روزنامه ایران در گفت وگویی با رضا نصری کارشناس مسایل سیاسی، نوشت: دولتهای اروپایی و سایر کشورها ی دیگر با سیاستها و اقدامات خصومتآمیز امریکا نسبت به ایران همسویی ندارند.
در گزیده ای از این گزارش می خوانیم: با وجود آنکه دولت دونالد ترامپ در امریکا با هدف ایجاد فشارهای جدید اقتصادی از طریق اعمال تحریمهای یکجانبه به بهانه موضوعات غیرهستهای همچون تروریسم، حقوق بشر، برنامه موشکی و منطقهای ایران تلاش میکند تا بدون نقض برجام، بار دیگر سایه رعب و وحشت را در جامعه جهانی بگستراند و به این ترتیب ریل همکاریهای جدید اقتصادی ایران را که با توافق هستهای کلید خورده است، متوقف کند، توافقنامه های رنگارنگی بین ایران و کشورهای اروپایی به امضا میرسد.
توافقاتی که به دنبال اختلاف اروپا و امریکا تحت تأثیر سیاستهای کجدار و مریز ترامپ در عرصه تصمیمگیریهای خارجی دولتش بروز کرده است. در چنین شرایطی با رضا نصری، کارشناس مسائل بینالملل و عضو مؤسسه عالی مطالعات بینالمللی ژنو درباره رونق همکاریهای اقتصادی ایران و غرب گفتوگو کردیم. مشروح این گفتوگو از نظر میگذرد:
**قراردادهای اقتصادی ایران و کشورهای مهم اروپایی در حالی به امضا میرسد که به نظر میرسد اروپاییها در راستای پایبندی به برجام راه متفاوتی را از امریکا در پیش گرفتهاند... راهی که با هدف بهرهمندی متقابل از دستاوردهای اقتصادی برجام گشودهاند. ارزیابی شما چیست؟
در زمان بحران اقتصادی سال 2008، دولتها و جوامع غربی با این پرسش روبهرو شدند که کدام شرکتها یا بانکها را باید از طریق تزریق پول از ورشکستگی و سقوط نجات دهند. در آن زمان یک اصطلاحی در فرهنگ سیاسی غرب باب شد که بی ارتباط با وضعیت کنونی برجام نیست. در آن زمان صاحبنظران میگفتند که برخی شرکتها «بزرگتر از آن هستند که بر زمین بخورند» (Too big to fail) و با این استعاره این گونه القا میکردند که اگر این شرکتها سقوط کنند، تخریب ناشی از سقوط و آوار شدن آنها بر سر مردم خطرناکتر از آن است که نسبت به آنها بی تفاوت باشیم.
حال به نظر میرسد که برجام نیز جایگاهی پیدا کرده که دولتهای اروپایی آن را بزرگتر از آن میدانند که سقوط کند! یعنی سقوط آن را هم از نظر امنیتی خطرناک میدانند، هم از نظر ثبات منطقه و صلح جهانی خطرناک میبینند، هم از نظر اقتصادی و ثبات بازار انرژی فروپاشی آن را یک تهدید جدی برای منافع خود تلقی میکنند. در نتیجه، همسو با دولت ایران، برای حفظ و تثبیت برجام در حد توان خود تلاش میکنند. به بیان دیگر، پایبندی آنها به برجام فقط جنبه اقتصادی ندارد. جنبههای امنیتی، راهبری و سیاسی فراوانی نیز دارد که باید در محاسبات خود در نظر داشته باشیم.
**کمپانیهای بزرگ اروپایی ماهها پیش ورود خود به بازار ایران را به تصمیمات کنگره گره زده و خود را ملزم به تبعیت از قوانین فرامرزی امریکا کرده بودند، بنابراین آیا میتوان گفت که این قراردادهای اقتصادی جدید مانند قرارداد «توتال فرانسه» با ایران میتواند در بلندمدت تحریمهای ثانویه را کم اثر کند؟
اینکه یک غول نفتی مانند شرکت توتال با توجه به همه تهدیدات، ریسکها و مخاطراتی که متوجه آن است، این قوانین را به چالش کشیده و وارد صحنه سرمایهگذاری ایران شده اتفاق بسیار مهمی است. شاید بتوان گفت که این اقدام توتال نوعی «نافرمانی مدنی» است که راه را برای سایر شرکتها و بنگاههایی که مایل به سرمایهگذاری و ورود به بازار ایران هستند باز میکند. این یک پیروزی مهم برای ایران است و اگر دولت ایران و کلیت دستگاه حاکمه کشور تلاش کند با همین روال فضا را به نحوی سامان بخشد که سایر بنگاهها و سرمایهگذاران خارجی نیز از همین شیوه نافرمانی پیروی کنند، در عمل، میتوان ادعا کرد که ایران اهرم و سلاح اقتصادی مهمی به نام «تحریمهای ثانویه» را از دست واشنگتن خارج کرده است.
تقویت پیوندهای اقتصادی ایران و اروپا در حالی است که به نظر میرسد امریکا در دوره ترامپ در زمینه سیاسی رویکرد فشار و تخریب را علیه ایران در پیش گرفته است اما پیگیری این سیاست در حالی است که شرکتهای بزرگ امریکایی از جمله بوئینگ تلاش کردهاند تا در امضای قرارداد اقتصادی با «ایران» (برای نمونه فروش هواپیما) از رقبای اروپایی خود از جمله فرانسه عقب نمانند.
حقیقت این است که دولت ترامپ نتوانسته در هیچ زمینهای سیاست منسجم و روشنی ارائه و معرفی کند. شخصیت ویژه و بی تجربگی رئیس جمهوری؛ ترکیب نامتجانس و غیر معمول مشاوران و کارگزاران ارشد او در کاخ سفید، شورای امنیت ملی، نهادهای امنیتی و وزارت خارجه؛ تنشها و برخوردهای پی در پی رئیس جمهوری با سایر نهادها (مانند دیوان عالی ایالات متحده یا دستگاههای امنیتی) و کشمکشهای دائمی او با جمهوریخواهان سنتی واشنگتن و رویکرد آنها به سیاست خارجه و امنیت ملی و غیره؛ همگی باعث شده که همواره سیگنالهای ضد و نقیض و اظهارات متفاوتی از هیأت حاکمه واشنگتن صادر میشود. طبیعتاً این وضعیت پیشبینی رفتار آنها را برای همه- از جمله دولتهای اروپایی و شرکتهای امریکایی و غیرامریکایی- بشدت دشوار کرده است.
**امریکا تا چه اندازه توان محدود کردن و مانعتراشی بر سر راه همکاریهای بیشتر اقتصادی ایران و اروپا را دارد؟
برخلاف همه جوسازیهایی که در داخل کشور با هر تکان کنگره علیه دولت صورت میگیرد، معتقدم که بررسی الگوی رفتاری کنگره امریکا از زمان انعقاد برجام تاکنون نشان میدهد که حتی قوه مقننه امریکا نیز پس از توافق هستهای با محذوریتهای جدی سیاسی و حقوقی مواجه شده است. اگر در گذشته، کنگره امریکا میتوانست هر قانون دلخواه خود را علیه ایران به تصویب برساند، امروز به وضوح میبینیم که حتی تندترین قانونگذاران و سناتورهای امریکا مدام اصرار میکنند که اقدامات و پیشنهاداتشان در چارچوب برجام باقی مانده است! حتی در مورد لایحه جدید موسوم به S722 نیز همگی اصرار داشتند که اقدامات آنها ناقض برجام نخواهد بود. در واقع، حقیقت این است که برجام حتی قابلیت قانونگذاری امریکا را هم در رابطه با ایران محدود کرده و برای اقدامات کنگره نیز «سقف» گذاشته است. چه سقف حقوقی و چه سقف سیاسی!
**دیپلماسی دولت آقای روحانی به موازات اجرای برجام تا چه اندازه در گرهگشایی از مشکلات و هموار کردن مسیر همکاریهای اقتصادی ایران در عرصه بینالمللی مؤثر است؟
کارکرد عمده برجام، رفع موانع حقوقی و ایجاد فرصتهای سیاسی برای ایران بود. اما موانع موجود بر سر راه عادیسازی روابط اقتصادی ایران تنها منحصر به موانع حقوقی نبود. بلکه یکی از مهمترین موانع بر سر راه ایران مسئله «هزینه حیثیتی» بود که لابیها و جریانهای مخالف با جدیت تمام در سالهای گذشته پیریزی کرده بودند تا بنگاهها و شرکتهای غربی از ترس آبرو و حیثیت خود جرأت کار با ایران را نداشته باشند.
بنابراین، از همان آغاز دولت روحانی، تصمیم بر این بود که دولت جدید تلاش کند تا وجهه بینالمللی ایران را بازسازی کند و از این طریق تاثیرات اقتصادی بسیار منفی «ایرانهراسی» را خنثی کند. این کار نیز با محوریت دکتر ظریف - و گاه با هزینههای سیاسی و شخصی برای خود او - تا آنجا که جریانهای دلواپس و مخالف داخلی اجازه میدادند ممکن شد. امروز هم بسیاری از آثار آن را در کیفیت برخورد با نمایندگاه ایران در مجامع بینالمللی، جایگاه و نقشی که ایران بر سر میز مذاکرات منطقهای و بینالمللی پیدا کرده، اشتیاق شرکتهای اروپایی برای ورود به ایران، احساس تعلق و همسوییای که ایرانیان خارج از کشور با دولت روحانی نشان میدهند یا حتی در نظرسنجیهایی که در مورد تهدیدهای بینالمللی انجام میشود، مشاهده میکنیم.
امروز با وجود اینکه کشور عربستان سعودی میلیاردها دلار صرف پیشبرد پروژه ایرانهراسی کرده است، به وضوح میبینیم که افکار عمومی در غرب رژیم ریاض را به مراتب خطرناکتر از دولت ایران ارزیابی میکند! معتقدم که تداوم سیاسیای که رفع موانع ذهنی و روانی علیه ایران را مهم و در اولویت میشمارد، در میانمدت به هموار شدن مسیر همکاریهای اقتصادی نیز بشدت کمک خواهد کرد.
*منبع: روزنامه ایران، 1396.4.18