاضی گفته که چک کردن‌های مدام همسرم مرا خسته کرده است. زن هم در پاسخ گفت: «شوهر من مرد خوش‌تیپ و پولداری است و طبیعی است که زنان زیادی در آرزوی بدست آوردن او باشند. من هم دست خودم نیست، هربار که او از خانه بیرون می‌رود مدام این فکر به سراغم می‌آید که حتماً زنان زیادی برای بدست آوردن او دست به کارهایی بزنند و شوهرم را اغفال کنند.»

خوشتیپی همسر آنقدر ذهن این خانم را درگیر کرده که او را وادار به درخواست طلاق کرده است. «با اینکه عاشق شوهرم هستم، ولی اینطوری نمی‌شود زندگی کرد.»

طلاق به خاطر اعتیاد پدرزن

مرد جوانی هم که از اعتياد پدرزنش خسته شده بود، تصميم به جدايي از همسرش گرفت! او با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و درباره آن به قاضی گفته بود: «هربار با همسرم به خانه آن‌ها مي‌رويم پدرزنم خانه را به پاتوق معتادان تبديل کرده و در حال مصرف مواد است. از همسرم خواستم که ارتباطش را با پدرش قطع کند و ديگر به آنجا نرود ولي او قبول نکرد. من هم نمي‌توانم ديگر به رفت و آمد با پدرزنم ادامه دهم و اجازه بدهم همسرم به خانه پدرش برود. براي همين تصميم خودم را گرفتم و مي‌خواهم از اين زن جدا شوم تا ديگر پدرزنم را نبينم. من مي‌دانم که اين مرد براي زندگي ما دردسرساز مي‌شود.»

طلاق به خاطر لجبازی با برادرزن

این خانم هم  وقتی شاهد کل‌کل هر روزه بین برادر و همسرش می‌شود، طلاق را بر ادامه زندگی مشترک ترجیح می‌دهد. او در این مورد به قاضی می‌گوید: «شوهرم هرکاری که برادرم کرده را مسخره می کند و سعی می کند خودش برعکس آن کار را انجام دهد. او از صبح تا شب به فکر لجبازی با برادرم است و زندگی خودمان یادش رفته است. او هر روز در حال حرص خوردن از دست برادرم است و من حتی جرات ندارم اسم برادرم را به زبان بیاورم. همیشه هم عصبانیتش را سر من خالی می کند و مرتب به من سرکوفت می زند که برادرم اخلاقش بد است و با او لجبازی می کند.»

این لجبازی بچگانه داماد و برادرزن، یک زندگی را تا مرز ازهم‌پاشیدن کشاند.

همسرم سر مزار شوهر سابقش می‌رود!

این زوج هم به خاطر سر زدنِ مدامِ خانم به مزار همسر سابق، دچار اختلاف شدند. خانم جوان می‌گوید که باید هر هفته یا هر ماه به مزار همسر سابق برود و شوهرش این اجازه را به او نمی‌دهد. شوهر این خانم در دفاع از خود به قاضی گفته: «من نمی گویم سر خاک شوهر سابقش نرود، فقط می گویم هر زمان که وقت داشتی و سرت خلوت بود برو، نه اینکه هر هفته کار و زندگی‌ات را تعطیل کنی و سر خاک بروی. بارها شده ما می خواستیم جایی برویم اما همسرم تنها به خاطر اینکه باید به قبرستان می رفت قرار را کنسل کرده و سر خاک شوهر سابقش رفته است.» البته ماجرای این زوج، ختم به خیر شده و با صحبت‌های قاضی به این نتیجه رسیده‌اند دلیلشان برای طلاق محکمه‌پسند نیست و آشتی کرده‌اند.

موهای بلند شوهرم مرا خجالت‌زده می‌کند

زن جوان وقتي ديد که شوهرش مو‌هايش را کوتاه نمي‌کند تصميم به جدايي از او گرفت! و برای توجیه دلیل طلاق به قاضی دادگاه گفت: «هرجا مي‌رويم احساس مي‌کنم که موي بلند شوهرم باعث مي‌شود ديگران مسخره‌مان کنند، از بيرون رفتن با شوهرم خجالت مي‌کشم و سعي مي‌کنم کمتر در فاميل و دوستانم ظاهر شوم. اصلا اينکار شوهرم را دوست ندارم و هرچه سعي کردم نتوانستم با آن کنار بيايم براي همين تصميم به جدايي گرفتم.»

به خاطر طلاق برادرم، طلاق می‌گیرم

این زوج هم زندگی خوبی داشتند تا اینکه برادر آقا با خواهر خانم با هم ازدواج می‌کنندو برادرها با هم باجناق می‌شوند؛ اما زندگی برادر کوچکتر به خوبی برادر بزرگتر نبود. دعواهای خانوادگی برادر کوچکتر بالا می‌گیرد تا اینکه منجر به طلاق می‌شود اما ماجرا به اینجا ختم نمی‌شود. «از وقتی برادرم و همسرش از هم جدا شدند، هرچه فکر می کنم می بینم من هم نمی توانم به زندگی با همسرم ادامه دهم. بعد از طلاق، همسرم ارتباطش را با خانواده من قطع کرده و من هم به خاطر برادرم مجبور به قطع ارتباط با خانواده همسرم شدم. خودمان هم که مرتب با هم دعوا و درگیری داریم و نمی توانیم این موضوع را تحمل کنیم. کنار آمدن با این موضوع برای هردویمان سخت است برای همین تصمیم گرفتم به دادگاه بیایم و به زندگی مشترکمان پایان دهم.»

شوهرم پنهان‌کاری می‌کند

این زن جوان وقتي می‌بیند که شوهرش همه چيز را از او پنهان مي‌کند راهي دادگاه خانواده می‌شود تا از او جدا شود. پنهان‌کاری‌های همسر آنقدر زیاد بوده که خانم احساس می‌کند از طرف همسر نادیده گرفته می‌شود. «راستش از اينکه شوهرم اصلا به من اهميتي نمي‌دهد و هميشه پنهان کاري مي‌کند خسته شدم. احساس مي‌کنم او مرا ناديده مي‌گيرد. اين کار‌هايش باعث شده به او مشکوک بشوم و هميشه در حال چک کردن او باشم تا مبادا باز هم پنهاني از من کاري را انجام دهد. براي همين تصميم به جدايي از اين مرد گرفتم.»

من زودتر طلاق می‌گیرم!

این خانم هم وقتی درد و دل همسر  خود با دوستش را می‌شنود، تصمیم به طلاق می‌گیرد. شوهر این خانم به دوستش می‌گوید که از زندگی با او خسته شده و قصد دارد همسرش را طلاق بدهد. این درددل‌های پنهانی باعث می‌شود که خانم پیش‌دستی کند و خود زودتر درخواست طلاق بدهد. «وقتی حرف هایش را شنیدم اول تصمیم گرفتم که با او صحبت کنم و دلیل حرف هایش را بپرسم. ولی بعد پشیمان شدم و با خودم گفتم حالا که شوهرم از من خسته شده صحبت کردن هم فایده ای نداره و باید خودم دست به کار شوم. من تصمیم گرفتم قبل از شوهرم درخواست طلاق بدهم و کار او را آسان‌تر کنم.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: