کد خبر: ۱۰۰۵۷۵
تاریخ انتشار: ۱۹:۰۳ - ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۶ - 24 April 2017
انتخابات دموکراتیک در نظام‌های مردم سالار جزو یکی از مهم‌ترین ابزارهایی بوده‌اند که به تفویض قدرت از پایه به راس حکومتی جامعه در قالب قدرت سیاسی امکان می‌دهند.
 بانكداري ايراني - انتخابات دموکراتیک در نظام‌های مردم سالار جزو یکی از مهم‌ترین ابزارهایی بوده‌اند که به تفویض قدرت از پایه به راس حکومتی جامعه در قالب قدرت سیاسی امکان می‌دهند.

روزنامه اعتماد دریادداشتی به قلم ناصر فکوهی استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران و مدیر موسسه انسان‌شناسی و فرهنگ،نوشت: از لحاظ تاریخی، این انتخابات ابتدا صرفا به افراد خاصی حق انتخاب کردن و انتخاب شدن می‌دادند. مثلا گروه‌های پایین‌دست و زنان حق انتخاب کردن یا شدن، نداشتند. سپس با مبارزات طولانی و گسترش دستاوردهای دموکراتیک، این حقوق به همه داده شد، جز کسانی که در برابر نظام قانونی ایستاده بودند و به مدت معلومی از مشارکت سیاسی محروم می‌شدند.

در عین حال، مجلس‌های سیاستمداران حرفه‌ای اغلب به صورت یک مجلس از پیشکسوتان (روی مدل رومی «سنا» یا مدل انگلیسی «اعیان») و یک مجلس مردمی، برای نظام قانونگذاری کرده و یک ابزار کنترل ثانویه برای باقی ماندن دموکراسی به حساب می‌آمدند. نظامی که در عین حال با قوه مجریه نیز کنترل می‌شد و از همه مهم‌تر رسانه‌ها بر سرنوشت و تحولش کنترل داشتند. البته در نهایت، تاریخ قرن نوزدهم و بیستم نشان دادند که نظام‌های دموکراتیک هر چند در ایجاد حقوق دموکراتیک ولو با واکنش‌های مردمی و مبارزات آنها موثر بودند، اما هرچه بیشتر زیر سلطه اقتصاد و سرمایه‌داری در غرب و ایدئولوژی‌های توتالیتر حزبی در شرق رفتند و در اشکال متاخر خود به نوعی اشراف‌سالاری جدید رسیدند که در آنها افراد دارای قدرت‌های مافیایی و ثروت‌های بزرگ ولو فاقد توانایی‌های ذهنی بالا را در راس خود قرار داده و در زیردست آنها نیز لشکری از دیوان سالاران و فن‌سالاران را بر سرنوشت مردمی که هر روز اعتمادشان را نسبت به قدرت‌های سیاسی بیشتر از دست می‌دهند، قرار دادند. 

از این‌رو مردمی که پیش‌تر از دستاوردهای دموکراتیک برای افزایش آزادی‌ها و نظام رسانه‌ای آزاد دفاع می‌کردند در برابر رسانه‌هایی که هرچه بیشتر به ابزارهایی در خدمت همان قدرت‌های الیگارشیک تبدیل می‌شدند، خواستار حرکت به سوی نظام‌های دموکراسی مشارکتی و دموکراسی مستقیم شدند. این بدان معنا بود که نهادهای حکومت شهرداری و نهادهای بینابینی زیر کنترل مستقیم و با مشارکت گسترده مردم هر روز بیشتر اهمیت پیدا کنند. در فاصله سال‌های ١٩٨٠ تا ٢٠٠٠ این نهادها بودند که عمدتا با کمک سازمان‌های غیرانتفاعی شعار دولت‌های مشارکتی را مطرح و پیش بردند، البته چرخش (شاید عمدی) نظام جهانی به طرف نظامی شدن و امنیتی شدن و مافیایی شدن گسترده بعد از وقایع ١١ سپتامبر ٢٠٠١، ضربه سختی به تمایل به دولت مشارکتی دموکراتیک زد. اما امروز هنوز اکثریت قاطع مردم جهان این هدف مهم و بزرگ را کنار نگذاشته و در قالب سازمان‌های ملی و بین‌المللی آن را دنبال می‌کنند.

با وجود این در همه کشورها، سوال اصلی به همان‌گونه که چامسکی مطرح می‌کند و در تمثیل قفس و حیوانات درنده به کار می‌برد، این است که آیا دولت‌های مشارکتی می‌توانند همان محافظت دولت‌های تفویض اختیاراتی را انجام بدهند؟ چامسکی طرفدار از میان رفتن دولت‌های قدرتمند و حرفه‌ای است اما بحث او این است که اگر دولت را یک قفس بدانیم، تا زمانی که حیوانات درنده‌ای به نام نولیبرالیسم بیرون از قفس در انتظار ما هستند، کنار رفتن آن قفس را نمی‌توان کاری عاقلانه دانست. از این رو مشارکت در انتخابات و استفاده از طبقه‌ای از سیاستمداران حرفه‌ای تا چشم‌اندازی که مشخص نیست در کنار تقویت نهادهای مشارکتی حکومت (شهرداری‌ها) ناگزیر است. اما اینکه ما انتخابات بزرگی چون ریاست‌جمهوری را به اینگونه به مضحکه بکشیم که صدها نفر در آن ثبت‌نام کنند تا خوراکی برای سرگرمی رسانه‌های زرد فراهم شود، به نظر من روندی است که باید از آن جلوگیری کرد.

برای این کار در تقریبا تمام کشورهای دموکراتیک با پیشینه طولانی، روش‌های عاقلانه‌ای وجود دارد برای مثال در فرانسه فقط کسانی می‌توانند در انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کنند که حداقل ٥٠٠ امضا از منتخبان مردم در رده‌های مختلف نهادهای سیاسی داشته باشند. بنابراین رده مهمی چون ریاست‌جمهوری از تبدیل شدن به یک نمایش - اتفاقی که امروز در ایران افتاده- خارج می‌شود. به گمان ما نیاز به چنین فرآیندهایی برای انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد وگرنه اینکه ده‌ها و بلکه صدها نفر ثبت‌نام کرده و بعد شورای نگهبان تعداد اندکی را برگزیند، می‌تواند شبهه‌های زیادی ایجاد کند. تعیین راس قوه مجریه از طریق آرای عمومی یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای همه نظام‌های دموکراتیک است بنابراین باید هر چه زودتر از این وضعیت یعنی به مضحکه گرفتن و نمایشی کردن آن جلوگیری کرد و محدودیت‌هایی برای نامزد شدن در نظر گرفت. 

البته ممکن است گروهی معتقد باشند این امر نوعی محدود کردن حق دموکراتیک مردم است، اما به نظر من در یک دموکراسی آنچه حق مردم را محدود و از میان می‌برد نه قوانین ومحدودیت‌ها به خودی خود، بلکه عقلانیت یا عدم عقلانیت موجود در این قوانین، عادلانه بودن آنها، شیوه درست پیاده کردن‌شان و اعتبار قدرت سیاسی و اعتماد مردم به آنها است که با کنش‌های درست و عادلانه و به دور از شعارها و وعده‌های غیرقابل انجام می‌توان به دست بیاید. از همه مهم‌تر داشتن رسانه‌ها و مطبوعاتی آزاد و دسترسی کامل و بدون محدودیت به همه اخبار و گرایش‌های مهم کشور که جنبه امنیتی نداشته باشند تا مردم بتوانند تصمیم درست و مناسب را برای انتخاب افراد و احزاب بگیرند. حزبی شدن در این میان به خودی خود راه‌حل معجزه‌آسایی که بسیاری تصور می‌کنند، نیست و اتفاقا در شرایط کنونی به باور من تقویت نهادهای مدنی غیرسیاسی، یعنی سازمان‌های مردم‌نهاد مهم‌تر از ایجاد احزاب است. 

ما سال‌های سال است که تعداد بسیار زیادی حزب داریم اما این امر لزوما به دموکراتیک‌تر شدن فرآیندهای انتخاباتی منجر نشده است و به وجود آوردن شرایط به دور از جنجال‌آفرینی‌ها و غوغاسالاری‌ها برای آنکه هر حکومتی پس از پایان دوره‌اش به درستی نقد شود و بر اساس این نقد و بر اساس برنامه‌ای که برای آینده دارد، دوباره خواستار انتخاب شدن بشود و به خصوص بیرون آمدن از منطق کاریزمایی و شخصی دیدن مقام و جایگاه ریاست‌جمهوری به نظر من برخی از فرآیندهایی است که باید در آینده مدنظر گرفته شود تا هم این نهاد ارزش بیشتری بیابد و پایدار بماند و هم ما یک قدم بیشتر به سمت دولت‌های مشارکتی پیش برویم.
*منبع:روزنامه اعتماد،1396،2،3
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: