بانكداري ايراني - روزنامه آسمان آبی در گفت وگویی با محسن هاشمی رییس شورای شهر تهران، نوشت: آیت الله هاشمی رفسنجانی ظرفیتهای آبادانی همراه با آزادی را در ایران میدیدند و میخواستند مشکلات داخلی را بدون فشار به مردم حل کنند تا درنهایت ایران قادر باشد در منطقه به یک قدرت اقتصادی تبدیل شود.
در ادامه این گفت وگو آمده است: «خصلت اعتدالی من سیاسی نیست و هیچوقت بهعنوان یک موضع سیاسی برایم مطرح نبوده است. این شیوه یک عقیده فکری است که از قرآن گرفتم.» اینها سخنانی است که مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در خردادماه سال 1394، در باب مشی اعتدالی خود بیان کرده است. او همواره در جایی قرار میگرفت که میتوان گفت بهدلیل مواضع استراتژیک و راهبردیاش، آن نقطه، به حوزهای راهبردی تبدیل میشد.
او چفت و لولای بالا و پایین نظام و تنها نیرویی بود که با یک ندای او، از چپ چپ تا راست راست به دیدنش برای حل مشکلات مراجعه میکردند. بههمین دلیل برخی نیروهای سیاسی از او به بالانسر تعبیر میکردند. بالانسر نیرویی است که قادر است وضعیتهای نامتعادل را به وضعیت متعادل در اوضاع بحرانی تبدیل کند. با این اوصاف میتوان با قاطعیت گفت دهه پایانی عمر آیتالله فقید، همزمان با تعیین آینده ایران نیز هست. او در سالهای پایانی عمر خود، خط مشیای که میتواند به سربلندی نظام و ایران در عرصههای داخلی، بینالمللی و منطقهای منتهی شود، ترسیم و ارائه کرد؛ آیندهای که تقابل نیروها و توازن آنها از پس منافع، موقعیت، با رویکرد به آشتی، در وضعیتی جدید قرار گرفته است. به بهانه سالگرد درگذشت او، گفتوگوی کوتاهی با محسن هاشمی با تاکید بر دغدغهها و آرزوهای مرحوم آیتالله در روزهای پایانی عمر ایشان، انجام دادهایم که مشروح آن در ادامه میآید:
**مرحوم آیتالله هاشمی در حوزه آشتی و گفتوگوی ملی چه نظراتی داشتند و رویکردشان در راستای پرهیز از خشونت و افراط چه مبنایی داشت؟
مرحوم آیتالله از 14 سالگی برای تحصیلات علوم دینی به قم آمدند. ایشان از همان ابتدا با مسائل اجتماعی و سیاسی آشنا شدند، بهصورتی که در مبارزات آن دوران بهویژه در ماجرای کاپیتولاسیون در کنار امام خمینی(ره) قرار گرفتند. سپس در وقایع 15 خرداد به زندان میافتند و درنهایت بعد از آزادی از زندان کتاب سرگذشت فلسطین را ترجمه میکنند. ایشان نسبت به مسائل جهانی بسیار حساس بودند و در همین کتاب «سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار» به مسئله ظلم و خشونتی که نسبت به فلسطینیان اعمال میشد با رویکردی انتقادی پرداختند.
در مورد آبادانی ایران هم ذهنیت زیادی داشتند و در این زمینه کتاب دومشان در باب امیرکبیر بود با عنوان امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار. بنابراین به مسائل استکبار داخلی نیز تسلط داشتند و علاوه بر این چون طلبه بودند به مسائل اسلامی و دینی نیز اشراف کامل داشتند. عرض کردم که در این رویکرد نسبت به آبادانی ایران بسیار حساس و معتقد بودند که ایرانی لیاقت دارد در عین آبادانی در آزادی زندگی کند. ایشان ظرفیتهای آبادانی همراه با آزادی را در ایران میدیدند و میخواستند مشکلات داخلی را بدون فشار به مردم حل کنند تا درنهایت ایران قادر باشد در منطقه به یک قدرت اقتصادی تبدیل شود.
ایشان معتقد بود با وحدتی که میتوان با کشورهای اسلامی دیگر ایجاد کرد؛ مشکلات جهان اسلام قابل حل خواهد بود و در سایه این وحدت، مشکل فلسطین نیز حل و فصل شود. ایشان به وحدت اعتقاد راسخ داشتند بهویژه به وحدت شیعه و سنی تاکید بسیار میکردند. همینطور در مسیر اهداف اصلی کشور به وحدت احزاب بسیار حساس و معتقد بودند ما درعین کثرت برای اهداف مشترک، میتوانیم در عمل وحدت داشته باشیم.
ایشان کثرت سیاسی را بیاشکال میدیدند، ولی بر تبیین اهداف نظام خیلی مصر بودند، برای همین همواره میگفتند با گروههای سیاسی مختلف، در زمینههای ویژه میتوان به وحدت رسید. از این منظر همیشه به وحدت و گفتوگوی بین گرایشها و صداهای مختلف سیاسی خوشبین بودند و راه فاصله گرفتن و جلوگیری از خشونت در جامعه را در این رویکرد میدیدند.
**رویکرد مرحوم آیتالله در برخورد با افراطیون چگونه بود؟ به تعبیری چه موضعی را انتخاب میکردند که در جامعه به شکاف دامن زده نشود؟
از آنجایی که ایشان با قرآن بسیار مأنوس بودند همواره ذکر میکردند اساس اسلام بر اعتدال است و با هر گونه افراط و تفریطی مخالف بودند و با آن مبارزه میکردند. معمولا خود را بالانس فعالیت سیاسی گروهها قرار میدادند بهصورتی که هر وقت گروههای سیاسی افراطی فعال میشدند ایشان خود را در کفه مقابل قرار میدادند تا اعتدال در نظام برقرار شود.
همیشه میگفتند ما با جهل و فقر به نتیجه نمیرسیم و تاکید میکردند اصولا افراطیون نمیفهمند فقر و جهل و تبعات آن چیست و با شعارهایشان نمیتوانند فقر و جهل را از جامعه بزدایند. معتقد بودند برای رفع این معضلات تنها راهحل اعتدال است و هیچوقت نمیپسندیدند که نظام به افراطیگری دچار شود و مبارزه با افراط امری بود که ایشان و همرزمانشان در عمل اثبات کردند.
**از نظر شما اگر امروز آیتالله حضور داشتند، مهمترین دغدغه ایشان در عرصه داخلی و خارجی چه بود؟
ایشان نسبت به رفاه و معیشت مردم بسیار حساس بودند و اولین بنیادی که ایجاد کردند نامش را رفاه گذاشتند؛ لذا معتقد بودند از طریق آبادانی ایران، مردم به گشایش میرسند. ایشان روی این مسئله همیشه پافشاری میکردند که مشروعیت هر نظامی در کارآمدی آن نظام است، یعنی نظامها شکل میگیرند و مشروعیت مییابند صرفا به خاطر کارآمدی. نظامها باید بتوانند مشکلات مردم را حل کنند و مردم بتوانند به نظام تکیه کنند. برای همین معتقد بودند ما باید نظامی کارآمد ایجاد کنیم تا با ظرفیتهای بالای کشور در صورت کارآمدی نظام مردم ایران همگی به رفاه برسند. در عرصه خارجی هم واقعا دغدغه اتحاد مسلمین را داشتند بهصورتی که بتوانند قدرتی باشند که به دور از افراطیگریها و با مشی اعتدال بتوانند با همکاری هم مسائل مسلمین جهان را حل کنند.
**ایشان اصلیترین خطری را که متوجه نظام میدیدند چه بود؟
ایشان ناکارآمدی نظام را همواره خطری بزرگ میدیدند، چون معتقد بودند درصورتیکه نظام نتواند شاخصهای کارآمدی را تقویت کند و مردم احساس کنند مدیریت صورت نمیگیرد و نمیتوانند به نظام تکیه کنند، نظام با تهدید مواجه میشود.
در عرصه بینالمللی هم معتقد بودند برای ارتباط با کشورهای خارجی باید به واقعیتها توجه کنیم تا بتوانیم منافع متقابل را حفظ کنیم و از دو سو روابط بردـ برد حاصل شود. ایشان معتقد بودند با شعارهای افراطی نباید واقعیت کشورها را نادیده گرفت و به منافع نظام در عرصه بینالمللی ضربه وارد کرد.
**و بهعنوان سوال آخر در روزهای آخر، آرمان مرحوم آیتالله برای ایران و نظام جمهوریاسلامی چه بود؟
ایشان در روزهای آخر بسیار دغدغه مردم را داشتند و عمیقا اراده به این داشتند که تندرویها ادامه پیدا نکند و خوشبختانه موفق هم شدند و بعد از انتخابات ریاست جمهوری که آقای روحانی رأی آوردند به هدفشان که استقرار و گسترش گفتمان اعتدال بود، رسیدند.
*منبع: روزنامه آسمان آبی؛ 1396،10،23