کد خبر: ۱۱۵۰۶۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۵ - ۲۱ مهر ۱۳۹۶ - 13 October 2017
لزوم نقد همیشگی و دریافت بازخورد از مواردی است که هیچ صاحبنظری منکر آن نیست. از آنجا که مذهب فراگیر است، و برخلاف آنها که آن را افیون می دانستند که همین هم دلیل بر فراگیری آن است، لذا همواره مورد بدفهمی و بدآموزی و سوء استفاده قرار داشته است که اگر به دقت از طرف منتقدان دلسوز مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار نگیرد می تواند باعث تباهی جامعه شود.
پایگاه خبری خبرآنلاین در یادداشتی به قلم غلامرضا فدایی، به بررسی لزوم شناخت اهمیت مذهب و سنتهای مذهبی و پالایش تاریخ و عزاداری پرداخته است.

در ادامه این نوشتار آمده است: لزوم نقد همیشگی و دریافت بازخورد از مواردی است که هیچ صاحبنظری منکر آن نیست. از آنجا که مذهب فراگیر است، و برخلاف آنها که آن را افیون می دانستند که همین هم دلیل بر فراگیری آن است، لذا همواره مورد بدفهمی و بدآموزی و سوء استفاده قرار داشته است که اگر به دقت از طرف منتقدان دلسوز مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار نگیرد می تواند باعث تباهی جامعه شود.

در این مقاله نویسنده با توجه به اهمیت مذهب و سنت های مذهبی تأکید می کند که لازم است با خودانتقادی و یا تفکر انتقادی به بررسی این امور پرداخته شود. جنبه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در این مورد می تواند به اصلاح امور منجر شود. در این زمینه حوزویان و دانشگاهیان و به ویژه رشته های تاریخ و علوم اجتماعی می توانند در ابعاد تاریخی و اجتماعی- فرهنگی نقش آفرین باشند. اینکه به این امور نمی پردازند دلائلی دارد که به اختصار ذکر شده است.

مذهب و عقاید مدهبی اگر درست فهمیده نشود ضرر آن بیش از منفعت آن است و این نه تنها مربوط به مذهب بلکه همه نیازمندی های انسانی است. مضافا اینکه صاحبان قدرت از آن به نفع خود استفاده و تا آنجا که می توانند به تحریف حقائق دست می زنند؛ چهره های حقیقی را مخدوش و چهره های ناپاک رامقدس جلوه می دهند (عسکری، 1390؛ 1391؛ 1392؛ تابش، 1395).
حجم هزینه هایی که درامور مذهبی می شود و میزان وقتی که مردم و در بسیاری از موارد از روی اخلاص صرف امور مذهبی می کنند آنقدر زیاد است که از شمار بیرون است و باید برای آن برنامه ها داشت. البته این به این معنا نیست که در امور دیگر هزینه نمی شود ولی در این جا به خاطر حساسیت همیشه زیر ذره بین نقادی از جانب مخالفان و منتقدان قرار می گیرد.

اگر چه بحث نقد و انتقاد همواره در طول تاریخ بوده است و گاه با انصاف و زمانی بدون انصاف و از روی حب و بغض ها صورت گرفته است، اکنون در روزگار ما تفکر انتقادی به صورت مکتبی گسترده از جانب غربیان مورد توجه واقع شده و به سایر نقاط جهان هم گسترش پیدا کرده است. این نوع نگاه مطلبی است که باید به آن توجه و از آن استقبال شود. تفکر انتقادی بیش از هر نوع انتقاد خارجی به نگاه درونی توجه دارد و اینکه فلسفه وجودی هر پدیده ای را مورد ارزیابی و موشکافی قرار می دهد و می پرسد که آیا پدیده ی مورد نظر در راستای اهداف وجودی خود موفق بوده است؟ مسائل و امور مذهبی آنقدر گسترده است که نمی توان در باره همه آنها به یکباره سخن گفت. من در این جا برای تمرکز بیشتر فقط به قیام امام حسین و عاشورا و اربعین آن بسنده می کنم. زیرا که در این دو مورد قیام مردمی ملیونی و جهانی است. اربعین هم در سالهای اخیر و به ویژه در کشور عراق پدیده ای بی نظیر شده که چنانچه با برنامه نباشد آفاتی را در آینده به همراه خواهد داشت. در این مورد از دو منظر باید به مسئله توجه کرد. اول نقد تاریخی وقایع کربلا و بررسی های دقیق تاریخی نسبت به صحت وسقم مطالب موجود است و اینکه تا چه حد می توان به همه وقایع اعتماد کرد. در واقع همه مسائل مذهبی و اسلامی نیاز به تحقیق و تفحص و کار مداوم و پیگیر دارند. فی المثل من در بررسی سیره ابن هشام و در حادثه رحلت نبی اکرم این کتاب را مطالعه می کردم برایم از این نظر واقعا جالب بود که در آن موقعیت حساس نام و نشانی از علی علیه السلام که در همه موارد زندگیِ تبلیغی پیامبر، یار و همکار و مشاور بوده است اثری نبود بلکه دیگران صحنه گردان واقعه بودند. فقط وقتی بحث کفن و دفن پیامبر مطرح می شود نامی هم از علی و عباس برده می شود. اگر چه تاریخ نویسانی که به زمان واقع کربلا نزدیک تر اند مهم تر اند ولی دیدگاه منصفانه محققان و گرایش های آنها هم باید مورد توجه قرار گیرد. من تاریخ ابن اعثم کوفی (1372) را در این زمینه نسبتا منصفانه یافتم. بنابر این تحقیق تاریخی در وقایع مذهبی بسیار ضروری است. تاریخ نگاران و دیدگاهها و تحریف های لفظی و معنوی در تاریخ عاشورا زیاد است (مطهری، 1365 بخش پنجم) پس از مرحوم شهید مطهری که کتابهایی در باره نقد تاریخی عاشورا نوشته است دیگرانی هم چون علامه عسکری تحقیقاتی در این زمینه انجام داده اند؛ اما هنوز جای کار بسیار دارد.

2- مبحث دوم که بسیار حیاتی است و البته بی رابطه به موضوع اول هم نیست انتقاد عملکرد ما و میزان رسیدن به اهداف واقعی تلاش های عارفانه و یا عزادارانه ماست. همه می دانند که به نام مذهب و به ویژه امام حسین علیه السلام فعالیت های بسیار گسترده ای در سطح ملی و جهانی صورت می گیرد و بسیاری بر اساس آموزه های خود به کارهائی دست می زنند که نسبت به صحت و سقمشان وقوف کامل ندارند. اینک مواردی از بررسی هایی که لازم به نظر می رسد ذکر می شود:

قضاوت های تمثیلی:
ما درمورد مسائل دینی و نیز در رابطه با سایر مسائل، اغلب به صورت تمثیلی استدلال و قضاوت می کنیم. تمثیل ضعیف ترین نوع استدلال است. این به این معنا است که اگر نسبت به چیزی مخالفت و یا موافقت صورت گیرد بلافاصله موردی را به صورت تمثیل مطرح و از آن نتیجه گیری می کنیم. لذا ما نباید با تمثیل قضاوت کنیم. 
اگر با نگاه انتقادی به کارهایی که ما به نام عزاداری انجام می دهیم بنگریم باید به این سوال پاسخ بدهیم که اگر هدف عزاداری مشخص باشد آیا این نوع عزاداری های ما به هدفش نائل آمده و یا می آید و یا از آن فاصله گرفته است؟ شهید مطهری (1365) می گوید:

شعارهای اباعبدالله، شعار احیای اسلام است. این است که چرا بیت‌المال مسلمین را یک عدّه به خودشان اختصاص داده‌اند؟ چرا حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال می‌کنند؟ چرا مردم را دو دسته کرده‌اند، مردمی که فقیر فقیر و دردمندند و مردمی که از پرخوری نمی‌توانند از جایشان بلند شوند؟ پس این است مکتب عاشورا و شعارهای عاشورا. شعارهای ما در مجالس، در تکیه‌ها و در دسته‌ها باید محیی باشد نه مخدّر؛ باید زنده کننده باشد نه بی‌حس کننده. اگر بیحس کننده باشد نه تنها اجر و پاداشی نخواهیم داشت بلکه ما را از حسین(ع) دور می‌کند. 

نگاه کمی و یا کیفی: 
در عزاداری ها و به ویژه در محرم و صفر و باز مخصوصا در ایام عاشورا و اربعین، ما نمایش عظیمی از حضور مردم در مراسم های مختلف و هزینه های گزاف نیروی انسانی و مالی داریم. اما پس از این ایام می بینیم که خروجی لازم از این همه احساسات و شور گرفته نمی شود. قطعا در تفکر انتقادی این پرسش مطرح است که هدف از این برنامه ها و هزینه ها چه بود و آیا به مقصود نائل شدیم؟

به لحاظ سیاسی: 
قیام امام حسین به لحاظ سیاسی دارای آموزه های فراوان است. وی بزرگترین هدفش مباره با ظلم و ستم و خودمحوری حاکمان زمان بود تا به جهانیان نشان دهد که با ظلم نمی توان کنار آمد. کفر را می توان تحمل کرد ولی ظلم را نه. و این آموزه ای اسلامی و انسانی است که خدای جهان از حق خود می گذرد ولی از حق مردم هرگز. خوب سوال این است که آیا این عزاداری ها به رفع ظلم و ستم و تنبه و یا تنبیه ظالمان می انجامد و یا ظالمان خود از این مراسم به نفع خود بهره بردای می کنند و نتیجه عزاداری به عکس می شود و به جای رفع ستم موجب تثبیت و تقویت آن می شود؟ و به قول معروف:
عاقبت سکرانگبین صفرا فزود روغن بادام خشکی می نمود
البته در همین جا هم ممکن است با دیدگاههای مختلف قیام وی تفسیر شود. به عنوان مثال شهید مطهری بر نگاه و تفسیر دکتر شریعتی خرده می گیرد و معتقد است که وی در سخنرانی حسین وارث آدم تحلیلی واقعی نداشته و متأثر از مکتب مارکسیسم بوده است (مطهری، 1365، بخش ششم).

به لحاظ فرهنگی:
قیام اباعبداالله بزرگترین پیام فرهنگی را برای جامعه دارد. فرهنگ راستی، درستی، ایثار، گذشت، مهربانی، خانواده دوستی، احترام متقابل، توجه به جامعه و مسائل آنان و بسیاری از جلوه های زیبای فرهنگی که چه قبل از واقعه عاشورا رخ داد و چه در روز عاشورا و چه بعد از آن در حضور طاغیان زمان. باید دید از این عزاداری ها کدام ویژگی های فرهنگی در جامعه می ماند و به عنوان خصلتی برجسته به عنوان یادگاری از این بزرگداشتِ هر ساله نصیب جامعه و به ویژه نسل جوان می شود. مهم تر اینکه صاحبان رسم و عنوان و یا پیروان آنها که در این مراسم با شکوه به لحاظ ظاهر بر جسته اند تا چه اندازه جلوه های فرهنگی را به نمایش می گذارند و خود پیشاپیش جامعه عامل به آن اند. نکته قابل توجه این است که به اعتقاد بعضی بسیاری از مراسم و شیوه های نمایش در عزاداری اباعبدا الله متأثر از فرهنگ های دیگر و به ویژه مسیحیت است. در این باره دکتر شریعتی می گوید:
مراسمی از نوع تعزیه گردانی ، شبیه سازی ، نعش و علم و کتل و عماری و پرده داری و شمایل کشی و معرکه گیری و قفل بندی و زنجیز زنی و تیغ زنی و موزیک و سنج زنی و تعزیه خوانی و مصیبت خوانی و نوحه سرایی جمعی، در مراسم و مظاهری است که از عهد صفویه به بعد در ایران معمول شد، زیرا تا آن وقت نه در نزد ملت ایران سابقه داشت، نه در دنیای اسلام و نه در مذهب شیعی.

محققاً بسیاری از مردم نمی دانند که تمام این مراسم از عزاداری مسیحیان اقتباس شد و برای این کار دولت صفوی مقامی را به سمت وزیر امور روضه خوانی و تعزیه داری» ماموریت داد تا به اروپای شرقی که در آن هنگام صفویه روابط نزدیکی بر مبنای دشمنی مشترک با دولت عثمانی با آن ها داشتند برود و درباره مراسم دینی و تشریفات مذهبی آنجا تحقیق کند.
وی مدتی مطالعه کرد و بسیاری از آن سنت ها و مراسم جمعی مذهبی و تظاهرات اجتماعی مسیحیت و برگزاری و نقل مصیبت های مسیح و حواریون و شهدای تاریخ مسیحیت، و نیز علائم و شعائر و ابزار ها و وسایل خاص این مراسم و دکورهای ویژه محافل دینی و کلیسا را اقتباس کرد و همه را به ایران آورد، و در آنجا به کمک روحانیون، آن فرم ها و رسوم را با تشیع و تاریخ تشیع و مصالح ملی و مذهبی ایران تطبیق دادند و به آن قالب های مسیحی اروپایی ، محتوای شیعی بخشیدند.

اساس مراسم عزاداری مسیحیان بر نمایش زندگی شهدای نخستین نهضت مسیحیت و نشان دادن مظلومیت و شهادت آنان در دوران حکومت شرک و کفر امپراتوری سزار ها و سرداران آن ها است، و نیز شرح و حال حواریون و بخصوص تراژدی مریم و بیان فضائل و کرامات و رنج ها و مظلومیت های او، و از همه مهم تر احیای خاطره خونین عیسا و شکنجه ها و ظلم ها و سختی هایی که از قوم خود و از ظلم (رومی ها) تحمل کرده است. این مراسم و اشکال برگزاری و نمایش و بیان آن در ایران صفویه تقلید و اقتباس شده و در خدمت تاریخ خاص شیعه و بیان مطائب اهل بیت و بالاخص شهادت امام حسین و خاندان و اصحابش قرار گرفته است.

قفل زنی و زنجیر زنی و سینه زنی و تیغ زنی، حتی هم اکنون نیز به همین شکل هر سال در شهر «لورد» در سالروز شهادت مسیح برگزار می شود. موسیقی که علما آن همه مدعی کراهت و حرام بودن آن هستند، در تعزیه ها حفظ شده است و پیداست که از مسیحیت آمده است.

تشبیه و تعزیز و نعش، تقلید کورکورانه از مراسم نمایش نعش عیسی بر صلیب و فرود آوردن و دفن آن است.
نوحه های دست جمعی درست یاد آور« کور» های کلیسا است و پرده های سیاه که به شکل خاصی بر سر در تکیه ها و پایه ها و کتیبه ها آویخته می شود، از پرده های کلیسا در مراسم مذهبی تقلیده شده، و شمایل گردانی و نقش صورت ائمه و دشمنان آن ها و حوادث کربلا و غیره که در میان مردم نمایش داده می شود، « پرتره» سازی مسیحی است. حتا اسلوب نقاشی ها همان است، در حالی که صورت سازی در مذهب اسلام مکروه است.
حتا نوری که به صورت یک هاله گرداگرد سرِ ائمه و اهل بیت دیده می شود، درست تقلیدی است، و شاید با فره ایزدی و فروغ یزدانی در ایران باستان توجیه شده است.
این تقلید از مراسم و تشریفات عزاداری مسیحیت اروپایی گاه به قدری ناشیانه صورت گرفته که شکل صلیب را هم که در مراسم مذهبی مسیحی ها جلو دسته ها می برند،
صفویه بدون این که کمترین تغییری در آن بدهند، به ایران آوردند، و هم اکنون هم بدون توجه به شکل رمزی و مذهبی آن در مسیحیت، جلو دسته ها راه می برند و همه می بینند که شاخصه نمایان هر دسته سینه زنی همین صلیب یعنی ( کَتل) است، که در نظر هیچ کس معلوم نیست برای چیست؟
و هیچ یک از آن هایی هم که آن را می سازند و حمل می کنند، نمی دانند برای چه چنین می کنند!!!؟
استاد مطهری هم در کتاب حماسه حسینی (ج 1/ ص 21 و 22) در این باره می نویسد:
من نمی‏دانم کدام جانی یا جانیهایی جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن علی وارد کردند و آن اینکه هدف حسین بن علی را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندی را که مسیحیها در مورد مسیح گفتند درباره حسین گفتند که حسین کشته شد برای آنکه بار گناه امّت را به دوش بگیرد، برای اینکه ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد، حسین کشته شد برای اینکه گنهکار تا آن زمان کم بود، بیشتر بشود.

لذا بعد از این انحراف، چاره‏ای نبود جز اینکه ما فقط صفحه سیاه و تاریک این حادثه را بخوانیم، فقط رثاء و مرثیه ببینیم. من نمی‏گویم آن صفحه تاریک را نباید دید بلکه باید آن را دید و خواند، اما این مرثیه همیشه باید مخلوط با حماسه باشد. اینکه گفته‏اند رثای حسین بن علی باید همیشه زنده بماند، حقیقتی است و از خود پیغمبر گرفته‏اند و ائمه اطهار نیز به آن توصیه کرده‏اند. 
این رثاء و مصیبت نباید فراموش بشود، این ذکری‏، این یادآوری نباید فراموش بشود و باید اشک مردم را همیشه بگیرید، اما در رثای یک قهرمان. پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید، وگرنه رثای یک آدم نفله شده بیچاره بی‏دست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد، و گریه ملتی برای او معنی ندارد. در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید، برای اینکه پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه‏ای نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالتخواه بشوید، شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادیخواه باشید، برای‏ آزادی احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه، شرف و انسانیت یعنی چه، کرامت یعنی چه. 

اگر ما صفحه نورانی تاریخ حسینی را خواندیم، آن وقت از جنبه رثائی‏اش می‏توانیم استفاده کنیم وگرنه بیهوده است. خیال می‏کنیم حسین بن علی در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزی کنند یا- العیاذباللَّه- حضرت زهرا علیه السلام بعد از هزار و سیصد سال، آنهم در جوار رحمت الهی منتظر است که چهار تا آدم فکسنی برای او گریه کنند تا تسلّی خاطر پیدا کند!

به لحاظ اجتماعی 
مسائل و مصائب جامعه کم نیست. بافتار و ساختار جامعه و پویایی و یا خمودی و افسردگی و از آن بدتر دست به گریبان بودن با انواع آفات اجتماعی از قبیل تکدی گری، کودکان کار، مردم آزاری، فاصله های طبقاتی، تفاخر و تکاثر، اختلافات قومی، قبیله ای، نژادی و مذهبی از نمونه های آن است. اما همه این مسائل را امام در قیام خود از بین برد و نشان داد که در راه مبارزه با ظلم همه دوشادوش هم می توانند به طور برابر شرکت کنند. امام حسین می فرمود انی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و این یک امر اجتماعی است. البته باید توجه داشت که امر به معروف و نهی از منکر با شرائطی که دارد منحصر در امور دینی نیست هر کار خیری در جامعه با توجه به اولویت بندی آن امر معروف و بر خلاف آن منکر است که باید از آن دوری کرد و دیگران را هم منع نمود. شهید مطهّری می گوید: 
اگر از ما بپرسند شما در روز عاشورا که هی «حسین حسین» می‌کنید و به سر خودتان می‌زنید، چه می‌خواهید بگوئید؟ باید بگوییم: ما می‌خواهیم حرف آقایمان را بگوییم. ما هر سال می‌خواهیم تجدید حیات کنیم. در این روز می‌خواهیم در کوثر حسینی شستشو کنیم، تجدید حیات کنیم، خودمان را زنده کنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم، روح اسلام را از نو به خودمان تزریق کنیم. ما نمی‌خواهیم حسّ «امر به معروف و نهی از منکر»، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق در ما فراموش شود؛ نمی خواهیم روح فداکاری در راه حق بمیرد. این، فلسفه‌ی عاشورا است.

به لحاظ اقتصادی و زیست محیطی
بدیهی است در باره هزینه هائی که برای بزرگداشت قیام اباعبدالله هر ساله بلکه در بعضی موارد هر هفته توسط مردم علاقمند و دوستدار حسین بن علی می شود قابل شمارش نیست. اما کمتر کسی به لحاظ اقتصادی و متعاقب آن زیست محیطی به این مسئله نگاه کرده است. بر عکس بسیاری بحث در این باره را نادرست می دانند و انگار اگر بحث اقتصادی شود گوئی به ساحت مقدس او تعرض شده است. بسیاری می گویند جان ما فدای حسین، مال و اموال جای خود دارد و این حرف درستی است؛ اما بحث در این جا خرج کردن نیست، بلکه چگونه خرج کردن است تا آنکه با اهداف آن حضرت مناسبت داشته باشد. همانند وقف و نذرهایی که بعضی ها از روی جهالت انجام می دهند که اگر به نظر آن ها در وقف عمل شود جز خسارت و اتلاف سرمایه چیزی نیست. به طور مثال برای احداث چیزی در مکانی وقفی می شود که در حال حاضر در آنجا به آن نیاز نیست و یا در اولویت نیست. توجه به این مسائل سبب می شود که امام علیه السلام بر این اعمال خشنود باشد. خرج دادن برای امام حسین اگر سبب شود افراد نیازمند در جامعه از بین برود و یا حتی کم شود بهتر است و یا افراد توانمند به قصد تبرک بیش از اندازه از هیئات مختلف غذا بگیرند و مازاد آن را به دور بریزند. شما می بینید به طور سنتی بسیاری که ممکن است نماز نخوانند و در سخنرانی ها شرکت نمی کنند اما خالصانه برای گرفتن غذا در ایام خاص با ولع حضور می یابند که البته این غذا گرفتن بد نیست ولی سخن در خوب و خوبتر و بد و بدتر است. 

در یک بررسی سر انگشتی می گفتند اگر در این زمان (سال 1396) هر بسته غذائی بین 9 الی 14 تومان هزینه داشته باشد شما محاسبه کنید که چه حجمی از غذا ذر این ایام پخته و توزیع می شود و اگر این مبلغ صرف اصلاح یکی از معضلات اجتماعی شود، چه عایدات خوبی نصیب کشور و مردم می شود و اگر مثلا آن را به ایجاد کارگاهها و کارخانه تخصیص دهند تا خانوده هائی از بیکاری و بدبختی نجات یابند چه اتفاق میمونی می افتد. اسف بار تر اینکه هر گز مطالعه نمی شود که مواد این پذیرایی ها از کجا تأمین می شود. اگر قرار باشد با برنج پاکستانی و گوشت برزیلی و شکر وارداتی و روغن خارجی وامثال آن این عزادرای انجام شود که جز خسارت برای این کشور نیست آیا واقعا امام حسین راضی است؟ البته دولت هم به فکر این مسائل نیست و اگر هم باشد و برای مردم توضیح دهد با توجه به عملکرد آنها معلوم نیست باوری برای مردم ایجاد شود.

اینک برای راحتی کار از ظرف های یک بار مصرف استفاده می شود که همه می دانند این ظروف پلاستیک چه به روز محیط زیست که اینکه چالش بزرگ قرن و نیز کشور ما شده، می آید. در این مورد هیچ کس متذکر این مسئله حیاتی نیست. همانند کیسه های پلاستیک که به وفور در مغازه ها و فروشگاهها کالاها را در آن می ریزند و یا می پیچند و اگر حتی پلاستیک کمتر داده شود مشتری آن را اهانت به خود تلقی می کند. این نقد که اخیرا در سایت ها منتشر شد موید این مطلب است:
شکر اللهی, [27.09.17 07:29][Forwarded from یک حرف از هزاران]

نذر و نوشیدن چای در کنار خیابان به جبران خون های ریخته شده در عاشورا. به هر کار دیگری که برای بزرگداشت عاشورا انجام می شود کاری ندارم، ولی هرچه انداز ورانداز می کنم نمی فهمم که بستن خیابان های شلوغ شهرهای کشوری به این بزرگی صرفا برای نوشیدن چای در لیوان پلاستیکی یک بار مصرف، چگونه بزرگداشتی است از حادثه ای که چنان عظمتی در تاریخ یافته است!

لطفا به آن چای نوشان و چای ریزان بگویید لختی تامل کنند! ما اینجا ترافیک ایجاد کنیم و خسارت های هنگفت اقتصادی و زیست محیطی را باعث شویم و مانع رسیدن بیمار به بیمارستان و دیگران به کار و زندگی شان شویم تا فقط چای بنوشیم در میان دود و بوغ و آهن و ترافیک و بعد چنین چای نوشیدنی را بزرگداشت نهضت خونینی بدانیم که در آن سرهای بسیار بریده شدند و بدنهای فراوان بر خاک غلطیدند برای اینکه مردمان اصلاح شوند و زندگی شان به سامان آید! 
ای مردم! این دو عمل چه سنخیتی با هم دارند؟!
- چرا برای بزرگداشت عاشورا کاری نمی کنیم که امور مردم اصلاح شود همانگونه که سردار عاشورا می خواست؟!
- چرا برای بزرگداشت محرم نهضتی بر پا نمی کنیم که در طول ماه محرم هر روز یک دروغ کمتر بگوییم؟!
- چرا دست به کاری نمی زنیم که دست افتاده ای را بگیریم به یاد دستی که بریده شد در آن روز؟!
- چرا مراسمی بر پا نمی کنیم تا اسیرانی را از زندان آزاد سازیم که به جرم‌ ناتوانی محبوسند؟!
- چرا در مسجدی، حسینیه ای، هیئتی، جایی به یاد عاشورا تجمع نمی کنیم تا احقاق حقی کنیم از آنهایی که ظلم بر ایشان می رود و بار ستم می کشند؟!
- چرا هیچکس هرگز سخن امیر عاشورا را تکرار نمی‌کند که 'زندگی با ظالمان جز‌ مرگ‌ نیست'؟!
بیایید اگر هیچ کدام از این کارها را برای بزرگداشت عاشورا نمی کنیم پویشی (کمپین) راه بیاندازیم که هرگز در این روزها در هیچ ایستگاه کنار خیابانی یک لحظه هم توقف نکنیم و چای ننوشیم مگر این بدعت سخیف ضد فرهنگی از جامعه رخت بربندد!
این البته مربوط به ایران است در سالروز اربعین حسینی و عزیمت میلیونی مردم به کربلا خود داستان عظیمی است که قطعا همه این مسائل در آنجا هم مطرح است و باید زیر ذره بین نقادی و انتقادی قرار گیرد تا اهداف امام حسین علیه السلام در آن مخدوش نشود.

به لحاظ روانشناختی
حادثه کربلا به لحاظ روانی و روانشناختی روح انسان را جلا می دهد. انسان های قهر با خود و دیگری را سر لطف و مهربانی و گذشت می آورد. باید حسن نیت و آرامش با شرکت در عزای امام و یاد از آموزه های او در اذهان جای گیرد و خود را در زندگی های فردی و جمعی نشان دهد. آیا واقعا این چنین است. آیا عموم افرادی که در هیئات شرکت می کنند و یا به مجالس روضه می روند از دغدغه های ذهنی رها می شوند؟ هر کس می تواند قضاوت را از خود و اطرافیان خود کند.

به لحاظ اخلاقی
شهید مطهری (1365، 112) می گوید صفاتی که از اباعبدالله در کربلا ظهور کرد عبارت بود از:شجاعت بدنی، قوت قلب و شجاعت روحی، ایمان کامل به خدا و پیغمبر و اسلام، صبر و تحمل عجیب، رضا و تسلیم، حفظ تعادل و هیجان بیجا نکردن و یک سخن سبُک نگفتن نه خودش و نه اصحابش، کرم و بزرگواری و گذشت و فداکاری و فدا دادن. بخشی از زیباییهای وقایع کربلا را بعضی این چنین توصیف کرده اند:
زیباترین خواهش یک زن: همراه کردن زهیر با امام حسین (علیه السلام) توسط همسرش؛ زیبا ترین بازگشت: توبه حر و الحاق به سپاه امام حسین (علیه السلام)؛ زیباترین وفاداری: نخوردن آب در شط فراتِ ابالفضل (علیه السلام)؛ زیباترین جنگ: نبرد حضرت علی اکبر (علیه السلام) با دشمن؛ زیباترین پاسخ: احلی من العسل جناب قاسم ابن الحسن (علیه السلام)؛ زیباترین هدیه: تقدیم عون و محمد به امام حسین (علیه السلام) توسط مادرشان حضرت زینب (سلام الله علیها)؛ زیباترین نماز: نماز ظهر عاشورا در زیر باران تیر؛ زیباترین جان نثاری: حائل قرار دادن دستها، توسط عبدالله ابن حسن (علیه السلام) و دفاع از عمو؛ زیباترین سخنرانی: سخنرانی امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) در کاخ ظلم؛ و از همه زیبایی ها زیباتر جمله ی «ما رأیتُ الا جمیلاً» که حضرت زینب (سلام الله علیها) حیدروار بیان کرد.

استاد مطهری، (حماسه حسینی، ج2، ص47) می گوید:
کربلا بیش از آن اندازه که نمایشگاه شقاوت و بدی و ظهور پلیدی بشر باشد، نمایشگاه روحانیت و معنویت و اخلاق عالی و انسانیت است ولی اهل منبر کمتر به آن جنبه توجه دارند؛ و به عبارت دیگر در این قضیه از آن جنبه باید نگاه کرد که اباعبدالله(ع) و اباالفضل(ع) و زینب(س) قهرمان داستانند نه از آن جهت که شمر و سنان قهرمان داستانند.

به لحاظ جهانی
امروز و به ویژه با توسعه رسانه های جمعی گستره فعالیت ها جهانی شده است و همگان بر همه چیز واقفند و هرکس مطابق میل خود سعی می کند از وقایع بهره برداری کند. عدم توجه به رفتار عزادارانه و محبت آمیز خود نسبت به امام حسین و یا سایر امامان به سرعت پخش می شود و از آن بهره برداری های درست و نادرست می شود. ما اگر به دید انتقادی عمل کنیم باید از منظر آنها هم به کارهائی که انجام می دهیم نگاهی موشکافانه بیندازیم. حتی در داخل کشور هم سلائق و عقائد گوناگون است و اگر از رسانه های جمعی تبلیغ می کنیم به همه جوانب مثبت و منفی کارمان باید توجه داشته باشیم.

بسیار از خطبا و یا سایت ها شنیده و دیده شده است که تحلیلگران غربی گفته اند تا وقتی سه چیز دربین شیعیان هست ما نمی توانیم در آنها نفوذ کنیم یکی از آنها عاشورا است و دیگری اعتقاد به مهدویت و سه دیگر شاید قرآن. و ما آن را دلیلی بر حقانیت کار خود می گیریم و در سایه آن هر کاری دلمان می خواهد می کنیم. در حالیکه اگر چه این حق است ولی تحلیل هم لازم دارد. عده کمی ممکن است درخارج به این امر واقف باشند که این موارد از موارد مثبت شیعه است و تحلیل آنها بر وفق نظر ما باشد. اما بسیاری دیگر، آنها را در عین قبول به عنوان واقعیت منفی نگاه می کنند و در راستای اسلام هراسی آنها را توجیه می کنند. وقتی ما از این موارد استفاده درست نکنیم آب به آسیاب آنها ریخته ایم و نظر آنها را نسبت به خود منفی ترکرده ایم. به ویژه آنجا که مثلا محبت به اباعبدالله با اقداماتی همچون قمه زنی و خود زنی و یا بد اخلاقی های دیگر توأم شود.
شما بعضی مراسم پاکستانی ها در رابطه با عزاداری امام حسین رادیده اید که واقعا چندش آور است. 

به لحاظ تأثیرگذاری بر مخاطبان
یکی از مسائل مهم در انجام وظائف دینی به ویژه انجا که جنبه استحباب و یا استحباب موکّد دارد توجه به تأثیرگذاری آن هاست؛ تأثیرگذاری بر خود و بر دیگران. بسیاری، کارهائی که انجام می دهند را بر حسب عادت انجام می دهند و یا نذر کرده اند و یا دیگران برای آنها نذر کرده و بر طبق عادت آنها را انجام می دهند. اما انجام کار نیک باید با نیت پاک باشد تا هم بر خود و هم بر دیگران اثر بگذارد.

از عادت که بگذریم، گاه هدف دیده شدن است. دیده شدن در زمان حال دو معنا دارد یکی گسترش فعالیت ها از طریق رسانه های جمعی و دیگر خودنمائی. خودنمائی هم باز دو جنبه دارد یکی اینکه نشان دهد که فرد دارای استعداد است و دیگر اینکه بر خود ببالد و برای مقاصد دیگر بخواهد از این توانمندی خود استفاده کند. نشان دادن استعداد اگر چه فی نفسه خوب است ولی چه بسا هدف را ضایع کند. چشم و هم¬چشمی ها که در مراسم عزاداری و به ویژه ایام دهه اول محرم انجام می شود قابل مطالعه است. به عنوان مثال، بسیاری از مساجد با داشتن سخنران خوب کم جمعیت است اما در سر هر کوچه و بازار شما دسته جات و هیآت می بینید که گاه به رقابت هم بر می خیزند و با عَلَم وکُتَل هائی که ظاهر می شوند هم به خود نمائی فردی و هم سازمانی می پردازند و گاه به مشاجرات و غیبت و تهمت منجر می شود. حمل علامت های سنگین و به تماشا نشستن عده ای زن و مرد و یا به دنبال آنها با مقاصد دیگر غیر از عزاداری نمونه ای از آن است. بعضی مداحی ها دست کمی از این موارد ندارند.

گاهی هم هدف قبول شدن عمل است که در عین حالی که نیت خیر و خوبی است اما بعضی از بانیان خیر آنچنان عمل می کنند که مخاطبان را از خود می رانند. مثلا از افراد پیشکسوتی در برنامه ها دعوت می کنند که با آنکه دارای احترام اند ولی چون نمی توانند نقش خود را در سخنرانی و یا نوحه خوانی ادا کنند بیش از آنکه تأثیر مثبت داشته باشند تأثیر منفی می گذارند. در بعض مساجد هم دیده شده و می شود که مکبّر و یا دعاخوانِ بعد از نماز، افراد مسنی که توان انجام کار ندارند و یا چون دچار بیماری شده اند با صدائی دلخراش به وظیفه مشغولند. در حالی که اگر به جای آنان از افراد خوش صدا و به ویژه جوانانِ با اعتقاد استفاده شود بسیار تأثیرگذار تر است.

امروزه دیگر مانند قبل نیست که برنامه ها در محیط خاص و برای طیف و گروه مخصوص انجام شود. این امر از یک جهت محدودیت است و از منظر دیگر فرصت. محدودیت برای عده ای خاص که می خواهند بر طبق سلیقه و نظر خود هر طور می خواهند مراسمشان را اجرا کنند ولی غافل از اینکه با ابزار فناوری پیشرفته امروز، لحظه ها توسط بعضی ها شکار، و در سطح وسیع پخش می شود و گاه شرمندگی هایی به بار می آورد. اما فرصت است برای اینکه آنها کاری کنند تا همگان از برنامه هایشان استفاده کنند و اگر نقاط منفی در کردار دارند قبل از اجرا با افراد صاحبنظر مشورت کنند و به تصحیح اعتقاد و رفتار بپردازند. امروزه تماشاگران همه مردم اند چه معتقد و چه غیر معنقد، و چه بومی و یا غیر بومی، و چه داخلی و یا خارجی. بنابراین باید به گونه ای رفتار کنیم که اگر مورد پرسش قرار گرفتیم بتوانیم از کرده خود دفاع کنیم. امروزه گاهی ما از پاسخ به فرزندانمان عاجزیم تا چه برسد به افراد بیگانه و یا احیانا معاند!

در فضای مجازی
امروز دیگر فضای مجازی مجازی نیست بلکه حقیقی است. از این فضا باید به نحو احسن و با تمام قدرت استفاده کرد. هم به کارگیری پیشرفته ترین ابزار لازم است و به طریق اولی تولید بهترین محتوا از آن مهم تر است. فضای مجازی با این گستردگی و سرعت پیشرفت، چاقوی تیز دو لبه ای شده است که به آنی هم موجب نجات می شود و هم موجب قتل و کشتار و انهدام، آنهم در سطح وسیع. اگر مصلحان و نیک اندیشان تمام توان خود را بر روی فضای مجازی بگذارند باز هم کم است. البته سالخوردگان توان کار با فضای مجازی را ندارند و جوانان کمتر محتوا تهیه می کنند. پس لازم است تشکل هائی هدفمند از این دو قشر به سرعت شکل گیرد و فرصت ها و تهدید ها شناسائی شود و حضور پررنگ را به نمایش بگذارند که نه تنها فردا بلکه تا لحظه دیگر هم دیر است. 

نحوه اصلاح باور ها
حوزویان و دانشگاهیان در این مورد می توانند نقش آفرین باشند. حوزه ها به استثنای عده کمی اغلب سر در متون قدیم دارند و برای تأثیر گذاری بیشتر و بدون نقادی و شناخت مخاطب از هر مطلبی استفاده می کنند. که هر از گاهی مشاهده می شود که قسمتهائی از سخنان آنان توسط ناقدان دلسوز و یا معاندان امروز در سایت ها به نمایش گذاشته می شود. اینان گاه فراموش می کنند که به گفته خود پیشوایان دین فهم خبر ها و احادیث آنان دشوار بلکه دشوار تر است و همه کس نمی تواند آنها را بفهمد و یا هضم کند (اخبارنا صعب مستصعب؛ لا یدرکه الا ملک مقرب او نبی مرسل او مومن یمتحن الله قلبه بالایمان). پس چگونه هر کس هر چه بدستش رسید بدون تحقیق و وارسی و احیانا با مشورت با صاحبنظران برتر و یا همتای خود آنها را درمعرض عام می گذارند. 

دانشگاهیان نیز دراین زمینه کم¬کاری دارند و اصلا به سوی مباحث مذهبی نمی آیند. وحدت حوزه و دانشگاه هم تا کنون اثرات شگرفی از خود نشان نداده است. در بین دانشگاهیان طیف های گوناگونی مشاهده می شود. بسیاری با مفاهیم اسلامی و شیعی و حتی رسومات ایرانی بیگانه اند. عده ای با آنکه اطلاعاتی دارند اما ورود به این مباحث را لازم نمی دانند. بعضی ها بی تفاوتند و بعضی ها بی میل و بعضی ها مخالف. بعضی ها با آنکه به مذهب علاقمندند ولی فکر می کنند بحث در این مورد به حیثیت علمی آنها لطمه می زند. همه این موارد قابل بحث است و برخورد با هر کدام ظرافت های خود را می طلبد. اما به هر حال باید دانشگاه در این حوزه عالمانه ورود پیدا کند. استادان و دانشجویان رشته های علوم انسانی و به ویژه جامعه شناسی، سیاست، تاریخ، ادبیات و ارتباطات اولی هستند. اگر مباحث نظری خوب تبیین، و با خرافات و افسانه ها و حتی اسطوره ها برخورد شود آنوقت باید از پویش های مردمی همانند هیآت برای اجرا استفاده نمود. مذهب و آموزه های مذهبی چیزی نیست که بتوان آن را دست کم گرفت. حتی مخالفان هم به نوعی کار مذهبی می کنند؛ منتها نوعش را خودشان تعیین می کنند. 

نتیجه گیری
بحث در باره قیام عاشورا و بررسی ابعاد آن آنقدر وسیع است که نمی توان در یک مقاله کوچک به همه ابعاد آن پرداخت. مطالب بالا گوشه ای هر چند کوچک در این باره بود. در هر یک از موارد بالا و نیز موارد دیگر محققان باید به تحقیق بپردازند و جامعه را در مسیر صحیح قدرشناسی از مقام والای امام حسین قرار دهند. 
بنابراین باید تحقیقات شروع شود، باید مذهب و از جمله واقعه عاشورا را در درون جامعه دید؛ و کارکرد آن را با توجه به اهداف ذاتی آن بررسی کرد. 
در قیام عاشورا باید دید اهداف اصلی حسین بن علی چه بوده است و با تحقیقات بیشتر و زدودن پیرایه ها نسبت به آن، نقل ها را شفاف تر نمود. همچنین باید نسبت به شیوه، میزان، زمان و مکان و چگونگی عزاداری های خود با نگاه نقادانه علمی توسط محققان به بهینه سازی و تأثیر گذاری مثبت آن کوشش کرد. البته اگر مسئولان بگذارند و امید مردم را بدل به یأس نکنند.
*منبع: پایگاه خبری خبرآنلاین/19 مهر 96
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: