کد خبر: ۸۹۵۹۸
تاریخ انتشار: ۱۸:۰۸ - ۰۶ دی ۱۳۹۵ - 26 December 2016
هر فردی که در انتخابات برای نخستین بار پا به عرصه می‌گذارد، شعارهایی می‌دهد و انتظاراتی را برای جامعه فراهم می‌سازد و براساس همان شعارها از او اقبال می‌شود.
روزنامه آفتاب یزد درباره مسایل مختلف سیاسی و اجتماعی ایران به گفت و گو با فیاض زاهد پرداخت و نوشت: هر فردی که در انتخابات برای نخستین بار پا به عرصه می‌گذارد، شعارهایی می‌دهد و انتظاراتی را برای جامعه فراهم می‌سازد و براساس همان شعارها از او اقبال می‌شود.

در ادامه این گفت وگو می خوانیم:‌ استاد دانشگاه است و اصلاح‌طلب. و البته روزنامه نگاری در خونش جاری. از ریاست شورای نویسندگان اعتماد گرفته تا عضویت در شورای سردبیری اعتماد ملی همیشه یا قلم می‌زده یا تحلیل می‌کرده.

تاریخ و فلسفه را نمی‌شود ازاو گرفت همان طور که سیاست را نیز همین طور.
با این حال 'فیاض زاهد' این روزها بیشتر از قبل مراقب اظهارنظرهایش است و البته کمتر هم دنبال دردسر می‌گردد. اما بازهم حرف‌ها‌یی که می‌زند از روی حساب و کتاب است و قابل تامل. اگرچه به قول خودش این روزها سعی کرده تا بیشتر در حوزه سیاست خارجه سخن بگویدو کمتر به اوضاع و احوال داخلی بپردازد ولی از طرز بیانش پیداست که خیلی خوب اوضاع داخل کشور را رصد می‌کند و نیک می‌داند درپیرامون ایران چه می‌گذرد و احتمالا در آینده چه خواهد گذشت؟

دانشگاه و اتاق اساتید، وعده دیدار ما برای گفتگو با فیاض زاهد درباره مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی ایران است، از آینده حسن روحانی و شرایط امروزش گرفته تا اصلاح‌طلبان و تصمیمات ایران تا آمریکا و اتفاقات جدیدی که این روزها
رخ داده است از او سوال کردیم.

** آقای زاهد! بسیاری از وضعیت اقتصادی، سیاسی و... در دولت روحانی ناراضی اند. به هر حال مشخص است که روحانی نمی‌تواند در سال96 نیز با همان شعارهای سابق در سال92 پا به عرصه بگذارد، دیگر کسی از روحانی نمی‌پذیرد که او مشکلات را به گردن دولت قبل بیندازد؛ حتی می‌گویند روحانی خودش برای خودش مشکل‌ساز خواهد شد و نسبت به سال92 از محبوبیت پایین‌تری برخوردار است.

این یک قاعده پذیرفته شده در همه جای دنیاست، که رئیس جمهور در دور دوم، با کاهش محبوبیت رو به رو می‌شود. هر فردی که در انتخابات برای نخستین بار پا به عرصه می‌گذارد، شعارهایی می‌دهد و انتظاراتی را برای جامعه فراهم می‌سازد و براساس همان شعارها از او اقبال می‌شود. به هر حال رئیس جمهور حرف با رئیس جمهور عمل تفاوت دارد. اگرچه مردم هستند که در این زمینه داوری می‌کنند، ولی معمولا در دور دوم انتخابات، محبوبیت روسای جمهور افت می‌کند.

مثلا در فرانسه «فرانسواولاند» دچار کاهش محبوبیت شده تا حدی که دیگر برای انتخابات بعدی کاندیدا هم نمی‌شود. در انتخابات قبلی آمریکا نیز آرای اوباما کاهش پیدا کرد، در ایران نیز همین طور است.

آقای‌ها‌شمی رفسنجانی در دور دوم ریاست جمهوری ریزش آرا داشت. رئیس دولت اصلاحات هم اگرچه در دور دوم، اندکی میزان رایش نسبت به دور اول بالاتر بود، در آن زمان از رای اولی‌ها‌ بهره برد. یعنی اگر تحلیلی دقیق بکنیم، ایشان هم در بدنه‌ای که قبلا از آن رای آورده بود، با کاهش اقبال روبه روشد.

مردم کاندیدایی را که انتخاب کرده اند، با انتظاراتشان می‌سنجند؛ آنها این موضوع را بررسی می‌کنند که رئیس جمهور طی چهار سال اول، چه وعده‌ها‌یی داده بود، آنها از او چه می‌خواستند و اکنون کدام یک از این انتظارات و خواسته‌ها‌ محقق شده است. اما در کنار همه اینها مردم، رئیس‌‌جمهور را با رقبایش نیز مقایسه می‌کنند.

به عبارتی، گاهی برای دومین باربه یک رئیس‌جمهور، رای می‌دهید چون او را انسان شایسته‌ای می‌دانید که برنامه‌ها‌یی دارد، کارهایی انجام داده و حالا باید کارهای نیمه تمام خود را تمام کند؛ این انتخاب یک انتخاب ایجابی است.

اما یک انتخاب سلبی هم داریم. وقتی مردم رئیس‌جمهور چهارساله‌شان را با رقبایش می‌سنجند و آن رقبا را افراد منفی در کشور تلقی می‌کنند، برای آنکه آن افراد رای نیاورند برای بار دوم، باز هم به همان رئیس ‌جمهور رای می‌دهند حتی اگر به وی امیدی نداشته باشند.

در آمریکا، جمهوری خواهان نمی‌خواستند دوباره «کلینتون»‌ها‌ بر سرکار بیاید و دموکرات‌ها‌ نیز از این نگران بودند که شخص خطرناکی به نام «ترامپ» به کاخ سفید راه پیدا کند.

در ایران نیز همین است. مردم در ابتدا نگاه می‌کنند که بخشی از انتظاراتشان از روحانی برآورده نشده است؛پس نسبت به او موضع منفی می‌گیرند، اما وقتی در ایام انتخابات، او را با بقیه رقبایش مقایسه می‌کنند، نظرشان نسبت به «روحانی» مثبت می‌شود. فکر می‌کنید روحانی با چه کسانی مقایسه خواهد شد، با قالیباف، ضرغامی، جلیلی؟ طبیعی است وقتی روحانی علی رغم همه نقصان‌هایش، با این افراد مقایسه می‌شود، یک سر و گردن بالاتراست و آرا به سبد او ریخته خواهد شد.

درسال 96، جامعه ای که می‌خواهد دست به انتخاب بزند، به جای مقایسه انتظاری، دست به مقایسه روحانی با رقبایش می‌زند!

** در آمریکا که این مقایسه جواب نداد! چون خیلی‌ها‌ می‌گویند «ترامپ» که گزینه بدتر بود، انتخاب شد.
بخش زیادی از جنجال‌ها‌یی که ترامپ، در کمپین انتخاباتی خودش ایجاد می‌کرد، برای مطرح کردن نامش بود؛ ترامپ می‌دانست بخش زیادی از جمهوری خواهان از او حمایت نمی‌کنند. اما جنجال آفرینی‌ها‌ی او باعث شد که نام ترامپ تکرار شود. او همیشه در رسانه‌ها بود. تیمی که کمپین او را هدایت می‌کرد با تکیه بر همین جنجال‌ها‌ و رسانه ای شدن‌ها‌یش، توانست به عنوان کاندیدای جمهوری خواهان، وی را معرفی کند و دیدیم که حتی در انتخابات نهایی هم پیروز انتخابات شد.

** درباره روحانی چه طور؟
از روحانی انتقاد می‌شود، اما در ایام انتخابات به خاطر مقایسه‌ای که با سایرین خواهد شد، وضعیتی بهتر از الان خواهد داشت.

** دوست داشتید احمدی‌نژاد، رقیب روحانی بود؟
ای کاش احمدی‌نژاد می‌آمد. اگر او بود صحنه انتخابات دو قطبی می‌شد (البته نه دو قطبی تقابلی به ضرر جامعه و کشور) به همین دلیل، بخش قابل توجهی از آن آرای خاکستری که درمواقع احساس خطر رای می‌دهند، پشت سر حسن روحانی بودند. اما در حال حاضر گروه زیادی از این آرای خاکستری در انتخابات شرکت نمی‌کنند. بخشی از جوانان که محرک اصلی انتخابات‌اند، با وجود احمدی‌نژاد، از روحانی حمایت می‌کردند و همین موضوع باعث می‌شد یک انتخابات جدی دوقطبی قدرتمند شکل بگیرد و روحانی با فاصله بسیار فاحش احمدی‌نژاد را شکست دهد؛ آن موقع بود که افسانه احمدی‌نژاد برای همیشه به پایان می‌رسید.

اما امروز با نیامدن او به کارزار انتخاباتی، احمدی‌نژاد در پستوی خانه اش با خود می‌اندیشد که در سال 1400 چگونه بازگردم؟ بنابراین همچنان احمدی‌نژاد برای 4 سال دیگر هم یک کاندیدای مطرح است. در حالیکه اگر امسال حضور داشت، او هم برای همیشه تمام می‌شد.

** ولی اذعان می‌کنید که احمدی‌نژاد از میان سایر اصولگرایان و رقبای روحانی بیشترین رای را خواهد آورد؟
معنای حرف من آن نبود که بگویم احمدی‌نژاد رای پایینی دارد. بله! احمدی‌نژاد در مقایسه با اصولگرایان بیشترین رای را به خود اختصاص خواهد داد، اما او در رقابت با جناح اصلاح‌طلب شکست می‌خورد.

** چرا اصولگرایان تا به امروز به طور صریح کاندیدایشان را معرفی نکرده‌اند؟!
ما که نمی‌خواهیم از کره مریخ کاندیدا بیاوریم! اردیبهشت، ماه انتخابات ریاست جمهوری است. ماه فروردین، ماه «فریز» است، مردم از15 اسفند تا 15فروردین به خاطر «خانه تکانی، سفر، عید و...» به نوعی در کما به سر می‌برند. 

پس عملا فقط 3 ماه تا انتخابات فرصت باقی است. فکر نمی‌کنم در این 3 ماه اصولگرایان بتوانند کاندیدایی را معرفی کنند که مردم را تحت تاثیر قرار دهد، اما اگر جناح راست فرصت هم داشت، نمی‌توانست یک کاندیدای مطلوب تعیین کند. نیروی محافظه کار، کاریزما و ایدئولوژی ندارد، مانیفست نوین برای نسل جدید ارائه نمی‌دهد، ژنرال‌ها‌ی خود را به دلیل کهولت سن از دست داده است و نتوانسته سرباز‌ها‌ی جوان جذب کند.
در دل جریان راست - که هیچ تعلقی به میراث محافظه کار سنتی ندارد - جبهه پایداری متولد شده است.

در آینده نه چندان دور این جبهه پایداری است که نماد جریان راست می‌شود. همزمان با همه جای دنیا که راست افراطی جای راست معقول را گرفته در ایران نیز راست پایداری جای راست عاقل را خواهد گرفت. من خیلی از این بابت متاسفم.

** چرا فکر می‌کنید جبهه پایداری علم اصولگرایان را به دست خواهد گرفت؟
برای اینکه این جبهه، بیشتر قدرت اقناع نسل جدید را دارد؛ از سوی دیگر این جبهه وظیفه تامین منافع اقتصادی گروه‌ها‌یی را برعهده دارد که خاص هستند. در حالیکه راست سنتی فاقد این ویژگی است.

جناح چپ همین الان می‌تواند 10 کاندیدا را معرفی کند که خاصیت رای آوری دارند، کافی است این افراد در عرض دو ماه به افکار عمومی معرفی شوند. اما جناح محافظه کار فاقد چنین ویژگی است، برای همین هم معتقدم علی رغم همه مشکلات این دولت، روحانی همچنان اسب برنده در انتخابات است.

** با اینکه همه می‌دانیم احمدی‌نژاد بیشترین ظرفیت رای آوری برای اصولگرایان را دارد، پس چرا در انتخابات94 به جای حمایت، از شکست کامل لیست اصولگرایان در تهران گفت و همین طور برای انتخابات96، رسما اعلام کرد که از هیچ کس در انتخابات96 حمایت نمی‌کند، حتی اگر آن فرد از نزدیکان او باشند، نیز حامی‌اش نخواهد شد. احمدی‌نژاد برای سال96 گفته هر شخصی که بیاید درانتخابات شکست خواهد خورد. 

** چرا احمدی‌نژاد تا این حد علیه اصولگرایان سخن می‌گوید؟
احمدی‌نژاد می‌داند که در جریان اصلاح‌طلب و ترقی خواه هیچ طرفدار و جایگاهی ندارد.
او برای جریان اصولگرایی هم، فرمانده نهایی نیست. احمدی‌نژاد جریان اصولگرایی را آچمز کرد و از روی آنها رد شد و به آنها گفت که من نه تنها به شما نیاز ندارم بلکه مشروعیت شما را هم به رسمیت نمی‌شناسم.

اما او در تیم محله‌ای و باشگاه خودش کاپیتان است! احمدی‌نژاد از نیروهای حاشیه ای کمک می‌گیرد؛ نیروهای حاشیه ای که انتظار مشخصی از تحول اقتصادی دارند. در حالیکه راست محافظه کار شبیه «آریستو کرات»‌ها‌ی یونانی است. احمدی‌نژاد شبیه «اسپارتاکوس» است؛ نسبت به آریستو کراسی و اشرافیت موجود قیام می‌کند، حرف‌ها‌یی می‌زند که طبقه حاشیه نشین و محروم، آن را به راحتی لمس می‌کنند، وعده بهشت نمی‌دهد، بلکه 50هزار تومان به حساب آنها واریز می‌کند او از مسائل ملموس حرف می‌زند. 

مثل همه جای دنیا که راست افراطی راست سنتی را یک جریان پوسیده، منهدم و قدیمی می‌داند، احمدی‌نژاد هم محافظه کاران ایرانی را مردان گذشته می‌داند و از آنجا که ادبیات رادیکال، پرخاشگرانه و ضد اشرافیت مشهودی دارد، می‌تواند اقشار مختلفی را که دنبال فرصت جدید هستند و هیچ آینده ای را با شرایط فعلی برای خودشان متصور نیستند، با وعده ساختن شرایط تازه، به سمت خود جذب کند.

احمدی‌نژاد می‌گوید من برای شما دنیای جدیدی خواهم ساخت. او می‌گوید در این دنیا دیگر آریستوکرات‌ها‌ی اشرافی جایی ندارند و دنیا از آن جوانان خواهد شد. برای همین گروه‌ها‌یی حس می‌کنند که می‌توانند در باشگاه و تیم احمدی‌نژاد زندگی کنند. ایدئولوژی‌ها‌ی احمدی‌نژاد به شدت ضدنخبه و مرجعیت است. جریان احمدی‌نژاد کمترین اعتقادی به روحانیت سنتی دارد و آنها را انسان‌ها‌ی سالمی نمی‌بیند و نماد پلشتی می‌داند. کاری که او در مناظره‌ها‌ یا درداستان خانواده لاریجانی انجام داد در همین‌ راستا بود.

احمدی‌نژاد سعی دارد به نیروهای مخاطبش بگوید که مردم! می‌دانید چرا این عده با من مشکل دارند، چون آغشته به فساد هستند و من پاکدامن هستم. اما معمولا دولت‌ها‌یی به این شکل؛حتی اگر صداقت داشته وبرنامه مبارزه با فساد را بخواهند دنبال کنند، چون مدل رفتاریشان علمی نیست، خودشان باعث بروز فساد افسار گسیخته درکشور می‌شوند همان طور که دیدیم، برخی از مدیران احمدی‌نژاد، درگیر فساد مالی بودند.

بیایید خوشبینانه به قضایا نگاه کنیم. فرض کنید احمدی‌نژاد انسان ساده، صادق و با رویاهای بزرگ بود، اما چون کار بلد نبود، 700 میلیارد دلار را به باد داد! مهم نتیجه رفتارها است.

او فسادی گسترده تر، سفره ای خالی تر و بحرانی عمیق تربرای مردم این کشور ایجاد کرد.

** ظرفیت احمدی‌نژاد در سال 96 به کدام سمت و سو خواهد بود؟
روحانی شانس این را دارد که از پایگاه‌های مختلف استفاده کند. علاوه بر اصلاح‌طلبان، بخشی از پایگاه جریان محافظه کار سنتی نیز برای اوست. این پایگاه (بخشی از محافظه کار سنتی) بین خود و روحانی پیوندی تاریخی می‌بیند، معتقد است که روحانی از جامعه روحانیت مبارز آمده و هیچ گاه بیرون از سایه قرار نمی‌گیرد. (برخلاف دورانی که رئیس جمهور شد و اظهارات تندی بر زبان آورد).

او همیشه پشت‌ها‌شمی رفسنجانی بود،‌ها‌شمی رفسنجانی نیز همیشه آن ویژگی شبه آریستوکراسی خودش را حفظ کرده است، بنابراین محافظه کاران سنتی عاقل از ترس تندروی‌ها‌ی کسانی مثل جلیلی یا احمدی‌نژاد، چراغ خاموش یا چراغ روشن از حسن روحانی حمایت می‌کنند، کسانی مثل لاریجانی، ناطق نوری و حتی احمد توکلی و غفوری‌فرد! ازجمله این افراد هستند.

** احمدی‌نژاد به این صحنه چگونه نگاه می‌کند؟
احمدی‌نژاد باید خودش را تبدیل به تک ستاره جریان راست کند. برای همین او به اصولگرایان می‌گوید: «شما نه خاصیت و نه توان شکست اصلاح‌طلبان را دارید. شما حتی نمی‌توانید، روحانی را که به معنای واقعی کلمه اصلاح‌طلب نیست شکست دهید. اگر شما به جای روحانی می‌خواستید با رئیس دولت اصلاحات یا‌ها‌شمی رفسنجانی رقابت کنید چه می‌کردید؟»

این منم که می‌توانم این افراد را شکست دهم. شما پیش از این، قالیباف، جلیلی و محسن رضایی را به صحنه آوردید و همه شکست خوردند.

بنابراین احمدی‌نژاد تلاش می‌کند با تحقیر اصولگرایان و با ترجیح حسن روحانی (نه به آن معنا که روحانی را تایید کند) خودش را تبدیل به شخصیت ممتاز و نجاتبخش کند. او می‌خواهد خود را تنها منجی جناح راست برای 4 سال آینده معرفی نماید.

** صحبت‌هایی که احمدی‌نژاد و همین طور احمدی‌نژادی‌ها درباره شکست اصولگرایان در انتخابات 96 می‌کنند، حمایت غیرمستقیم آنها از روحانی تلقی می‌شود. این موضوع به سود روحانی تمام خواهد شد یا به زیانش؟به عبارتی حمایت غیرمستقیم احمدی‌نژادی‌ها از روحانی، باعث ریخته شدن سبد رای رئیس دولت سابق به سود روحانی می‌شود؟ یا بالعکس گروهی از هواداران روحانی از این بابت دلزده شده و از رای به روحانی رویگردان می‌شوند؟

من معتقدم وقتی درباره شخص احمدی‌نژاد صحبت می‌کنیم او می‌تواند نیروی محرکه هر دو جریان باشد، اما به صورت غیابی نام وی باعث تغییر نخواهد شد.

** یعنی این حمایت غیرمستقیم؛ نه باعث افزایش رای روحانی خواهد بود و نه کاهش آن؟
خیر! احمدی‌نژاد بازی خودش را می‌کند.

**بعد از تمدید تحریم‌های داماتو، آیا برگ برنده روحانی (برجام) تبدیل به پاشنه آشیل او شده است؟
اصلا به این باور ندارم. آنهایی هم که در صدا و سیما و جاهای دیگر در بوق و کرنا می‌کنند که باید برجام را فراموش کرد، خوب می‌دانند که برجام زنده است.

هر چند آنچه در ایسا اتفاق افتاد یک بی‌سلیقگی است. آمریکایی‌ها بارها نشان دادند که خیلی باهوش نیستند. پیش از این هم در زمان دولت اصلاحات، با قرار دادن ایران در محور شرارت، دسته گل بزرگی به آب دادند.

البته شاید تحلیل دولت اوباما این است که ایسا از 10سال پیش بوده و طبق برجام باید 8 سال آینده که ایران از زیرنظارت درمی‌آید و به پروتکل الحاقی می‌پیوندد به طور کلی لغو شود.از سویی، قرار است در این تحریم‌ها‌ بخش‌هایی که توافق هسته‌ای را نقض می‌کنند، پایش شوند.

اما در کنار بحث ایسا، قراردادهای بزرگی بسته شده است، قرارداد ایران با بزرگترین شرکت کشتی‌سازی صنعتی دنیا (هیوندای)، هواپیمای بوئینگ، شرکت‌ها‌ی نفتی شل و توتال، نشان‌دهنده رفع تحریم‌هاست. وقتی دسته دسته، نمایندگان هیئت‌های مختلف اروپایی وارد تهران می‌شود این نشان می‌دهد که حسن روحانی در تحقق برجام موفق بوده است.

اما در این میان سوال این است که مگر تندروها نمی‌گفتند تحریم‌ها کاغذپاره است؟ اگر در حال حاضر برجام شکست خورده، آنها باید خدا را شکر کنند که موجبات نقض برجام فراهم شده است، چه طور گروهی که خودش باعث ارسال پرونده ایران به شورای امنیت است و کشور را در یک مصیبت تاریخی گرفتار کرد؛امروز از اینکه دوباره تحریم‌ها برگردد ناراحت است؟ معلوم است که رفتار آنها سیاسی است ولی این هجمه‌ها علیه دولت تاثیری در نگرش مردم ندارد.

** واقعا تاثیری ندارد؟ در حال حاضر هم بعد از تمدید تحریم‌ها، افکار عمومی نسبت به دولت بسیار بدبین شده است.
خیر. افکار عمومی متوجه واقعیت است. اینکه دولت موفق به تغییر وضعیت اقتصادی مردم شده یانه، یک چیز است، نقض برجام چیز دیگری است. وقتی قراردادهای به این بزرگی بسته می‌شود، معلوم است تحریم‌ها برداشته شده. رفتار دلواپسان پس از تمدید تحریم‌های داماتو، لفاظی با کلمات است.

از بعد اقتصادی دولت هم بگذارید این طور برایتان بگویم یک وقتی می‌گویید اقتصاد ایران بهتر شده، تورم نقطه به نقطه کاهش پیدا کرده ولی یک راننده تاکسی می‌گوید نه! وضعیت من خوب نیست. این‌اتفاقی است که در آمریکا هم وجود دارد. اوباما براساس تمام اعداد و ارقام و شاخص‌های اقتصاد، آمریکا را به شرایط بهتری رساند، اما طبقه متوسط و کارگران به دموکرات‌ها پشت کرده‌اند! کسی نمی‌تواند بگوید اوباما، وضعیت اقتصادی را از زمان بوش بهتر نکرد! اما چرا حزب دموکرات شکست می‌خورد؟ برای آنکه بین تحقق وعده‌ها و خواسته‌ها فاصله وجود داشت.

نکته دیگر اینکه درایران حاکمیت پشت سر برجام است. من از شما می‌پرسم آیا پس از همه این حمله‌ها و هجمه‌ها، جمهوری اسلامی از برجام خارج شد؟ جواب منفی است! برای آنکه روشن است نقض برجام از سوی ما چه آثار سهمناکی برایمان دارد.
اتفاقا بازی آمریکا هم همین است که ایران، نقض‌کننده برجام باشد.

اروپا شریک ما در این معاهده است. بسیاری از دولت‌های اروپایی به طور روشن از انتخاب شدن ترامپ نگران هستند، اکنون مهم‌ترین خواسته آنها وجود یک دولت معقول به نام روحانی در ایران است. تصور کنید سال 96، یک دولت غیرمعتدل در ایران برسر کار بیاید. اولین اتفاق آن است که اروپا به دامن آمریکا بیفتد. پس حاکمیت ایران به خوبی می‌داند که فارغ از این جنگ روانی و لفاظی‌ها، تداوم وضعیت موجود و حفظ برجام در ایران، چقدر برای کشورمان استراتژیک است.

** عارف در یکی از سخنرانی‌هایش گفت که عده‌ای از متوهمان و مغروران می‌خواهند نقش اصلاح‌طلبان در انتخابات 92 را نادیده بگیرند، روی صحبت عارف چه کسانی است و چرا او چنین زمانی (نزدیک به انتخابات) را برای این گلایه‌ها برگزیده است؟
آقای عارف می‌خواهد به آن دسته ناسپاس، نقش خودش را یادآوری کند. در این مدت عارف تحت فشار است که چرا سکوت کرده. هر چند می‌دانیم عارف نقش موثر خودش را بازی می‌کند، اما افکارعمومی انتظارات بیشتری از او دارد. اکنون برای همین عارف می‌خواهد یادآوری کند که نباید نقش او در فضای جدید فراموش شود. وی همچنان از داستان هیئت رئیسه ناراحت است. 

او تیم دولت را در شکست خودش در انتخابات هیئت رئیسه مقصر می‌داند. تا الان هم، دولت هیچ اقدام ترمیمی برای آنچه رخ داد، انجام نداده است. فشار سنگینی از شهرستان‌ها و استان‌ها به رهبران اصلاح‌طلب در عدم حمایت بی‌قید و شرط از حسن روحانی وارد می‌شود. آنها معتقدند دولت روحانی و مدیرانش در بسیاری از مراکز استان‌ها و وزارتخانه‌ها همچنان از نیروهای جبهه پایداری و نیروهای راست حمایت می‌کنند. 

آنها از خود می‌پرسند چه سودی از حمایت صددرصد از روحانی وجود دارد؟
عارف در مرکز نیروهای اصلاح‌طلب است و از این رو به نیروهای دولت تلنگر می‌زند.
در اطراف آقای روحانی کسانی هستند که چندین بار گفتند مردم به اعتدال رای دادند و به جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا نه گفتند، دوستانی که چنین صحبتی را مطرح کرده‌اند یا از سیاست چیزی نمی‌دانند یا در این سه سال آن قدر مزه قدرت زیر زبانشان شیرینی کرده که می‌خواهند برای برخی مراکز خاص «پالس‌های چاپلوسانه» بفرستند.
مشخص است که آقای روحانی بدون اصلاح‌طلبان هیچ وقت انتخاب نمی‌شد و اکنون هم بدون حمایت اصلاح‌طلبان هرگز پیروزنمی شود.

**ممکن است ایراد بگیرند که چرا عارف در نزدیکی‌ها‌ی انتخابات چنین حرفی زد این موضوع به انسجام حمایت از روحانی آسیب می‌رساند.
بعضی از مدیران جمهوری اسلامی 40 سال است می‌گویند چون ما در شرایط حساسی هستیم پس خودسانسوری کنیم، اما باید با شفافیت درباره مسائل سیاسی اظهارنظر کنیم پس صحبت‌های عارف هم در چنین برهه‌ای هیچ اشکالی ندارد.

**آیا واقعا می‌شود شاهد یک جریان سوم به نام اعتدال بود؟
جریان اعتدالی، در واقع یک جریان سایه است و نمی‌توان آن را جریانی موثر قلمداد کرد. گذشته تاریخی، سیاسی این مملکت نشان می‌دهد که ما دو جریان قدرتمند بیشتر نداریم، در همه جای دنیا هم همین طور است. یک جریان چپ و یک جریان راست با هم به رقابت می‌پردازند.

در ایران هم، مردم جناح اصلاح‌طلب را بر جناح راست ترجیح می‌دهند.
اگر هم جایی جناح اصلاح‌طلب بازی را واگذار کرده به خاطر جریانات بیرون از قاعده، دوپینگ‌ها و حمایت‌های خاص بوده است. البته یک جاهایی هم اصلاح‌طلبان به افکار عمومی باخته‌اند مثل مجلس و شورای دوم که مردم از اصلاح‌طلبان ناامید شدند.
اما در میان رقابت این دو جناح، جریانی به نام اعتدالی وجود خارجی ندارد.

اعتدال در ایران بیش از آنکه یک گفتمان باشد یک روش و منش اخلاقی است. افرادی که مصرند تا اعتدال را به عنوان یک جناح، حزب یا گفتمان مطرح کنند تعدادشان به 5 نفر می‌رسد.

** این 5 نفر چه کسانی هستند معرفی کنید.
نه، مصلحت نیست! خود آن 5 نفر می‌دانند که منظورم چه کسانی است.

** درمیان فراکسیون‌هایی که در مجلس ساخته شد، فراکسیون شفاف‌سازی با ریاست محمود صادقی تشکیل شده نگاهتان نسبت به این فراکسیون چیست؟
من فکر می‌کنم ایران از نظر شفافیت مالی جزء کشورهای مطلوب نظر نیست؛ فکر می‌کنم اقدام و تشکیل این فراکسیون در مجلس می‌تواند به وظیفه ذاتی مجلس در نظارت و شفافیت در امور مالی کمک کند. این جمله که «هرجا قدرت مطلق‌تر باشد فساد مطلق‌تر می‌شود» را نباید فراموش کنیم پس تشکیل این فراکسیون عمل مثبتی است.

**نظرتان راجع به محمود صادقی، رئیس این فراکسیون چیست؟
آقای دکتر صادقی باید دقت کند که نماینده پارلمان است پس ضمن اظهارنظر باید از هیجان‌زدگی پرهیز کند. ما نباید فضایی که اصلاحات توانست در ساختار نظام به دست بیاورد را به هم بریزیم. آقای صادقی، سلامت و صداقت دارد، اما جریان اصلاح‌طلب و امید با هزار مصیبت به مجلس راه پیدا کرد. پس باید آرام آرام یاد بگیریم در فضای مودت، همکاری و تفاهم به پیش رویم.

آقای صادقی اگر دقت نکند و سرعتش را افزایش دهد حتی ممکن است یاران او در فراکسیون امید نیز وی را تنها بگذارند. به جای برخورد فردی بهتر است رفتار آرام و سیستماتیک صورت گیرد ونظارت‌ها از طریق فراکسیون و کمیسیون‌های مختلف با تعامل پیش رود. متاسفانه طی 37 سال، ساختار کشور نشان داده نسبت به اینگونه مسائل شکننده است و برخی اظهارنظرهای تند را تاب نمی‌آورد پس صادقی بایدکمی ملایم‌تر پیش رود.

**سرانجام برخی از احزاب اصلاح‌طلب از شورایعالی سیاستگذاری کنار رفتند. این موضوع را چه طور ارزیابی می‌کنید و از دیدگاه شما چقدر این اتفاق می‌تواند به عنوان زنگ خطری برای اصلاح‌طلبان باشد و نشانه تفرقه اصلاح‌طلبان در آستانه انتخابات شوراهای شهر در سال 96 و ریاست جمهوری؟
طبیعی است که ما اختلاف نظر و سلیقه داریم و برخی از احزاب هم واکنش‌هایی داشتند که با جریان عمومی اصلاح‌طلبان ناسازگار است.

به نظر من می‌توانیم از طریق گفتگوهای درون جناحی به درک مشترک برسیم و جلو چنین فاصله‌ای را بگیریم، اما نباید فراموش کنیم که به درست یا غلط جریان اصلاحات در کشور شکل گرفته و رهبری آن، با سران اصلاحات است و هر کس خارج از این چتر قرار بگیرد مورد اقبال قرار نخواهد گرفت.

افکار عمومی از این شخصیت یک باور و شناخت دارد تاجایی که عدم تطبیق سیاست‌های برخی احزاب با شورا، بیش از آنکه به جریان اصلاح‌طلب لطمه بزند به آن احزاب لطمه می‌زند. در انتخابات 94 دیدید که لیست‌های مختلفی شکل گرفت. مثلا آقای مطهری هم لیست جداگانه داده بود. اما لیستی رای آورد که اصلاحات پشت آن بود. با این حال به نظر می‌آید که همه احزاب اصلاح‌طلب در این زمینه می‌توانند به درک مشترک برسند و از این رو نباید نگران بود.

از ترامپ و تیلرسون (به عنوان وزیر خارجه‌اش) که نزدیکی خاصی با روسیه دارند دو تحلیل می‌توان داشت، یکی اینکه دوستی روسیه و آمریکا در آینده می‌تواند به سود ایران باشد چون مواضع آمریکا را تعدیل می‌کند. تحلیل بعد، دقیقا عکس این موضوع است، می‌گویند آمریکا باعث فاصله انداختن بین دوستی روسیه و ایران خواهد شد؟
اوباما فرصت طلایی بود که کوبا از آن استفاده کرد و ما نیز تا حدی در بحث برجام از او بهره بردیم، اما بهتر می‌شد عمل کرد.

دوران ما با ترامپ دوره پرتنش‌تری خواهد بود و نباید فریب مناسبات نامرئی، رفاقت و دوستی پوتین و ترامپ را بخوریم.

در آمریکا فرد نیست که حکومت می‌کند بلکه سیستم، حاکم است.
ترامپ از حزب جمهوری‌خواه است و جمهوری‌خواهان بدترین نوع رابطه را با شوروی سابق و بعدها روسیه داشتند آنها به طور سنتی رابطه شان با روسیه منفی است.
بنابراین معتقدم پس از گذشت یک دوره کوتاه مدت 6 ماهه تا یکساله، از ماه عسل بین ترامپ و پوتین، به شدت روابط آمریکا و روسیه به سمت بحران و تنش پیش خواهد رفت. چون از منظر مارکس آنچه روابط بین دولت‌ها را شکل می‌دهد موضوع تنازع منافع است. آمریکا و روسیه در بسیاری از حوزه‌ها دارای منافع مشترک نیستند. و این موضوع تبدیل به یک رقابت سیاسی و نهادمند شده است.

نکته دوم اینکه روس‌ها همیشه شرکای غیرقابل اعتمادی بودند. از زمان «پطر کبیر» تا دوران معاصر، سیاست روسیه در قبال ایران آن است که ایران آن قدر نباید قدرتمند شود که برای روسیه خطرناک باشد و از سویی ایران آن قدر ضعیف و بیمار نشود که به دامن غرب بیفتد، بهترین سیاست برای روسیه در قبال رفتارش باایران، سیاست احتضار با کشور ماست. ایران و مقامات ایرانی هم این موضوع را می‌دانند برای همین هیچ‌گاه با روسیه قرارداد امنیتی امضا نکرده‌اند!

در پرونده هسته‌ای هم دیدیم روس‌ها هر جایی که منفعتشان ایجاب کرد ما را دور زدند، چیزی که احمدی‌نژاد به آن توجه نداشت. روسیه قطعا از ما به عنوان یک کارت در رابطه با آمریکا استفاده می‌کند و به صورت استراتژیک به ما اجازه نمی‌دهد به یک قدرت فعال تبدیل شویم.

هر چند ما نیز نشان دادیم سیاست‌های خود را مستقل پیش می‌بریم. ما در افغانستان، سوریه، لبنان و در عراق تاثیرگذاریم و آمریکایی‌ها تمایل دارند مستقیم در این ارتباط با ایران رابطه برقرار کنند.

اما آقای ترامپ دو استراتژی را در سیاست خارجه خود دنبال می‌کند؛ نخست سرکوب و نابودی داعش و دوم کاهش هزینه‌های دولت ملی در دفاع از دولت‌های خاورمیانه. او معتقد است هر کس که می‌خواهد آمریکا از او دفاع کند باید پول این کار را پرداخت کند.
نکته دیگر تلاش دولت وی برای بهبود اوضاع اقتصادی است. فراموش نکنیم ایران با یک دولت جمهوری‌خواه و یک ترامپ تاجر روبه‌رو ست. 

تجربه ما از دوره بوش نشان می‌دهد که وقتی ما مذاکره با «شرکت کنه کو»(coneco) را آغاز کردیم تا چه اندازه جمهوری‌خواهان و حامیان آنها - که عمدتا شرکت‌های تسلیحاتی و نفتی هستند- استقبال کردند. من فکر می‌کنم همچنان می‌توانیم کیک‌های خوشمزه‌ای را برای انجام معاملات به آمریکا پیشنهاد کنیم. چه بسا برای مقطع کوتاهی آن را پس بزنند، اما مزه تجارت برای شرکت‌های آمریکایی همیشه جذاب و شیرین‌ است حتی در دوره ترامپ.
--------------------------------
- روحانی قابل مقایسه با قالیباف، ضرغامی و جلیلی نیست
l‌ای کاش احمدی‌نژاد می‌آمد
- احمدی‌نژاد در پستوی خانه اش به سال 1400 فکر می‌کند
- در آینده نه چندان دور جبهه پایداری نماد جریان راست می‌شود
- جناح چپ همین الان می‌تواند 10کاندیدا معرفی کند
- احمدی‌نژاد اصولگرایان را آچمز کرد
- احمدی‌نژاد شبیه اسپارتاکوس است
- آنها که می‌گویند باید برجام را فراموش کرد خوب می‌دانند که برجام زنده است
- بین تحقق وعده‌ها‌ و خواسته‌ها‌ی مردم همیشه فاصله وجود دارد
- چرا کسانیکه پرونده ایران را فرستادند شورای امنیت و آن را کاغذپاره می‌دانستند امروز از 'ایسا' ناراحتند
- حاکمیت پشت سر برجام است
- عارف هنوز از داستان هیئت رئیسه ناراحت است
- آنها که می‌گویند مردم به اعتدال رای دادند نه به جریان اصلاح‌طلب، یا از سیاست نمی‌دانند یا می‌خواهند به مراکز قدرت سیگنال بفرستند
- صادقی سرعتش را افزایش دهد ممکن است تنها بماند
- در آمریکا فرد حکومت نمی‌کند، سیستم حاکم است
- ماه عسل ترامپ و پوتین نهایتا یک سال طول می‌کشد

*منبع: روزنامه آفتاب یزد، 1395.10.6
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: