روزنامه ابتکار در گزارشی به بررسی ساز وکارهای سیاسی برای بهبود عملکرد احزاب پرداخت و نوشت: جایگزین شدن سازوکارهای جناحی به جای احزاب باعث میشود روشها و شیوههای آنها برای مسائلی مثل تعیین کاندیداها و معیارهای آن تا حد زیادی در برابر انتقادهای احتمالی بدون مسئول باشند و غیرشفاف خوانده شوند.
در ادامه در گزیده ای از این گزارش می خوانیم: بحث تحزب و تقویت آن از جمله مواردی است که همواره در آستانه انتخابات مطرح و پس از مدتی نیز به دست فراموشی سپرده میشود. انگار که احزاب تنها در دوران هر انتخاباتی باید به میدان آمده و خودی نشان دهند اما در طول سال یا تا انتخابات بعدی هیچ حرکت مهم سیاسی، اجتماعی از این گروهها نبینیم؛ برخی ایراد کار را در سازوکارهای حزبی میدانند و بعضی دیگر شرایط حاکم را برای فعالیت احزاب نامناسب میخوانند و به تعبیری می گویند تحزب در کشور نهادینه نشده است. در چنین شرایطی تحزب در کشور ما به امری سوری، مقطعی و فصلی بدل شده است.
در آستانه انتخاباتهای مهم مانند ریاستجمهوری شاهد ظهور سازوکارهای جناحی- سیاسی هستیم که مسئولیت احزاب را بر عهده میگیرند و با تاکید بر محوریت لزوم همگرایی بین تمام چهرهها و احزاب و گروههای یک جناح سیاسی، کار را پیش میبرند. به همین دلیل است که خبرها از وجود 223 حزب در کشور حکایت دارد اما در واقعیت چندان اثری از آنها نیست. شاید پیچیدگی فضای سیاسی جامعه ایرانی در طول سالیان موجب شده تا برخی احزاب کارکشته و ریشهدار قادر به فعالیت نباشند و در مقابل آنهایی دست به تاسیس حزب بزنند که یا سود خاصی را دنبال میکنند و یا ترس از فراموش شدن در دنیای سیاست دارند.
جایگزین شدن سازوکارهای جناحی به جای احزاب نیز باعث میشود روشها و شیوههای آنها برای مسائلی مثل تعیین کاندیداها و معیارهای آن تا حد زیادی در برابر انتقادهای احتمالی بدون مسئول باشند و غیرشفاف خوانده شوند. در حالی که در آستانه هر انتخابات، راه رفع این ایرادها را تقویت احزاب و یا ساختارمندی سازوکارهای جایگزین احزاب مطرح میکنند، اما این قضیه تا آستانه انتخابات بعدی به فراموشی سپرده میشود و شاید دور از انتظار نباشد که در صورتی که جریانهای سیاسی در فاصله دو انتخابات فکری به حال آن نکنند، ضرر آن را در انتخابات بعد ببینند.
در بسیاری از کشورهای متمدن نامزدهای انتخاباتی از دل احزاب بیرون میآیند؛ احزابی که رزومه کاری و فعالیتهای حزبیشان مشخص است و مردم نیز به انتخاب آگاهانه دست میزنند. در ایران اما به طورکل دو جناح اصلی اصلاحطلبی و اصولگرایی مطرح بوده و هر حزبی در کشور زیرمجموعهای از این دو جریان است که براساس سیاستهای کلی آنها حرکت میکنند اما عدم فعالیت گسترده موجب شده تا به جای افرادی از دل احزاب، برخی به میدان بیایند که یا سابقه کار اجرایی نداشتهاند و یا به هیچ جناحی وابسته نیستند، لذا مشخص نیست که در صورت تحقق نیافتن وعدههایشان چه شخص یا گروهی مسئولیت آن را میپذیرد.
بحث ادغام احزاب کوچک یا غیرفعال با احزاب شناسنامهدار و در راستای ایجاد وحدت و گسترش تحزب هم از مواردی است که بسیار به آن پرداخته شده اگرچه کماکان چالشهایی بر سر آن وجود دارد. اصلاحطلبان سال 92 و همزمان با انتخابات ریاستجمهوری علاوه بر ائتلاف با اعتدالیون در راستای رسیدن به وحدت، سازوکار شورایعالی سیاستگذاری را راهاندازی کردند که در ابتدا با سرسختی برخی گروههای سیاسی همراه بود اما درنهایت باتوجه به آن که وحدت در میان این جریان از اهمیت بالاتری برخوردار بود، همسویی با سیاستهای شورای عالی را ارجح دانستند.
ثمره این وحدت نیز انتخابات مجلس دهم شورای اسلامی، ریاستجمهوری 96 و شورای شهر پنجم را رقم زد، با سازوکاری به نام ارائه لیست مشترک اصلاحطلبی. نتیجه انتخاباتهای مهم در طول این سالها اما نشان از آن دارد که جناح اصولگرایی باید راه دیگری برای رسیدن به وحدت پیدا کند، بهتر آن است که این جناح ریشهایتر به مسئله وحدت بپردازد تا شاید بتواند در انتخابات 4 سال دیگر با مهرههای مطرحتری به کارزار گام نهد.
**احزاب باید ضمن بازسازی تشکیلات خود به دولت مستقر کمک کنند
حسین کنعانیمقدم، دبیرکل حزب سبز در اینباره گفت: در هشت محور بحث تحزب در کشور قابل بررسی است؛ در وهله اول، قوانینی که احزاب را در کشور خطاب قرار میدهد و به نظر میرسد که باید متناسب با جایگاه و نقش احزاب در شکلگیری اداره سیاسی کشور بررسی شود، همانند قانون احزاب، قانون انتخابات و قانون جرم سیاسی که تا همسو نشوند، نمیتوان بر روی نقش احزاب در ساختار سیاسی کشور تاکید کنیم. مسئله بعدی، جایگاه احزاب در شکلگیری اراده سیاسی کشور است، هنگامی که دولتها برسر کار آمده و عنوان میکنند که زیرمجموعه هیچ جناح یا حزب سیاسی نیستیم، عملا جایی برای ظهور و بروز احزاب نمیماند و همین موجب میشود که کشور در مسائلی همچون انتخابات با مشکلاتی روبهرو شود.
این فعال سیاسی ادامه داد: احزاب که پل ارتباطی میان مردم و حاکمیت هستند، باید در میان مردم جایگاه خاص خود را پیدا کرده و قارد باشند این وظیفه را برعهده گیرند. احزابی که تنها درحد چند موبایل و کانال مجازی خلاصه میشوند، نمیتوانند چنین نقشی را ایفا کرده و خاستگاه سیاسی مردم باشند. در وهله بعد، اگرچه انتخابات، بهار احزاب است و حضور آنها فعال میشود اما بالاخره نیازمند برنامهریزی، کادرسازی و شکلگیری احزاب به صورت یک سازمان قدرتمند برای مشارکت در قدرت هستیم، فصلی بودن احزاب هم گاهی مشکلساز است.
کنعانی مقدم خاطرنشان کرد: وقتی حزبی نمیتواند در دولت یا مجلس اکثریت آرا را به دست بیاورد، باید دولت در سایه را شکل دهد، یعنی با به کارگیری نیروهای همسو خود در تخصصهای مختلف به برنامهریزی و مدیریت دولت مستقر کمک کند. در این مسیر میتواند مطالبات مردم را به خواست عقلانی بدل کرده و در اختیار دولت قرار دهد. در این شرایط هم قدرت انتقادی دارد و هم دیدهبانی دولت مطرح است که ما درحزب سبز نیز پیگیر آن هستیم. برخی احزاب که نتوانستند در انتخابات ریاستجمهوری اخیر اکثریت آرا را از آن خود کنند، باید به دور هم جمع شده، سازمان وتشکیلات خود را بازسازی و دولت درسایه را تشکیل دهند و از این طریق به دولت کمک کنند، چراکه پیروزی دولت مستقر، پیروزی ملت ایران است.
**روحانی باید نظام توسعه یافتگی سیاسی را شکل دهد
ژاله فرامرزیان، عضو شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان نیز معتقد است که واقعیت تحزب در کشور ما با نگاه مدیریت کشور نسبت به تحزب باید تناسب داشته باشد. آنچه که در دنیا تحزب معنا میگیرد، در کشور ما جناح نامیده شده است. بازیگران جریان جناحی نیز در سایزها و اشکال مختلف متناسب با قانون در حال فعالیت هستند. به طورمثال تشکلهای صنفی سیاسی داریم و تشکلهایی که مشخصا خود را حزب معرفی میکنند که کلیات تشکیلدهنده آنها تعریف مشخصی ندارد.
وی در ادامه گفت: شاکلهای که در جریان فعالیت حزبی تعریف شده است، مبنی بر تفکر است و ما نیز تابع تفکر اصلاحطلبی هستیم؛ در جریان اصلاحات، 20 الی 40 حزب وجود دارد، آنهایی که صنفی هستند تکلیفشان روشن است. اما دیگر احزاب همانند اتحاد، کارگزاران، اراده ملت، مردمسالاری چه تفاوتی با هم دارند؟ در پذیرش چند اصل، قانون و مقررات، اساسنامه یا حق عضویت؟ باید بپذیریم، آنچه که در کشور ما اتفاق افتاده، متناسب با واقعیت کشور است.
فرامرزیان خاطرنشان کرد: حقیقت امر این است که احزاب قوی ما آنهایی هستند که در دوران فعالیت دولتها، توسط آنها ساخته شدهاند. بر پاشنه آن قدرت رشد پیدا کرده و بزرگ شده اند و اکنون به عنوان یک حزب، مختصات آن را دارند. به اعتقاد این فعال سیاسی اصلاحطلب، با احزاب باید رویکرد متفاوت داشته باشند؛ یک حزب در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی کشور باید دیدگاه مشخصی داشته و حزب دیگری هم تفکر خاص خود را در این زمینهها داشته باشد اما متفاوت از هم.
به گفته وی، آنچه که تا به امروز شاهد بودهایم این است که واحدهای حاکمیت تمایل به قدرتمند شدن احزاب ندارند، اگر این تصور اشتباه است، در این چهارسال دولت در تعامل با تمامی اجزا قوا باید فکری به حال این مسئله کند؛ بالاخره اگر قادر به ترسیم سازوکارهای حزبی نیستند، لااقل جناحها به رسمیت بشناسند.
فرامرزیان تاکید کرد: خوشبختانه در قانون جدید بحث جبههها آمده و تعریف شده است. اما آنها نیز باید مشخص کنند که برای مدیریت کشور و حضور در نهادهای سیاسی چه تفکر و برنامهای دارند و چگونه قارد به اجرای آن خواهند بود. اگر برسرکار آمدند و 4 سال خدمت کردند، به مردم پاسخگو باشند تا مردم نیز براساس تفکر به یک جبهه و جناح بپیوندند نه تحت تاثیر فضاهای احساسی، شعار یا فضای تخریبی.
وی ادامه داد: اگر این اتفاق افتاد، میتوانیم بگوییم توسعه یافتگی در کشور ما شکل میگیرد. باید سازوکاری طرح شود تا مردم از ترس سرکار آمدن یک شخص یا تفکر و یا تحت تاثیرکاریزما به پای صندوق رای نروند. به نظر من باید برنامههای این جبههها، نیاز مردم را برآورده کند.
عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان گفت: چنین عملکردی، مستلزم داشتن نظام حزبی صحیح است که دقیقا برنامه و مجموعه مختصات فکری خود را در قالب یک مدل مدیریتی ارائه دهند، آنها را ضمن کار به اثبات برساند و نتیجه را به مردم اعلام کنند. تفکر مقابل هم از اقدامات خود را اعلام و از آن دفاع کند. جریان فکری روشن و توسعه یافته در این شرایط شکل خواهد گرفت وگرنه همچنان انتخابات ما در فضای احساسی برگزار میشود و نهایت بدون اینکه بدانیم تیم اجرایی نامزد انتخابات قادر به تامین مطالبات است یا خیر به یک تفکر رای میدهیم. یکی از بزرگترین کارهایی که حسن روحانی میتواند در این ایام انجام دهد، شکل دهی به نظام توسعه یافته سیاسی برای تحقق برنامههای کشور است.
*منبع: روزنامه ابتکار، 1396.3.29