کد خبر: ۱۰۰۶۸۳
تاریخ انتشار: ۰۰:۳۵ - ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۶ - 26 April 2017
اگــر قرار باشد دولت کاری انجام دهد یا باید هزینه آن را از مردم دریافت کند یا با کاهش دیگــر خدمات، هزینه آن را جبران کند؛ به قول معروف «دولت که از جیب پدرش خرج نمی‌کند.»
سال‌هــا پیش، زمان تحصیل در خارج از کشور، برنامــه تلویزیونی را از شبکه‌ای محلی تماشا می‌کردم که در آن از مردم شهــر در مورد حمایت دولت از طرحی آموزشی نظرخواهــی می‌شد. اولین واکنش بیش از 75 درصد از پاسخ‌دهندگان این بود که «دولت از چه محلی می‌خواهد منابع مالی اجرای این طرح را تامین کند؟» این سوال دومین یا سومین عکس‌العمل سایر مصاحبه‌‌شوندگان نیز بود. به تعبیــری آن مردم قبل از موافقت یا مخالفت با طرح می‌خواستند بدانند دولت چگونه آن طرح را تامین مالــی و اجرا می‌کند؟

 
چراکه به خوبی می‌دانستند که اگــر قرار باشد دولت کاری انجام دهد یا باید هزینه آن را از مردم دریافت کند یا با کاهش دیگــر خدمات، هزینه آن را جبران کند؛ به قول معروف «دولت که از جیب پدرش خرج نمی‌کند.» این روزها، با شنیدن وعده و وعیدهای نامزدهای ریاست‌جمهوری، زیاد به یاد این خاطره می‌افتم و آرزو می‌کنم که ای کاش مردم ما نیــز قبل از بــاور چند برابر شدن یارانه، دو برابر شدن درآمد در عرض چهار سال و اشتغال چند میلیونی و هزاران وعده شیرین دیگر از این مدعیان بپرسند که چگونه می‌خواهید این کار را انجام دهید؟ از کجا منابع مالی یارانه چند برابر و کارانه بیکاری را تهیه می‌کنید؟ سرمایه لازم برای تحقق نرخ رشد اقتصادی بالای 20 درصد و اشتغال میلیونی را چگونه تامین می‌کنید؟ جادو که نمی‌خواهند بکنند، از جیب خودشان هم که نمی‌خواهند خرج کنند، حتما برنامه‌ای دارند، پس چرا نپرسیم که آن برنامه چیست و به جای رای به شعار و ادعا، به برنامه رای بدهیم؟ شخصا فکر می‌کنم هیچ‌کدام برنامه‌ای ندارند. چطور فردی که تا چند روز مانده به ثبت‌نام حتی از نامزد شدن خود مطمئن نیست و در یک‌مـــاه باقیمانده نیز درگیر رقابت‌های انتخاباتی است، می‌تواند برنامه‌ای سازگار برای تحقق وعده‌هایی که احتمالا پس از ثبت‌نام به ذهنش رسیده است، داشته باشد؟ البته آنهــا نیز غالبــا ارائه برنامه را به پس از پیروزی حواله می‌دهند. اگــر پیروز شدند که پس از مدتی طلبکار می‌شوند که برنامه داشتیم، ولی «نمی‌گذارند» یا «نگذاشتند» و اگر هم پیروز نشدند، همواره مدعی باقی می‌مانند. اما ما مردم وظیفه داریم - همانند خرید اتومبیل که تا آن را کاملا بازدید نکنیم، سوار نشویم و به کارشناس نشان ندهیم، ریالی به فروشنده نمی‌پردازیم - تا شناخت کافی از نامزدهای ریاست‌جمهوری پیدا نکرده‌ایم و سیاست‌ها و برنامه‌های آنها را بررسی نکرده‌ایم به آنها رای ندهیم و به وعده و وعیدها دلخوش نکنیم که به‌راحتی حاشا می‌شوند. رای ما ارزش ریالی بسیاری دارد و نباید به‌راحتی بخشیده شود. ارزش ریالی رای ما تفاوت بین درآمد و رفاه نسل کنونی و نسل‌های آتی بین دو حالت فعالیت و زندگی در لوای سیاست‌های اقتصادی مناسب و نامناسب است. اگــر می‌شد این ارزش را اندازه‌گیری کرد، به‌طور مشخص سهم هر یک از ما بسیار فراتر از قیمت اتومبیلی است که نسبت به خرید آن وسواس فراوان به خرج می‌دهیـم. کمتــر کسی است که این روزها به قیمت بالایی که اقتصاد کشورمان، خانوارها و تولیدکنندگان برای رای سال 1384 پرداختند، اذعان نداشته باشد.

مشخص است که در این مقطع، مطالبات اقتصادی در راس مطالبات شهروندان قرار دارد. دهــه گذشتـه، دهه پرداخت هزینه انتخاب 84 بود. در 10 سال گذشته مردم شاهد تورم‌های دورقمــی، نرخ‌های رشد منفــی و کاهش چند صد درصدی ارزش پول ملــی بودند و از بیــکار دیدن جوانان تحصیلکرده خود رنج بردنـد. طبیعی است که کاسه صبر آنها لبریز شده باشد و به‌دنبــال عصایی جادویی برای تغییر هرچه سریع‌تر شرایط اقتصادی باشند. هــر چند تلاش‌های دولت حسن روحانی توانسته است فرآیند نزول برخی از شاخص‌های اقتصادی را متوقف کند و برخی دیگر را بهبود ببخشد، اما این تغییرات هنوز به اندازه‌ای نبوده‌اند که رفاه از دست رفته خانوارهای ایرانی را به آنهـا بازگردانده باشد. سال گذشته اولین نشانه جدی خروج از رکود در اقتصاد کشور ظاهر شد و نرخ تورم تک‌رقمی را تجربه کردیم. پس از سال‌هــا، روند رو به افزایش فقــرای کشور تغییر جهت داد و به مدد رشد بیشتر و تورم کمتر از تعداد فقرا کاسته شد. نرخ بیکاری کاسته نشد اما امید به بازار کار برگشت. با بهبــود روابط خارجی، صادرات نفت به حداکثر مقدار خود رسید و فارغ از تحریم‌ها، درآمــد آن نه صرف واسطه‌ها بلکه صرف اقتصاد کشور شد. شاید خرید چند هواپیمای مسافربری که سالانه چند صد تای آن در جهان مبادله می‌شود، به تمسخر گرفته شود؛ اما سدی به بلندای 40 سال را شکست و به سرمایه‌گذاران بین‌المللی پیامــی از بازگشت ثبات و عقلانیت به این اقتصـاد را داد و البته دیگــر جایی برای افتخار به انتقال هواپیمایی از رده خارج از گورستان هواپیماها در آریزونای آمریکا به کشور نگذاشت! تمامــی این نشانه‌ها حاکــی از تلاش برای بازگرداندن اقتصاد کشور به مسیر رشد و ثبات است. به‌طور حتم این فرآیند می‌توانست بهتــر و سریع‌تر انجام شود، اما با در نظر گرفتن محدودیت‌های ساختاری و اجرایی کشور همین نیز غنیمت است. جوانه تازه‌ای روئیده است، راه درازی تا درخت شدن دارد؛ اما باید صبر داشت، آن را تقویت کرد، هرس کرد و از آن در مقابل سرما و توفان عوام‌فریبی مراقبت کرد. شاید همواره «ماهاتیر محمد» را ناجی مالزی یا «یو» را معمار توسعه سنگاپور می‌دانیم، اما امتیاز پیشرفت این دو کشور را در درجه اول باید به مردم مالزی و سنگاپور داد که چنین افرادی را برگزیدند و به پای آنهــا ایستادند.

نامزدهای ریاست‌جمهوری به درستی می‌دانند که مشکل مردم چیست. همه آنهــا سال‌هــا مسوولیت داشته‌اند، غریبه نیستند و هر یک سهمی در شکل‌گیری ساختار کنونی اقتصاد کشور و نظام اجرایی آن داشته‌اند. آنها می‌دانند که قدرت خرید مردم کم است و درآمـــد و کار ندارند. هوش زیادی نمی‌خواهـد که برای جلب نظر این مردم به آنهــا وعده یارانه و کارانه داد، اما انصاف می‌خواهد که منبع تامین مالی این پرداخت‌ها را نیـز به آنهــا توضیح داد. دولت‌ها غالبا با خلق نقدینگی و تورم ــ که در واقع برداشتن بدون اجازه از جیب مردم است ــ برای خود درآمدزایی می‌کنند و سپس بخشی از این درآمد را برای جذب آرا و حمایت سیاسی هزینه می‌کنند. اجازه دهید این فرآیند را با مثالی ساده توضیح دهم. فرض کنید که در شهری زندگی می‌کنید که واحد پولی آن سکه طلا است و شما می‌توانید قرصی نان را به قیمت یک سکه طلا خریداری کنید. روزی حاکم شهر از مردم شهر می‌خواهد که همه سکه‌های طلای خود را برای یک شب به او قرض بدهند. شب هنگام حاکم تمامی سکه‌های طلا را ذوب می‌کند و با همان مقدار مس ترکیب کرده مجددا دو برابر سکه‌های به امانت گرفته شده، سکه ضرب می‌کند و فردا صبح نیمی از آنها را به مردم بازمی‌گرداند. صبح که برای خرید نان به بازار مراجعه می‌کنید، نانوا متوجه کاهش طلای هر سکه شما می‌شود و بابت هر قرص نان از شما طلب دو سکه می‌کند. قیمت نان و سایر کالاها و خدمات در واقع به دلیل خیانت در امانت حاکم شهر افزایش یافته است. در این رهگذر حاکم خیلی شیک و مجلسی به تعداد کل سکه‌های شهر درآمــد کسب کرده است، آیا به نظر شما عاقلانه نیست که سهمی از این درآمــد را برای انتخاب مجدد خود به مردم وعده بدهد؟ امیـــدوارم وعده‌های داده شده از این جنس نباشند. اما برای رای دادن تنهــا امیدوار بودن کافی نیست، مارگزیده‌ایم، قبلا از این سوراخ گزیده شده‌ایم، اطمینان می‌خواهیم.

نقل است روزی چوپانــی حاکم شهر را در صحرا دید، جلو رفت و در وصف حاکم شعری سرود. حاکم سرمست از شعر به چوپان گفت که روز بعد به قصر مراجعه کند و صد سکه بستاند. چوپان خوش باور از روز بعد هر روز به قصر مراجعه می‌کرد شاید صد سکه را بگیرد، اما نگهبانان مانع ورود او می‌شدند تا روزی حاکم را در حال خروج از قصر دید و موضوع صد سکه را یادآوری کرد. حاکم نیز به او گفت که آن روز تو شعری گفتی ما خوشمان آمد و ما هم وعده‌ای دادیم تو خوشت آمد پس بی‌حساب هستیم، صد سکه را فراموش کن! نتیجه اخلاقــی: اگــر می‌خواهیم چنین جوابی را از رئیس‌جمهور آینده نشنویم ارزش رای خود را به‌اندازه یک شعر متملقانه پایین نیاوریم.

*منبع روزنامه دنیای اقتصاد/دکتر داود سوری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: